همه فرکانسهای يک جمهوری اسلامی هستهای، محمدرضا شکوهیفرد
تصور يک حکومت نظامی ايدئولوژيک و موعودگرای مجهز به سلاح هستهای در قلب خاورميانه، ديگر تنها يک تصوير احتمالی صرف نيست. بهنظر میرسد رفتهرفته عقربههای نظامی ساعت هستهای تهران هم به گردش در خواهند آمد و هيچ اتفاق خاصی در عرصه مواجهه جهانی با تهران پيش نخواهد آمد
mrshokouhifard@gmail.com
ژنو، تصويری تکراری و به زعم بسياری کسل کننده از تلاش های ديپلماتيک برای رسيدن به يک توافق، حتی کسل کننده تر از سرمای اين روزهای اروپا. خبری از توافقی که خوش بين ترين ها نيز اقلا ماه هاست چندان اميدی به حصول آن نداشتند در کار نبود.
اين تنها محصول مذاکرات نبود که يخ زده نشان می داد. خروجی مضحک مذاکرات ژنو نشان داد ادعای بسياری که ديپلماسی در قبال تهران را از مدتها پيش يخ زده می پنداشتند چندان دور از واقعيت نيست.
تهران مدعی پيروزی است
پر بيراه هم نمی گويد، با گارد کاملا بسته وارد مذاکرات شد، ميز مذاکرات را مزين به تصوير دانشمند هسته ای ترور شده ايرانی، به گفته خود تبديل به يک شبه دادگاه برای محاکمه غرب و شورای امنيت به اتهام ترور دانشمندان هسته ای خود و پرداخت زمينه های آن کرد.
اين تازه شروعش بود، مسائل مهمتری هم مطرح بوده است. مسائلی که چند و چون فضای مذاکرات بسود تهران را نشان می دهد. جمهوری اسلامی فضا را تا بدانجا برای ديپلماسی کهنه اما تا بحال موثر خود فراخ يافته بود که رسما پذيرش غنی سازی در خاک ايران را به صورت ضمنی به طرف مقابل تحميل کرد. اين يک نقل قول از منابعی ناشناس نزديک به پنج به علاوه يک يا مطلعان جريان مذاکرات نيست. کار بدانجا رسيد که سخن از تجويز نسخه های جديدی از تحريمها عليه تهران هم بگوش می رسد. اين مشخصا به معنای بی تاثير بودن تحريمهای کنونی اقلا در تحميل تغيير رويه تهران است.
شروط تهران روی ميز بررسی؟
ژنو ۳ موفقيت آميزترين دور مذاکرات، اين عنوانيست که رسانه های نزديک به دولت در تهران برای اجلاس ژنو انتخاب کرده اند.
ادعای جالبيست. البته وقتی جالبتر می شود که دلايل تهران برای اثبات چنين ادعايی بررسی شود.
صدا و سيمای جمهوری اسلامی، روزنامه کيهان شناخته شده ترين ارگان رسانه ای حاکميت، در کنار سايت هايی نظير فارس، رجا نيوز و ........ در سرمقاله های خود و در گفتگوهای تحليلی با کارشناسان خود دلايل را اينگونه ذکر کرده اند:
۱: عدم پرداخت هزينه از سوی تهران برای شروع و ادامه مذاکرات
۲ : اعتراف طرف غربی به اتلاف بيشينه اوقات مذاکرات از سوی ايران برای بيان شکايات، اعتراضات و ادعاهای سياسی خود.
۳: محدود بودن وقت اختصاص يافته از سوی تهران برای صحبت پيرامون راکتو تهران که غرب تصور می کرد پيشنهاداتش بتواند تهران را سر ميز نگاه دارد.
۴: توافق بر سر محل مذاکرات آينده يعنی استامبول که آنهم البته با عشوه های سياسی تهران همراه شد
۵ : و بالاخره آنچه که تهران آنرا بزرگ ترين پيروزی خود در قالب مذاکرات اخير ناتميده است: وادار کردن غرب به مذاکره در مورد شروط تهارن و مشترکات طرفين.
معنای مستقيمش اينست: همچنان مذاکره برای مذاکره، دست برتر تهران و فراهم بودن زمينه بيشتر بر ای ادامه بازی حرفه ای ايران در اتلاف انرژی سياسی بين المللی از دل اميدهای نامرئی ديپلماتيک. البته می توان گفت بازی ايران حرفه ای نبود بل سياست های جهانی درقبال تهران تا بدان ميزان مبهم و بی هدف می نمود که تصوير شکلی نقش آفرينی ديپلماسی قديمی ايران را قوی نشان می دهد.
واکنش غرب چيست؟
هيچ، مسلما هيچ، ترديد دارم ديپلماتهای شش کشور اساسا خودشان هم تصور مشخصی از نحوه مذاکرات و خروجی آن داشته باشند.
اشتون از توافق به ادامه مذاکرات در استامبول سخن می گويد و جليلی نافی چنين توافقيست و صرفا گفتگو بر اساس همکاری و نه فشار را تنها خروجی نشست دو روزه ژنو اعلام کرد. ايران مدعيست فايل صوتی و تصويری جلسات هم موجودست و علنا طرف مقابل را به دروغگويی برای حفظ آبرو متهم می کند.
مضحک است نه؟
يک سال پس از آخرين مذاکرات نحوه رفتار طرف مقابل بگونه ايست که تهران را اينچنين جسور ساخته، البته ما در جريان ديتيل ها نيستيم. شايد صحت داشته باشد.
داستان زمانی صورت مضحکی به خود می گيرد که اشتون در پايان از توافق برای ادامه مذاکرات جهت يافتن زمينه های همکاری خبر داد و در بخشی ديگر از قرائت بيانيه پايانی از علاقمندی دو طرف به جستجوی فصول مشتر ک در زمينه های ديگر هم سخن به ميان می آورد، ابراز علاقمندی که پس از شکست اين دور از مذاکرات و تداوم روز افزون پيشرفت های هسته ای تهران صورت می پذيرد.!!!
اين يعنی فاجعه ديپلماتيک برای غرب در مواجهه با پرونده هسته ای جمهوری اسلامی.
به نظر می رسد سياست هسته ای تيم احمدی نژاد طی سال های اخير برپايه شناخت و درک واقعی از ناتوانی و عدم وجود اراده سياسی قوی در غرب و در راس آن ايالات متحده به رهبری اوباما برای مواجهه با پروژه های هسته ای ايران ناموفق عمل نکرده است.
يک سال و دوماه پس از آخرين برخورد ديپلماتيک طرفين محمود احمدی نژاد پيش از شروع مذاکرات از بررسی مسائل مربوط به مديريت جهانی ميان طرفين به مثابه يکی از شروط مذاکرات سخن گفت.
گزافه هم نمی گفت، ظاهرا عمق ناتوانی ديپلماسی غرب در قبال تهران بدانجا رسيده که شروطی اين چنين را از سوی دولتی که حتی از حمايت کمينه اجتماعی در کشور خود هم برخوردار نيست می پذيرد.
بی گمان اينها همه نمايش پرده های آخر يک تراژدی سياسی برای ديپلماسی در قبال تهران خاصه تيم ديپلماتيک اوباما خواهد بود.
تهران از پس از انتخاب اوباما به رياست جمهوری ايالات متحده بازی خودش را در ميدان خلوت بی ارادگی حاکم بر روش غرب، قدم به قدم انجام داده است. مهره ها يک به يک جلو برده است، ديپلماسی فشار که ديرتر می توانست با توسل به شمايلی موثر از تحريمها نظير دور کنونی آن، توان تهران را برای ادامه بازی مذکور بشدت تقليل بخشد، درست زمانی تصويب شد و به اجرا نهاده شد که به نظر برخی از کارشناسان و ناظرين، تهران در مرز خط قرمز اتمی قرار داشت. مرزی که برخی ديگر بر اين اعتقادند که مدتهاست از آن عبور کرده است.
تل آويو در ترديد عميقی نسبت به دست يازيدن به يک اقدام فوريست. ايالات متحده به رهبری اوباما نشان داده ناتوان تر از آنست که تصميمی قاطع در چنين مواردی بگيرد، اروپا و ناتو نيز به همچنين. موسکو و پکن هم مشخصا سياست مشخصی را دنيال نمی کنند.
به نظر می آيد در آينده ای نه چندان دور اگر جسارتی از سوی جامعه جهانی در برخورد با تهران شاهد نباشيم، ساعت اتمی ايران شروع به فعاليت خواهد کرد. اين فقط يک احتمال نيست. همه فرکانس ها از آينده ای اينچنين و نزديکی آن حکايت می کند.
تحريمها حتی شديدترين دور آن به دلايل زيادی موثر عمل نکرده اند، غرب اصرار دارد سياست شکست خورده و کهنه خود را در مذاکره و مذاکره و همچنان مذاکره ادامه دهد، در تهران اما حکومت همه تلاشش را مصروف پيشبرد برنامه هسته ای کرده است و نشان داده تا ميزان بسياری حاضر به پرداخت هزينه های گزاف سياسی و اقتصادی در حوزه های مختلف است. مقدار ارانيوم توليد شده مورد نظر برای توليد اقلا يک يا دو بمب فراهم شده است. تاسيسات خود را گسترش داده است. اينها چه معنايی جز قوت يک احتمال تراژيک برای جامعه بين المللی دارد؟
توان موشکی ايران، خاصه تحقيقات و تجهيز متعاقب ايران به دانش و ابزار بالستيک در حوزه فنآوری موشکی به صورت تصاعدی پيشرفت کرده است. توسعه بعد پردازش راداری نيز به همچنين، همين چندی پيش بود که يکی از اسناد فاش شده ويکی ليکس حکايت از انتقال ۱۶ فروند موشک بالستيک از سوی پيونگ يانگ به ايران داشت و در همين زمينه جاش ساموئلسون تحليلگر ارشد نظامی جمله ای بر زبان راند که ممکن است چندان دور از واقعيت نباشد. ساموئلسن می گويد احتمالا اين همه اسنادی نيست که در اين زمينه می توانست فاش شود.
می توان بزرگ ترين ضعف ديپلماسی غرب عليه تهران را نداشتن اراده قوی و پيگير سياسی عنوان کرد، می توان اساسا منکر وجود سياستی مشخص و تعريف شده برای ديپلماسی که غرب انتظار نتيجه بخش بودنش را داشت شد، اما به نظر من بزر گ ترين ضعف سياست های غرب عليه تلاش هسته ای تهران، دولت باراک اوباماست. دولتی که با گذر از يک دهه از تنش جامعه بين المللی با رفتار نامتعارف هسته ای تهران، نماينده ويژه اش در بحرانی ترين شرايط نيم ساعت پشت درب اتاق نماينده تهران انتظار می کشد تا جليلی رخصتی دهد، که البته نمی دهد. دولتی که پس از اين همه فراز نشيب اکنون با پاريس هم پيرامون نحوه اهمال آميز تعامل با تهران دچار اختلاف است.
بديهيست از نگاه يک ناظر بيرونی اگر تيتر فردا صبح روزنامه های محافظه کار امريکايی چيزی از اين دست(( اوباما، کارت برنده ايران هسته ای)) باشد چندان تعجب آور نخواهد بود.
جمله آنکه تصور يک حکومت نظامی ايدئولوژيک و موعودگرای مجهز به سلاح هسته ای در قلب خاورميانه ، ديگر تنها يک تصوير احتمالی صرف نيست. به نظر می رسد رفته رفته عقربه های نظامی ساعت هسته ای تهران هم به گردش در خواهند آمد و هيچ اتفاق خاصی در عرصه مواجهه جهانی با تهران پيش نخواهد آمد. ضرب المثلی دانمارکی می گويد از اول هم آخرش معلوم بود... شايد.