پنجشنبه 18 شهریور 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

اجلاس واشنگتن و حل مساله جمهوری اسلامی، محمدرضا شکوهی‌فرد

محمدرضا شکوهی‌فرد
مهار يا حذف نقش ويژه‌ی جمهوری اسلامی حول مسئله‌ی صلح، شرط لازمی‌ست که کارت تضمينی عينی را در اختيار طرف‌های دنبال‌کننده‌ی روند صلح برای ترسيم فراديدی اميدوارکننده قرار می‌دهد و در مورد مذاکرات واشنگتن احتمالا، طرفين اين مهم را از نظر دور نداشته‌اند و از اين رهگذر چشم به تحولات عمده‌ای که مالا صف‌بندی‌های سياسی درون منطقه را به‌شدت متاثر از خود خواهد ساخت دوخته‌اند

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


mrshokouhifard@gmail.com

«لبنان را ترک کرديم با تروريسم مواجه شديم. غزه را ترک کرديم با تروريسم مواجه شديم.»

اين بخشی از سخنان بنيامين نتانياهو بود که در حاشيه اجلاس جديد صلح و در اشاره به لزوم تامين تضمين های امنيتی برای اسرائيل به مثابه پيش نياز اصلی تحصيل صلح واقعی مطرح شد.

مذاکراتی که پس از تعويقی دو ساله با حضور مقامات ارشد طرفين اسرائيلی و فلسطينی و با نظارت ايالات متحده، اردن هاشمی و مصر در ساختمان وزارت خارجه در واشنگتن آغاز شد.

اشاره نخست وزير اسرائيل به مشکلات امنيتی حاصل از پايبندی تل آويو به بخش های از توافقات گذشته است و طبعا تنها يکی از مجموعه موانع واقعی و کاذب موجود بر سر راه توافق را معرفی می کند.

بی ترديد موانع حاد بسياری در مقابل چنين تلاش هايی قرار دارد.

امری که تاريخا در بررسی اين حوزه روشن به نظر می آيد آنست که طرف های پيگيرروند صلح با سطوح مختلفی از موانع سياسی در دوسوی اصلی کشاکش و همچنين متغيرهای موثر فرامنطقه ای مواجهند.
يکی از اين سطوح مستقيما محل اشاره نتانياهو در سخنان مذکور بود: نقش نامطلوبی که تهران، دمشق و گرو ه های شريک اين دو در لبنان و فلسطين داشته اند و دارند.

بر اين اساس در بررسی موانع موجود، دو بعد را بايد مورد توجه قرار گيرد. دو بعدی که لزوم توجه بدان وامدار تجربيات معطوف به شکست ها و تعويق های ادوار پيشين است.

نخست مشکلاتيست که به نظر در وضعيتی نرمال و طبيعی قابل حل خواهند بود.

و دوم معضلاتی که سوابق نشان می دهد بدون تقليل، تعديل يا تلاش عملی در مسير حذف آنها، امکان پرداخت واقعی به تلاش های چند جانبه ايکه متضمن ترسيم دورنمايی روشن از مذاکرات باشد، وجود نخواهد داشت.

مشکلات
تعيين مسئله بيت‌المقدس، سرنوشت پناهندگان، اختلافات درونی فلسطينی‌ها ميان دولت محمود عباس در کرانه غربی و حماس در غزه ، عدم وجود توافق سياسی جامع در اسرائيل حول سر فصل های مهم از جمله توقف شهرک سازی در کرانه باختری اقلا در اشل زمانی محدود، رقابت های درونی سياسی در تل آويو و بازی معکوسی که راديکال های مذهبی و ملی در اسرائيل، بازيگران اصلی آنند، ، جملگی اهم مشکلات مذکور را توضيح می دهند که در عين سختی قابل ملاحظه و تاريخی، در صورت اجماع و اراده واقعی طرفين بر پيمودن مسير صلح، لاينحل نمی نمايد.

فوری ترين و حساس ترين نمونه های اخير، جنجال تمديد يا عدم تمديد محدوديت شهرک سازی ها و پيامدهای آنست.

در حاليکه محدوديت ساخت و سازها در مناطق محل مناقشه ۲۶ سپتامبر رسما به پايان می رسد، مواضع برخی رهبران سياسی در تل آويو از جمله اويگدور ليبرمن وزير خارجه اين کشور که قول داده خود و حزب دست راستی اسرائيل بيتنا تمام تلاش را برای جلوگيری از تمديد مجدد اين محدوديت ها بکار بندد و محمود عباس رهبر تشکيلات خودگردان فلسطينی که تهديد کرده در صورت نيافتن راه حلی از سوی تل آويو حول اين موضوع ادامه مذاکرات در شرم الشيخ و اورشليم موضعيتی نخواهد داشت، گره ايست که به نظر می آيد آنطور که نخست وزير اسرائيل در واشنگتن بدان اشاره کرد، نيازمند راه حلی خلاقانه است.

به نظر می آيد به استثناء موضوع بيت المقدس که برای هر دوطرف حساس و شديدا حياتی می نمايد و جز از دل يک رشته مذاکرات سخت و پيچيده با مقدمه يک اراده واقعی از سوی دو سوی بحران در جهت حل مسئله بيرون نمی آيد، حل موانع ظاهرا بزرگی نظير سرنوشت پناهجويان و اختلافات درونی سياسی ميان کرانه باختری و نوار غزه در يک شرايط طبيعی سياسی که دست تاثير متغير های فرامنطقه ای کاهشی فاحش يافته باشد، دور از نظر نيست.

معضلات

در توضيح اين بخش، اساس بحث حول متغير های فرامنطقه ای می چرخد، و طبعا به ناچار بايد پيکان اشاره به سوی تهران، دمشق و دست های تاثير شناخته شده اين دو در منطقه نشانه رود.

نقش تاريخی و به تعبيری تراژيک جمهوری اسلامی در ايجاد موانع پی در پی و موثر در مقابل گام های بعضا راسخی که در مسير تحصيل صلح پايدار در منطقه برداشته شده، چنان بی بديل بوده که غالب تحليل ها از آن به مثابه اهم موانع تولد نشانه های واقعی اميد به تولد آرزوی صلح در منطقه ياد می کنند.

دخالت های تهران از ميانه های دهه هشتاد ميلادی به اينسو رنگ غليظ تری بخود گرفت و اگر نگوييم مهمترين نقش بل يکی از اثر گزار ترين نقشها را در عقيم نمودن رشته ای از مذاکرات جدی، نظير مادريد، اسلو، کمپ ديويد د، آناپوليس و ...... ايفا کرده است.

بی شک تکيه بر جمهوری اسلامی، به معنای تغافل از نقش ديگر بازيگر منطقه ای مخل در روند صلح يعنی سوريه نيست، اما ساده انگارانه است اگر فرض را بر همسان بودن نقش اين دو شريک استراتژيک در اين عرصه بگذاريم.

بيراه نيست اگر بگوييم، نقش دمشق در صورت اخذ تضمين هايی عينی در مورد مساله جولان و توافقاتی که حکومت بشار اسد را از بند روابط تنگاتنگ سياسی اقتصادی و امنيتی با تهران رها سازد، تصحيح يا در بدبينانه ترين حالت تصحيح می شود.

مهم ترين مسئله در اين عرصه معضل جمهوری اسلاميست.

در تبيين چند و چون ايفای نقش منفی جمهوری اسلامی طی اين سالها بسيار نوشته و گفته شده، اما اکنون آنچه قطعا محل بحث و فحص اين مذاکرات و محافل و کارگروه هايی که قطعا از ماه ها پيش با همکاری همه اطراف ميدان تشکيل شده، بوده ، نه توضيح و تحليل نقش واضح تهران بل تلاش در جهت دستيافت يک چاره عملی برای برخورد با اين معضل و ترسيم چشم اندازی تضمين کننده خاصه در اذهان دو طرف اصلی مذاکرات در تل آويو و رام الله بوده است.

چندان بعيد نيست اگر ظرفيت های تاثيرگزاری تهران دفع گردد، حتی گروه های نظير حماس نيز وارد فاز جديدی از حيات سياسی خود گشته و از رويکردهای راديکال گذشته رويگردان شوند، تجربه ای که الفتح نيز پيش از اين از سر گذرانده بوده است.

اگر چه هيلاری کيلانتون وزير خارجه ايالات متحده صراحتا اعلام کرد شروع مذاکرات هيچ ارتباطی با سياست های آتی دولت اوباما عليه تهران ندارد، اما بعيد می نمايد پس از سالها تجربه و آزمون و در پی آن آموختن، طرف های درگير مذاکرات، بدون درک ماهيت اصلی معضلات از جمله نقش منطقه اتی تهران و تلاش در جهت دريافت يک راه حل برای مرتفع نمودن چنين موانعی ، حاضر شده باشند گردهمايی ديگری را تجربه کنند.

***

به نظر می رسد اين دور از مذاکرات بر خلاف ادوار گذشته و همچنين برخلاف ادعای وزير خارجه ايالات متحده، پيشاپيش خود، در زمينه لحاظ نگرشی متناسب با اهداف عملياتی اين مذاکرات ( خاصه نسبت به نقش جمهوری اسلامی و بالطبع گروه های وابسته به تهران در منطقه و فرايند صلح)، جديت بيشتری داشته است.
ترديدی نيست که دو طرف و ناظرين اين دور از اجلاس، اينک به خوبی درک کرده اند که ادامه روند مذاکرات بی نتيجه يا همان مسير معيوب مذاکره برای مذاکره ، جز اتلاف انرژی سياسی در مسيری مبهم و مهمتر از کف دادن فرصت های تاريخی، پيامدی نخواهد داشت.

با توجه به تجربيات گذشته، بسيار بعيد می نمايد طرف های اصلی و جانبی نشست مقدماتی واشنگتن، تصميم به آزمودن روش های معيوب گذشته داشته اند، چه که پيمودن چنين مسيری منطقا جز خلق هزينه های ريز و درشت سياسی در اشل های مختلف برای همه طرف های ذی نفع، ماحصلی در بر نخواهد داشت.

تحليل خاص موقعيت زمانی و شرايط مشخص منطقه ای، در کنار تصويری که ظاهرا از اراده ای قوی در واشنگتن، تل آويو و رام الله حکايت می کند، مقوِم اين باور است که پس از ماه ها نشست غير رسمی و غير علنی و تشکيل کميته های ويژه و حصول پيش تفاهم هايی، قطعا تضمين هايی حول چگونگی حرکت در جهت رفع موانع عمده مطرح شده که می تواند مسير نتيجه يابی اين دور از مذاکرات را تسطيح نمايد.

جمله اينکه مهار يا حذف نقش ويژه جمهوری اسلامی حول مسئله صلح، شرط لازميست که کارت تضمينی عينی را در اختيار طرف های دنبال کننده روند صلح برای ترسيم فراديدی اميدوار کننده قرار می دهد و در مورد مذاکرات واشنگتن احتمالا، طرفين اين مهم را از نظر دور نداشته اند و از اين رهگذر چشم به تحولات عمده ای که مالا صف بندی های سياسی درون منطقه را بشدت متاثر از خود خواهد ساخت دوخته اند، تحولاتی که پيش درآمدی موثر بر تقويت امکان حصول توافقی واقعی در منطقه خواهد بود.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016