سه شنبه 6 مهر 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

واقعی ببينيم، دچار بحرانيم، فرصت‌ها را بشناسيم، محمدرضا شکوهی‌فرد

محمدرضا شکوهی‌فرد
سايه سنگين دور تازه تحريم‌ها بر اقتصاد کشور، در کنار نزديکی عملياتی‌شدن طرحی در اين مقطع فاجعه‌بار از سوی دولت، بار سنگينی از نگرانی‌ها و خودانديشی‌های جبری را بر کمر جامعه تحميل کرده است. تحليل و واکنش به وقايع سياسی و مدنی در سپهر عمومی جامعه در چنين شرايطی به حداقل ممکن رسيده است. نمی‌توان با واقعيت درگير شد يا از آن فرار کرد. می توان از دل آن هر چند هم که ناخواه و نامطلوب ما باشد راهی يافت برای تغيير بهينه وضعيت

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


mrshokouhifard@gmail.com

توجه به مولفه اساسی سازماندهی در تداوم حرکت و تحصيل نتايج دلخواه در جنبش ها و خيزش های سياسی و اجتماعی عظيم نظير آنچه درنمايه جنبش سبز شاهد آن هستيم، بسيار مهم می نمايد.
اگر با نگاهی منطق محور به تحليل چيستی و چرايی جنبش سبز بنشينيم و درک عينی و واقعی از چه بودها، چه داشت ها و اهداف اين جنبش و تجربيات آموخته از آغاز و ميانه تا کنون بدست آوريم، بی گمان در خواهيم يافت تعريف و نقش مولفه سازماندهی تا چه ميزان اساسی است و تغافل از نگاه و توجه بدآن تا چه ميزان آسيب رسان.
هر تلاش، حرکت يا جنبشی اگر از درايت در سازماندهی بهينه و زکاوت در هدايت نيروهای اجتماعی محروم بماند، فارغ از اين که چه ساخت قدرت با چه کيفيتی از هويت در مقابلش قرار گرفته و به تقابل می پردازد، محکوم به زوال واستهلاک استعداد اجتماعی، رشد بستر برای تبارز آنارشيسم و محتملا شکست است.
در مورد جنبش سبز آنچه از بدو تا کنون شاهد هستيم، افول اين توان به ميزان حاديست.
از روزها نخست تولد اين حرکت حاکميت با توسل به اقسام مختلف برخوردهای تند و خشن با سرحلقه های نظری در حوزه سازماندهی اجتماعی سعی کرد مشخصا نيروها و جريان هايی را که می توانند در اين حوزه به غايت موثر باشند، هدف قرار داده و مهار کند و تجربه خاصه اخيرا نشان داد که تا حدود قابل توجهی موفق عمل کرده است.
جنبش سبز اکنون در يک دوره بينابينی است. دوره ای که از سويی عدم مديريت صحيح نيروی اجتماعی و از ديگر سو سياست های موثر حاکميت توانسته عطش تقابل سياسی را در جامعه به نحو موثری کاهش دهد و موجی واقعی از رکود و رخوت عملی را به نيروی اجتماعی اين جنبش تحميل کند.
جامعه وارد دوره ای از سرخوردگی هايی شده است که حاصل پرداخت هزينه های سنگين مادی و معنوی و بی نتيجه يافتن تلاش ها و اکنون خلق اوزان و رديف های سنگين و تازه ای از مشکلات و بحران هاست.
نيروهای مستعد و موثر سازمان بخش اين جنبش يا دربندند يا در خوشبينانه ترين حالت، تحت سيطره ايزولاسيون تحميلی قدرت حاکم قفل شده اند.
خود فريبی نکنيم.
اگر ماه ها پيش رخدادهايی نظير حمله مسلحانه به منزل يکی از رهبران سبز، يا هجمه به مساجد و حسينيه ها و دفاتر مراجع منتقد يا برخوردهای شنيع با خانواده های شهدای هميشه پايا و زنده جنگ مانند باکری و همت مصور می گشت، بازخورد عملی آن در جامعه تا بدين ميزان محدود و نزديک به صفر می بود؟
اکنون تصوير حضور نيروهای اجتماعی و دست رس موثر اين نيروها به جريان های سياسی مطلوبشان را به صرفا می توان در سر دادن شعار بر پشت بام ها به نظاره نشست.

جامعه و مواجهه با بحران جديد

در اين دوره بحث عمومی از انتخابت و وقايع پس از آن، اعدام ها، بازداشت ها و حملات به رهبران سبز و به شکل کلی تحولات سياسی و مطلوبات عمومی در اين راستا بيشتر جای خود را به نگرانی های روزافزون جامعه نسبت به فردای اقتصادی خود داده است.
فقر و بيکاری فزاينده، گسترش فاصله طبقاتی و بی عدالتی های روزافزون اجتماعی مشکلاتيست که از ديرباز جامعه ايرانی با آن دست به گريبان بوده است، اما وخامت شرايط اينک آنچنان رو به رشد و نگران کننده است، که سپهر عمومی را با سئوالات نگران کننده و غالبا بی پاسخ عمده ای در حوزه زيست اقتصادی خود مواجه ساخته است.
مردم اينروزها غالبا به دور نمای تيره می انديشند که فضای بحرانی فعلی حاکم بر اقتصاد ايران به آنها معرفی کرده، جيب های خالی، سفره های خالی و شکم های خالی فرزندانشان.
اين يک واقعيت است. چه بخواهيم چه نه، اين حق آنهاست که اين نگرانی هر ساعت و هر روزشان باشد. حق آنهاست که وقتی قيمت تعبيه شده بر بسته های اقلام مورد نياز خانوار نظير گوشت را ميان بيست و سی هزار تومان می بينند، هزينه تردد و حمل و نقل و رشد وحشتناک شاخص های فقر و فلاکت اقتصادی را بدين شکل و ده ها حوزه و ميدان زيستی ديگر خود و خانواده شان را متاثر از اين وضعيت هشدار دهنده می بينند و اين همه قبل از شروع فصل جديد فاجعه اقتصادی يعنی طرح حذف يارانه هاست ، به جابجايی در اولويت های نظری و عملی شان نسبت به امروز و فردای خود تن دهند.

شرايط جديد به مثابه يک فرصت

جامعه ای اينچنين مواجه با نگرانی ها و خطرات خطير اقتصادی وقتی مشاهده می کنند رهبران و موثرين جنبش فعلی طی بيش از يک ساله گذشته و پرداخت اين حجم سنگين هزينه ها از سوی جامعه، نمايش تصوير واضحی از تلاش در راستای طرح و تدوين و معارفه چيستی و چگونگی و ابزار ظهور يک فردای بهتر اقتصادی را از آنها دريغ کرده اند ، در عين رشد انزجار از ساخت مسلط سياسی، اميد و رغبت خود را برای تداوم همراهی با اين جنبش تدريجا از دست خواهد داد.
بارها پس از مواضع مصور در بيانيه ها و مواعظ رهبران سبز هشدار داده شده که تغافل از توجه به اين مهم يک ضعف و ناداشته اساسی بر پيشانی حرکت است، اما خود بدان کمتر پرداخته اند و بيش تر به نويد بازگشت دورانی طلايی که از منظر خود و جريان های سياسی مطلوب و منتسبشان و نه پتانسيل اجتماعی در تامه ابعاد چه سياسی چه اقتصادی مدل برتر بوده است اهتمام ورزيده اند که با توجه به گذشت ماه ها از تولد جنبش سبز ذهنيت مثبت گذشته به روند حرکت اين جنبش و فردای نويده دهنده آنرا نزد جامعه دچار اختلال کرده است.
بايد از قيود رها شد و به نظاره عينيت بحرانی که جامعه را در خود فرو برده پرداخت و از ضعفها درسی بر گرفت و فرصت ها را يافته و مغتنم شمرد.
سايه سنگين دور تازه تحريم ها بر اقتصاد کشور، در کنار نزديکی عملياتی شدن طرحی در اين مقطع فاجعه بار از سوی دولت، بار سنگينی از نگرانی ها و خود انديشی های جبری را بر کمر جامعه تحميل کرده است.
تحليل و واکنش به وقايع سياسی و مدنی در سپهر عمومی جامعه در چنين شرايطی به حداقل ممکن رسيده است.
نمی توان با واقعيت درگير شد يا از آن فرار کرد. می توان از دل آن هر چند هم که ناخواه و نامطلوب ما باشد راهی يافت برای تغيير بهينه وضعيت.
آيا همين وضعيت در عين هشدار آميز بودن نمی تواند به مثابه يک فرصت مغتنم برای تجميع نيروها شناخته شود؟
از روزهای نخستين حرکت در مراتب و مقاطع مختلف و از سوی جريان ها و افراد درونی و بيرونی، پيريزی و پيگيری انجام واکنش های موثری نظير اعتصاب عمومی همواره مطرح بوده است و البته به دلايلی غالبا عقلی نه موثرين و نه جامعه توجهی عملی بدان مبذول نداشته اند، اما اينک فرصتی مهيا در اختيار جنبش است تا با استفاده بهينه از شرايط فعلی و طرح و توضيح حرکت ساز چگونگی و ابزار توليد يک فردای نويد بخش اقتصادی برای جامعه ، نيروها و اقشار و طبقات پراکنده شده يا خاکستری مشخصا در اين دوره نه چندان اميدوار اجتماعی را ديگربار حول پرداخت يک واکنش مطلوب و موکدا نتيجه بخش سازمان دهد.
بارها و بارها رهبران سبز خاصه مهندس موسوی در بيانيه های خود به لزوم تلاش جنبش سبز برای جذب اقشار گوناگون اجتماعی نظير کارگران، معلمان وديگر طبقات محروم اشاره کرده اند ولی آنچه فارغ از تعصب شاهدش هستيم نه تنها عدم تبارز نتايجی مطلوب بر پيشانی چنين تلاشی بل از دست دادن بخشهايی عمده از پتانسيل های اجتماعی بوده است که سابقا همدل و همراه راه سبز بوده اند و طی بيش از يک سال گذشته بواسطه عدم برنامه ريزی و درک مطلوب وضعيت، مستهلک شده اند.
برای جذب اين طبقات، برای تزريق اميد به اين طبقات بايد مدل داشت. چه در حوزه سياست و چه در حوزه اقتصاد که خاصه در اين مقطع اهميتی دو چندان يافته بايد فارغ از ابهام با مردم صحبت کرد.
با صدور بيانيه های متوالی که در ارزش و فوايد و البته محتوای ستودنی اکثرشان ترديدی نيست، نمی شود جامعه را ديگر بار برانگيخت.
جمله آنکه رهبران و موثرين و غالب نيروهای توانا و مستعد جهت دهی اجتماعی در اين شرايط می توانند با شناخت بهيه وضعيت فعلی و استفاده مطلوب از آن، تغيير تاکتيک موثری را در راستای احيای زمينه های مطلوب سازماندهی دوباره و مقتدرانه تر نيروی اجتماعی رقم زنند و متعاقبا نيروهای ميانی و پايوران تبليغاتی و رسانه ای جنبش می توانند در زمينه انتشار و انتقال حرکت بخش اين مهم به جامعه با استفاده از متدهای تيليغات به شيوه های سنتی که جذب طبقات هدف را محور قرار دهد، در کنار بهره گيری از ابزار مدرن رسانه ای در اين راستا نقش موثر، محسوس و تحول سازی ايفا کنند .


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016