اميرحسين ناصرى
شايد اشتباه فهميدم. شايد اشتباه متوجه شدم كه وقتى مى گفت «هيچ كس توى كل ايران نمى تواند احساسى كه من دارم را درك كند...» بغض اش گرفت. چه كسى بايد حق مردى كه در مقابل تمامى ناملايماتى كه بر او گذشته، سكوت مى كند را بگيرد؟ خودش؟ بعيد مى دانم كسى جز اين معتقد باشد كه شأن او بالاتر از تمام اين ناملايمات و حواشى هاست. چه كسى بايد از حق او در مقابل مديران پاس و صباباترى كه تيم شان را صاحب قهرمانى ليگ جام حذفى كرد، بگيرد؟ چه كسى مى تواند به على پروين بگويد بايد از او عذرخواهى كند. اصلاً چه كسى مى تواند به على پروين ثابت كند در اين ماجرا او مقصر بوده است؟ چه كسى؟ فدراسيون فوتبال؟ محمد دادكان؟شايد اشتباه فهميده ام، ولى او دو بار بغض كرد، يكى اول مصاحبه وقتى گفت «هيچ كس توى كل...» و بار دوم وقتى گفت: «هيچ وقت يك هفته تمام در خانه نمانده بودم...»اين حكم فوتبال ما است. او پيش مى رود، جلو مى رود و همين طور پشت سر هم جلوى پايش سنگ مى اندازند. نماد فوتبال علمى ايران امروز درگير حاشيه شده است، چه بخواهد، چه نخواهد. سخت است گفتنش، ولى شايد او ديگر نتواند در فوتبال ايران دوام بياورد.
* بين مجيد جلالى كه ۲ سال پيش پاس را قهرمان كرد و جلالى پس آن، حس مى كنم تفاوتى وجود دارد. نمى دانم چه چيزى تغيير كرده، ولى جلالى ساكت و آرام، الآن درگير مسائل حاشيه اى است. اين تغيير را قبول داريد؟
- نه.
* چرا؟
- الآن فوتبال به لحاظ اينكه مى تواند مسائل اجتماعى را تحت تأثير قرار دهد، آدم ها را وادار مى كند نسبت به اين گزينه ها حساس باشد. خودم همان سبك را دوست دارم. دوست دارم سرم را بيندازم پايين و كارم را بكنم. در زمين به دنبال ايده هاى نو باشم، ولى متأسفانه مسائلى به وجود مى آيد كه اگر نسبت به آنها واكنشى نداشته باشم، تبعات ناخوشايندى دارد. اگر واكنش داشته باشم، آن هم تبعات بعدى دارد. در تمامى نمونه هاى حاشيه اى كه برايم به وجود آمده است، من را وارد ماجرا كردند، برخلاف ميل باطنى ام. در كل به هيچ وجه دوست ندارم اينطور باشم.
* ولى به هرحال من زندگى فوتبالى شما در چند سال گذشته را متفاوت از هم مى دانم.
- شما دو دسته بندى در مورد من داشتيد. بخش اول تا قهرمانى پاس كه يك مربى آرام بودم و بخش دوم دو سال گذشته.
شما وقتى حركت رو به جلو را آغاز مى كنى، تا يك جايى به تو كارى ندارند. تا يك جايى فقط تماشا مى كنند و اغلب مى گويند كه نه بابا اين خطرناك نيست، همين كه مى آيد در برنامه هاى تلويزيونى و پاى تخته است، بى خطر است، ولى بعد كه مى بينند كه جلو مى روى و حرفى براى گفتن دارى، اينطور نيست كه راحتت بگذارند.
* گاهى اوقات اين دست اندازها آنقدر زياد مى شوند كه سرعت آدم در حركت به صفر مى رسد. داشتم فكر مى كردم اگر قرار بود شما با در نظر گرفتن شرايط فوتبال ايران به مذاكره با پروين برويد، حتماً طور ديگرى مى شد.
- وقتى در كارى ۵ رقيب داشته باشى و اين ۵ نفر سعى كنند با تو رقابت كنند، مى شود پيش رفت. حالا اگر اين آدمها رقيب زنى كنند، يعنى توقف. طبيعى است كه در يك روند سالم امكان دارد آن ۵ نفر نسبت به كار هم انتقاداتى هم داشته باشند و ايرادى هم ندارد، ولى صورت ديگرش اين است كه من بقيه را مى زنم كه جلو بروند، خودم هم درجا مى زنم، ولى در همان سطح كوچك هم نمود پيدا مى كنم. اين عين فوتبال ما است.
* مى شود يك نگاه گذرا به اتفاقات ۲ سال گذشته داشته باشيم؟
- با پاس كه قهرمان شدم، نشستم و تحليل كردم و ديدم با شرايطى كه در پاس وجود دارد، من تا اينجا جلو آمده ام ولى از اينجا جلوتر نمى توانم بروم. به همين دليل استعفا دادم، اما نپذيرفتند. تيم نتيجه نگرفت و طبيعى است تيمى كه نتيجه نگيرد، مربى اش بركنار مى شود.
اگر چهره اى باشى كه بعد از هر بازى تيم ملى ۵۰ تلفن داشته باشى (از شبكه هاى مختلف تلويزيونى و مطبوعات) يا حرف مى زنى يا نمى زنى. اگر بخواهى در مورد آن چيزى كه در زمين اتفاق افتاده، چيزى نگويى، خواهند گفت كه اين بنده خدا آمده قضايا را ماست مالى كند و برود. اگر بخواهى آنچه اتفاق افتاده، فقط بازگو كنى، وارد مسائل حاشيه اى شده اى. من تا جايى در مورد تيم ملى و آنچه در زمين اتفاق مى افتاد، مى گفتم، بعد ديدم فدراسيون دوست ندارد، يك جا قطع كردم. تا اينكه يك روزى مربى تيم ملى مى گويد فلانى تا زمانى كه صحبت مى كرد به خاطر اين بود كه كار نداشت، وقتى كه كار گيرش آمد، ديديد كه صحبت نكرد. وقتى مربى تيم ملى راجع به اين مسأله اينگونه صحبت مى كند، خواه ناخواه وارد مسائل حاشيه اى شده اى. حالا اگر حرف بزنى، وارد مسائل حاشيه اى شده اى، اگر حرف نزنى، مى گويند حتماً درست مى گويند كه ساكت شد. ببينيد شرايط را چگونه پيش مى آورند.
* صباباترى و حضور شما
- من آمده ام صبا باترى. احساس كردم محيط خيلى خوبى است كه مى توانم در آنجا كار كنم. در فاصله كوتاهى هم موقعيتهاى خوبى به دست آوردم. يك دفعه و يك روز مى آيند و مى گويند: «آقا ما مدير فنى مى آوريم، ارنج و تعويض را او بايد انجام بدهد.»
* واقعاً از چنين لفظى استفاده شد؟
- بله. اگر نشده بود كه آنجا بودم. من مطمئنم هيچ كسى در كشور احساسى را كه من الآن دارم، نمى تواند درك كند كه يك مربى ۲ بار در فاصله ۲ سال با ۲ تيم خودش را تا مرز جام باشگاههاى آسيا برساند، ولى نتواند در جام باشگاهها باشد. اين يك احساس بشدت تلخى است كه نمى تواند آن را درك كند. بنابراين وقتى من با صبا اين شانس را دوباره به دست آوردم، نمى خواهم براحتى از دستش بدهم، مگر اينكه ببينم به اصول و فلسفه كارى ام لطمه مى خورد. وقتى چنين شرايطى پيش مى آيد، مجبورم كنار بكشم. اين بار رسالت كارى ام است. اگر بايستم، خودم را زير سؤال برده ام. شما نمى خواهى وارد اين مسائل شوى، ولى برايت ايجاد مى كنند.
* و نامه شما به رئيس جمهور
- نامه اى كه نوشتم، موضوعى بود كه مدتها ذهنم را مشغول كرده بود. در اين مورد من حتى كارهاى عميقى هم كرده ام. من آمار تمام مربيان و بازيكنان خارجى كه در ليگ برتر و دسته اول آمده اند را درآورده ام، وقتى من اين آمار را درآورده ام، به آمار فاجعه آميزى رسيدم. وقتى به راندمان كار آنها و راندمان كار بچه هاى خودمان نگاه كردم، حس كردم حتماً بايد اين موضوع را به فردى منتقل كنم. اولين شخصى كه به ذهنم رسيد، رئيس فدراسيون فوتبال بود. از طريق ۲ نفر تلاش كردم كه يك قرار نيم ساعته با آقاى دادكان داشته باشم.
* چه كسانى؟
- آقاى درودگر و آقاى احمد خداداد. به من هيچ جوابى ندادند. من ۲ ، ۳ هفته هم پيگيرى كردم، ولى جواب نگرفتم.
* آنها جوابى ندادند يا دادكان زمانى اختصاص نداد؟
- من به آقاى درودگر گفتم با آقاى دادكان صحبت كن، من يك سرى حرفهايى توى دلم است كه بايد به او بگويم. ايشان گفت حتماً ولى خبرى نشد. با آقاى خداداد صحبت كردم. حتى ۲ بار صحبت كردم، ولى باز ايشان هم جوابى نداد. البته بعداً متوجه شدم كه اين دو نفر با آقاى دادكان صحبت كرده اند، ولى ايشان وقت نداده است. خواستم بروم پيش رئيس سازمان كه در آن مقطع سازمان رئيس نداشت. گفتم حرفهايم را تحت عنوان يك نامه به رئيس جمهور مى نويسم. حس مى كردم اين مسائلى است كه دارد فوتبال ما را نابود مى كند. خب باز هم اين مسأله را رسالت مربيگرى خودم مى دانستم.
* بازتاب هم داشت؟
- شما مى دانيد.
* منظورم از نهاد رياست جمهورى يا شخص رئيس جمهور است.
- هنوز جوابى نگرفته ام.
* منتظر جوابيد؟
- نه. منتظر اقدام هستم.
* بحث پرسپوليس را هم بگوييد تا برويم سراغ مطالب خودمان.
- پرسپوليس هم مثل هر تيم ديگرى. تماس مى گيرند، شما را مى خواهد، شما مسائلى كه نسبت به آنها حساسيد و برايتان مهم است را در ميان مى گذاريد، همه جور به تو اطمينان مى دهند و مى گويند ما محيط را امن مى كنيم، تو هم بيا كارت را بكن. شما هم مى گويى باشد، ولى ۲۴ ساعت بعد طور ديگرى مى شود. اين هم دنباله همان مسائلى است كه مى گويم «واردت» مى كنند و خودت نمى خواهى. من هم دوست داشتم پاس فضايى داشت كه در آن احساس آرامش مى كردم و ۱۰ سال در آنجا مى ماندم. از خيلى بابت ها هم تا حالا بهترين فضايى بوده كه در آن كار كرده ام. يك سرى موضوعات بود كه با روحيه من سازگار نبود و من اينها را با مديران آنجا در ميان گذاشته بودم.
* وقتى از پاس خارج شديد، پيشنهادى داشتيد؟
- همان شب اول سه تا پيشنهاد داشتم، منتهى از نظر روحى در وضعيتى نبودم كه بپذيرم. حتى يكى از آن پيشنهادها از لحاظ مالى اغوا كننده بود.
* اگر اغوا كننده بود، چرا نرفتيد؟
- از نظر مالى اغوا كننده بود، اما اگر براى من اينطور بود كه تسليم اش مى شدم.
* من به يك دور تسلسل ميان مربيان معتقدم. يك گردونه كه هرچقدر هم بچرخانى از آن نام ۱۵ ، ۱۶ نفر بيشتر بيرون نمى آيد. به اعتقاد من مهمترين مسأله مربيگرى در ايران خود مربيان هستند. با مقاومت، جنجال سازى و روشهايى كه در فوتبال ما جواب مى دهد.
- نه، من قبول ندارم.
* چرا؟
- شما يك جامعه را در نظر بگيريد. اگر مقابل سيل سد بزنيد، تبديل به يك پتانسيل مثبت مى شود جهت آبادانى آنجا. اگر اين كار را نكنيد، عامل ويرانى مى شود. ما نمى توانيم جامعه را رها كنيم و مدعى بشويم كه خودش بايد پيشرفت كند. ما مربيان را رها كرده ايم و گفته ايم كه خودتان رشد كنيد. در اين مسأله مربيان كه مقصر نيستند. ما آنها را رها كرده ايم. در توسعه فوتبال تربيت بازيكن، مربى، مدير عناصر مهمى به شمار مى آيند. ما اصلاً براى تربيت مربى سرمايه گذارى نكرده ايم، حتى يك ريال. در حالى كه سالانه بيش از ۷۰ ميليارد تومان هزينه مربيان خارجى در كشورمان مى شود. بعد مى گوييم شما خودتان برويد خوب بشويد.
* پس كلاسهاى مربيگرى براى چه منظورى است؟
- كلاسهاى مربيگرى براى فدراسيون درآمدزا است. هزينه نمى كند. به طور مثال اگر شما بخواهى بروى كلاس B بنشينى، ۱۵۰ هزار تومان بايد بدهى. من خودم تدريس مى كنم و مى دانم كلاسى كه ۳ هفته همه را جمع مى كند در يك شهر با خوابگاههاى مناسب، همه شان هم زن و بچه و زندگى و كار دارند و مجبورند در اين مدت آنها را رها كنند و قرار است در اين مدت يك جزوه ۳۰۰ صفحه اى را تحويل شان بدهى. آخرش هم امتحان و يك مدرك. شرايط هم طورى است كه نمى توانى ردشان كنى، حتى اگر بى كيفيت باشد. زندگى اش زير و رو مى شود. پس اين كلاسها باعث پيشرفت و رشد ما نمى شود.
* اگر قرار باشد امتحان خوبى با نمرات دقيق گرفته شود، چند درصد مربيان حاضر در كلاسها موفق به دريافت مدرك قبولى مى شوند؟
- چيزى حدود ۵ درصد. بعضى كلاسها تا ۱۵ درصد هم شايد برسند. مى دانيد چرا؟ هيچ فيلترى نيست شرايطى بگذارد كه افرادى كه آن را دارند، بيايند. هر كسى پول بدهد و معرفى نامه داشته باشد، مى تواند بيايد.
* معرفينامه از كجا؟
- از يك باشگاه يا حوزه تربيت بدنى.
* سطح سواد مربيان حاضر در كلاسها چقدر است؟
- پايين. نوسان زيادى هم دارد. يك موقع در يك كلاس شما با يك مربى با تحصيلات زير ديپلم هم برخورد مى كنى، يك فرد با مدرك دكترا هم همين طور. من چنين كلاسى داشته ام.
* چطور مى شود در كلاسى كه تحصيلات افراد از سيكل تا دكترا تغيير مى كند، آموزش داد؟
- خيلى سخت مى شود. بين اين آدمها بعضى استعداد دارند، ولى نوع آموزشها به درد نمى خورد. در اين دوره ها فقط مى توان به آنها گفت كه فوتبال با آن چيزى كه تاكنون شنيده اند فرق دارد. آموزشى كه بتوان براى مربى فرهنگ سازى كرد امكان پذير نيست. در دوره حرفه اى مربيگرى كه رفته بودم ديدم برايمان فرهنگ سازى مى كنند. به ما مى گويند چگونه مى توانيم يك مربى حرفه اى باشيم.
* اگر كلاس مربيگرى براى مربيان ليگ برتر داشته باشيم واقعاً چند درصدشان نمره قبولى مى گيرند؟
- طراحى كلاس ها نبايد طورى باشد كه قبولى يا ردى داشته باشد. ما به هر حال بايد مدرك بدهيم ولى در اين كلاس ها بايد اول سعى كنيم ارتقا بدهيم و بعد آخرش درجه بندى كنيم. سطح مربيگرى در آسيا هم پايين است. شما به تيم هايى كه در مسابقه هاى مقدماتى جام جهانى شركت كردند نگاه كنيد، فقط كره شمالى مربى خارجى نداشت. تمام تيم هاى ديگر مربى خارجى داشتند. كانون اين معضل در AFC است. آقاى بن همام در يك سمينار گفته است كه كيفيت مربيان بستگى به كيفيت مدرسان دارد. الان بخش عمده آموزش AFC دست عده اى در مالزى است. اگر در ۳۰ سال گذشته آسيا نتوانسته است صاحب مربى شود بايد برگرديم (طبق گفته بن همام) به كيفيت مدرسانمان. بايد ببينيم چه مشكلاتى وجود دارد.در ۲۸ تيمى كه در جام باشگاه ها حضور داشتند، ۱۹ تيم مربى خارجى داشتند. تازه آنهايى كه مربى داخلى دارند يا بضاعت مالى ندارند و يا كشور بسته اى هستند.
ژاپنى ها از حدود ۳ سال پيش، كره اى ها هم از حدود ۱/۵ سال پيش تربيت مربى خودشان رااز AFC جدا كرده اند و همكارى دارند با يوفا. در سه چهار سال آينده خواهيد ديد كه آنها صاحب مربيان بزرگى مى شوند. اگر تركيه مى تواند مربيان مطرح داشته باشد به اين دليل است كه در بخش آسيا نبوده و با يوفا مراودات داشته. ما بسترهاى لازم را براى مربيان آماده نكرده ايم.
* شما بارها گفته ايد كلاس ها را با هزينه شخصى تان رفته ايد ولى بسيارى از مربيان از حضور در كلاس ها هم اكراه دارند.
- همه اينطور نيستند.
دقيقاً همه اينطور نيستند. ما مربيان زيادى داريم كه وقتى اسم كلاس مربيگرى مى آيد حس مى كنند توهين بزرگى در حقشان شده.
مى دانى دليل اش چيست؟
دوست دارم بدانم. شايد خودخواهى...
-يك كلاس مى گذارند و يك مدرس مى آورند. به اينكه آن مدرس چه كيفيتى دارد كارى ندارم. در اين كلاس ۴۰ ، ۴۵ نفر را مى نشانند، يك مربى ۶۰ ساله با ۳۰ سال سابقه مربيگرى را كنار يك مربى ۳۰ ساله مى نشانند. قبول كنيد سخت است. ۱۰ تا ۱۵ مربى هستند كه طبقه شان در فوتبال ما مشخص است. برايشان برنامه ريزى كنند. ميان برنامه هايشان يك برنامه سفر يك هفته اى به انگليس هم برايشان بگذارند و بگويند شما برو نقطه تمرين منچستر يا بازى ليورپول را تماشا كن. آيا وقتى او به ايران بر مى گردد آدم قبلى است؟ فكر مى كنيد چقدر هزينه دارد اين برنامه يك هفته اى ۱۵ نفره؟ به بهترين شكل از آنها پذيرايى شود ۷۰ ميليون مى شود. از اين كارها نمى كنند. آن وقت مى روند يك مربى خارجى مى آورند براى تيم ملى جوانان. از آنها مى پرسى اين چطورى است؟ مى گويد حالا يك ماه آزمايشى آورده ايم كار كند. به آن خارجى كه اصلاً نمى دانند كيست فرصت مى دهند به نظرم همه مربيان ايرانى مى توانند در اين كلاس ها موفق شوند ولى نه دو يا سه هفته اى. مسأله مهم ديگرى هم وجود دارد. فوتبال ما با سرفصل هاى كلاس A اداره نمى شود. فوتبال ما با تجربه اداره مى شود و همه مشكل ما همين است. البته همه فوتبال هم در كتاب ها نيست. به مربى خارجى اعتماد مى كنندولى به نصرت ايراندوست نه.
* چند درصد مربيان خارجى اثرگذارند؟
- البته در مورد خيلى هاشون شناخت ندارم ولى به نظرم تعداد كمى از آنها، خيلى كم. مثلاً در فوتبال ما بگوويچ اثرگذار بود، استانكو همچنين، هم در سازندگى و هم در نتيجه گيرى. رايكوف و اوفارل اثرگذار بوده اند. اما اگر تعدادشان را جمع كنيد به اندازه انگشتان دست مى شود.از طرف ديگر صدها مربى خارجى آورده ايم.
* مربيان خارجى تيم هاى ملى چطور؟
-ايوويچ، بلاژويچ، برانكو، ويه را، براگا، كوردس و مربيان خارجى ديگرى كه براى تيم هاى پايه اى ملى آمده اند. اگر اينها اثرگذار بوده اند بايد اثراتشان را ببينيم. فيليپ تروسيه را در نظر بگيريد. به ژاپن مى رود و اين تيم درجه ۲ را تبديل به تيمى مى كند كه در جام جهانى از مرحله اول صعود مى كند. بعد هم كه مى رود اثرات كارش را مى بيند. رايكوف يك روزى مربى تيم ملى ما مى شود، تيم اش هم شكست مى خورد ولى تا ۱۰ سال بعدش هم از اثرات مطلوبش بهره مند مى شوند. مرحوم دهدارى هم همينطور بوده. من به كلى مربى خارجى را رد نمى كنم.
* كسى مثل ايويچ چطور؟
- كوتاه بود ولى اثرگذاشت. حالا همين ايويچ را چرا نگه نمى داريم؟ معلوم نيست. ما مى خواهيم در زمينه مربيگرى هزينه كنيم؟ خوب است.نصف اين پول را هزينه آموزش مربيان داخلى، آوردن مدرسان خوب و ... كنيم. اگر همه پولمان را صرف آوردن مربيان درجه چندمى كنيم هميشه وابسته خواهيم ماند.
* اين كار فقط از طريق رئيس جمهور و دولت انجام مى پذيرد؟
-دولت بايد وارد اين كار شود. بايد به مديرانش بگويد اگر مربى خارجى مى آورى عيب ندارد ولى در يك بازده سه ساله هم بايد اثراتش مشخص باشد.
*در فوتبال ما همه انتقادها متوجه مربيان است ولى كسى نمى پرسد كه آيا بازيكنان هم طى اين سال ها ارتقا يافته اند؟مدير ما چطور؟ اگر براى هدايت يك تيم فوتبال يك مربى خارجى نياز داريم براى هدايت باشگاه ورزشى به مدير خارجى نياز نداريم؟
- مديريت، مديريت دولتى است. تخصصى كه نيست. مديريت در فوتبال، مديريت پول است و اين نازل ترين شكل مديريت است. متأسفانه اينها واقعيت هايى است كه اگر بگويى وارد حاشيه مى شوى. مديريت تخصصى نيست كه اگر امسال يك ميليارد دارم، سال دوم به ۵۰۰ ميليون نياز داشته باشم، سال سوم اصلاً نبايد نيازى داشته باشم و حتى سال چهارم بايد به دولت كمك كنم. پس اگر ما هر ساله از منابع بى حساب دولت هزينه مى كنيم اين ضعف از كجاست؟
همه اينها درد است. اگر نگويى دق مى كنى اگر هم بگويى مى گويند وارد حاشيه شده اى.
من الان دارم هزينه مى دهم شايد فردا ديگران بتوانند راحت مسائل را بيان كنند.
advertisement@gooya.com |
|
* بدنه فدراسيون فوتبال، با شما چه مشكلى دارند؟
- همين مسأله اى كه عرض كردم وگرنه من چكار با كسى دارم. يكى هم رقيب زنى.
* به نظرتان كسى از حضور شما در آنجا احساس خطر مى كند؟
- شايد، نمى دانم، شايد هم من گاهى اوقات چنين احساسى داشته ام. شايد.
* تا حالا پيشنهاد خارجى داشته ايد؟
- داشتم ولى آن موقع زياد استقبال نكردم. يكى از جى ليگ ژاپن و يكى هم از كويت.
* شايد بتوان گفت كه مسائل شما از همان لحظه ورودتان به پاس شروع شد.
- شايد.گفتم هر قدم به جلوبروى مسائل و حرف و حديث بيشتر مى شود. يك جلسه بودم. آقاى شمخانى حرف جالبى زدند. گفتند اگر كار نكنى هيچ كس حرف نمى زند، تمام حرف ها زمانى شروع مى شود كه شما شروع كنى به كار كردن.
* بين مسائل شما و صباباترى و بحث هاى تيم ملى كه دو يا سه هفته قبل از آن (ميان شما و مربيان تيم ملى) در گرفت، ارتباطى بود؟
- شايد. به من مى گويند اينطور كه هست ولى خودم نمى دانم.
* در موردش تحقيق نكرده ايد؟
- نه. هر چقدر جلوتر بروم بيشتر اذيت مى شوم. اگر بخواهم بگويم فضا شلوغ تر مى شود. سعى مى كنم بگذرم.
* حاشيه شما به نظرم جالب است. شايد شما تنها كسى باشيد كه حاشيه اش از سوى مطبوعات نيست بلكه از بدنه فوتبال است يعنى در حقيقت شما حاشيه مطبوعاتى نداريد.
- مى دانيد چرا؟ به نظرم خود مطبوعات هم به شرايطى رسيده اند كه خود آنها هم خواهان تغييرات در فوتبال اند. به نظرم فقط همين دليل را دارد وگرنه من مراوده اى با مطبوعات ندارم. آنها شايد به اين نتيجه رسيده اند كه بايد از جايى شروع كرد. من به اين نكته اعتقاد دارم كه آنهايى كه بزرگ اند يك روزى يك نفر به آنها اعتماد كرده است. روزى كه مربى پاس مى شدم آن روز يكى براى كارى بزرگ به من اعتماد كرد.
* ولى شما در مورد آخرى رودست خورديد.
- تمام جرياناتى كه صحبت كرديم از جنس و خود فوتبال است. پشت پرده نيست. من عادت ندارم به پشت پرده فكر كنم. كارم اين نيست ولى من مى دانم كه پشت پرده فوتبال هم خيلى مسائل هست.
* در تمام دنيا همينطور است. بخش بزرگى از فوتبال، فوتبال نيست. يك مربى بايد فن سخن گفتن بداند، روانشناسى بداند، حتى بداند كه درچه روز چه لباسى بپوشد. كسى مثل مورى نيو يك دوره چند هفته مصاحبه هاى جنجالى مى كند، بعد سكوت مى كند و در همين حين مبلغ قراردادش بالا مى رود. به نظرم اين عيب نيست كه مربى اين چيزها را هم بداند.
- نه زشت نيست. به نظرم جزو اولويت هاى مربيگرى نيست. در هر صورت مى تواند آدم را از كار اصلى اش باز دارد مگر اينكه شما ۴-۵ تا مشاور داشته باشى، اونها بررسى كنند و به تو بگويند.
* هيچوقت به اين فكر افتاده ايد؟
بله. جديداً.
* از حالا به بعد مى خواهيد چكار كنيد؟
- سه راه براى خودم مى بينم. ۱- كارى را كه خيلى دوست دارم بگذارم كنار و كتاب هاى آموزشى، فيلم هاى آموزشى تهيه كنم. ۲- به همين شكل ادامه بدهم. سعى كنم پوستى پيدا كنم مثل كرگدن با اراده و پشتكار زياد و منتظر فرصت بعدى بشوم. من در اين صورت خيلى اذيت مى شوم. راه ساده اى نيست واقعاً دارم اذيت مى شوم. ۳- بروم خارج كشور كار كنم. حتى اگر ۴ سال آنجا باشم و نصف موفقيت هايى كه اينجا كسب كردم آنجا به دست بياورم بيشتر باورم مى كنند.
* كدام يك عملى تر است؟
- سخت دارم فكر مى كنم. نمى خواهم تصميم قطعى بگيرم. مى خواهم وارد هر كدام كه شدم همان راه را ادامه بدهم. اول كه در صباباترى آن جريانات به وجود آمد روزهاى سختى را داشتم، تصميم گرفتم راه اول را بروم ولى بعد كه ناراحتى ام فروكش كرد با اين سه راه مواجه شدم. هر كدام را كه انتخاب كنم كوتاه نمى آيم.
* روحيه تان به كدام نزديك تر است؟
- روحيات شخصى ام مورد اول را انتخاب مى كند ولى بايد از تمام علاقه مندى ام صرف نظر كنم، هنوز در مربيگرى به اهدافى كه ترسيم كرده ام نرسيده ام.
* هدف نهايى شما كجاست؟
- اهداف من در سه بخش تقسيم شده است. هدف داخلى، ملى، بين المللى. اينها را هم در ۶ مرحله گذاشته ام.
* شما تصويرى از رؤياهايتان مى سازيد؟
بله. خيلى وقت ها اين كار را مى كنم.
* مى شود بگوييد خودتان را در قالب مربيگرى كدام تيم مطرح ديده ايد؟
- زياد نمى خواهم راجع به آن صحبت كنم. كسى كه يك روز به ماه خيره شده بود گفت مى خواهم بروم ماه، همه به او خنديدند ولى رفت.
* چقدر به رؤياهايتان اهميت مى دهيد؟
- رؤياهاى آدم مثل طنابى است كه يك كوهنورد بالامى اندازد. تا هر جايى كه بالا بيندازد تا همان جا هم بالا مى رود. البته خيلى ها مى گويند رؤياپردازى غيرحقيقى است ولى من معتقدم رؤيا است كه آدم را به همه چيز مى رساند. شما سير نمى شويد. مى بريد. ولى فكرمى كنيد چيزى به دست آورده ايد چون هدف چيز ديگرى است.
* چقدر برايتان مبلغ قراردادتان مهم است؟
- مهم است ولى اولويت اول و دوم نيست.
* اگر به سه هفته قبل برگرديد و پيشنهاد مربيگرى پرسپوليس به شما شود چكار مى كنيد؟
- قبول مى كنم. منتهى با همان مسائل و شرايطى كه آن روز در ميان گذاشتم.
* شما خيلى خوشبين هستيد؟
- بله. ولى اگر من در فوتبال پرسپوليس موفق شوم تمامى آن حواشى را در بر مى گيرد. كارى كه من در پاس كردم منشأ خدمت بود ولى اگر در پرسپوليس انجام دهم مى تواند الگو باشد.
* ولى تيم پرسپوليس پوست كرگدن مى خواهد.
- قبول دارم.
* امروز اگر دوباره پيشنهاد مربيگرى پرسپوليس را بدهند چكار مى كنيد؟
- شرايطم سخت تر است. البته بايد بگويم در حال حاضر هيچ تصميم و شوقى براى كار كردن در پرسپوليس ندارم. آن روزكه صحبت مى كردم انگيزه وحشتناك و شوق بى حدى در خودم مى ديدم. آنقدر براى اين كار انگيزه داشتم كه ترديد نداشتم موفق مى شوم. حتى يك در ميليون. الان كه پيش روى شما نشسته ام ديگر آن شوق را ندارم. يك هفته گذراندنش سخت است. شايد سخت ترين هفته زندگى ام بود.هيچ وقت نشده بود كه من يك هفته در خانه باشم.
* خودتان را حبس كرده بوديد؟
- مى خواستم با خودم خلوت كنم. بايستى به نتيجه برسم، حالا كه فوتبال ما اينطورى است بايد چكار كنم، بروم، بمانم، باشم، نباشم.
شوك عجيبى بود، نه؟ البته شايد براى خيلى ها مثل من اين فكر از همان لحظه اول انتشار خبر مذاكره پيش آمد كه يا اين پيمان بسته نمى شود و يا اگر شود خيلى زود شكسته مى شود.
شب ساعت ۹ با من تماس گرفتند گفتند ساعت ۱۲ فردا بروم توانير. از ۹ شب تا ۱۲ ظهر، ۱۵ ساعت وقت داشتم. تمام شب را فكركردم. خيلى فكر كردم. حداقل ۱۰ بار به ايشان گفتم كه صبر كند مديرعامل جديد بيايد. شايد مديرعامل جديد بگويد من فلانى را نمى خواهم، آن وقت مى خواهى چكار كنى. حداقل ۱۰ بار گفتم ولى استدلال و دلايلى كه او داشت، من را متقاعد كرد كه به اين چيزها كارى نداشته باشم. اين چيزها در اين روال به اين شكل دارد حل مى شود. من بچه كه نيستم. مى دانم تيمى كه مديرعامل ندارد نمى توان روى آن حساب كرد. اين را هر كسى فكر مى كند چطور من فكر نكرده باشم؟ گفتم حكم من را كه مى زند؟ تمام اين بحث ها را با هم داشتيم. همه طور به من اطمينان داد ولى اينكه بعد يكدفعه چطور شد من از آن بى خبرم. آن مسائل پشت پرده است. يك چيزهايى مى دانم ولى... .