نقدی دوباره بر حاشيه برکناری رئيس سابق فدراسيون فوتبال
در بخشهای قبلی در خصوص تيم ملی فوتبال ايران ، عمدتا" بر اين نکته تاکيد شد که عملکرد ضعيف فوتبال ما در مسابقات جهانی آلمان ، چيزی جز ضعف مديريت نيست. همان مشکلی که سالهاست بلای جان فوتبال ما شده و هرازگاهی چنين تلخ خودنمائی ميکند.
با فروکش کردن موج احساسات و تجزيه و تحليل منطقی تر (!) نمايش فوتبال ما در آلمان، و بررسی نقطه نظرات کسانی که از نزذيک دستی بر آتش داشتند، ضمن تاکيد بر علت اصلی تمام نارسائيها- يعنی ناتوانی مديريتی و فقدان يک سيستم کارآمد- اين سوال بزرگ رخ مينمايد که براستی " ملاک گزينش مديران ورزشی چيست ؟" وبطريق اولی ، ملاک گزينش مربيان و کادر فنی از سوی همين مديران بر چه مبنای منطقی قرار دارد؟ به همين دليل سخت معتقدم که مربی را نميتوان و نبايد مقصر مطلق دانست ، زيرا هر مربی در هر سطحی و هر ورزشی که باشد تمام توانائيها و دانش فنی خود را برای موفقيت تيم خود بکار ميگيرد. اما روی ديگر سکه مربيگری ، برخورداری از توان مديريتی و دارا بودن نفوذ کلام وقدرت برقراری نظمی است که زيربنای اصلی موفقيت يک تيم ورزشی را تشکيل ميدهد. اصولا" وجه تمايز مربيان بزرگ نيز درهمين نکته نهفته است و لازم به يادآوری نيست که نميتوان کس يا کسانی را بخاطر فقدان يک ويژگی محکوم دانست . مهمترين مسوليت فدراسيون برای گزينش يک مربی، مد نظرداشتن کليه جوانب امر است. به عبارت بهتر؛ مربی تيم ملی فوتبال مقصر نيست زيرا هر چه در توان داشت در طبق اخلاص نهاد و بيش از اين نيز ازاو ساخته نبود ( چرا که همه ميدانيم موفقيت فوتبال ما، چه اعتبار و شهرت بين المللی ، برای او به ارمغان ميآورد) مقصر کسانی هستند که فرد ناتوانی را - چه از لحاظ فنی و چه از لحاظ توان مديريتی - به چنين مسوليت حساسی گماردند. اما آنگاه کسانيکه مسول اين گزينشها هستند خود فاقد صلاحيت لازمند چه بايد کرد؟
نويسنده اين ياداشت مانند بسياری از هموطنان ، هيچ زمينه ذهنی از خصوصيات شخصيتی و توان مديريتی و سطح فکری رياست سابق فدراسيون فوتبال ندارم ( شخصيت حقيقی ايشان و همه کسانی که نامی از آنان برده ميشود- به استثنای يکی دو بازيکن- قابل احترامند،و عمده تاکيد ما بر بعد حقوقی است ) و تنها بر اساس عملکرد ، مصاحبه ها ونقطه نظرات مطروحه آنان در رسانه ها ، به بررسی کارنامه فدراسيون پرداخته ام و حتی در مورد برکناری ايشان معتقد بودم که اقدامی عجولانه است و بايد به ايشان فرصت دفاع(!) از کارکرد خود را داد اما انگار شيوه واکنش نشان دادن ، ادبيات مورد استفاده و بالاخره از همه مهمتر "آسمان ريسمان بافتن" و بهانه های بسيارابتدائی و بعضا" کودکانه ، باعث شد پاسخ تمام سوالات و مجهولات را بگيريم. برای اثبات اين ادعا ،فهرست وار و با جملاتی قربب به مضمون به نکاتی اشاره ميکنم که در دو مصاحبه ، فقط در دو مصاحبه ايشان بزبان آورده اند ( بنقل از خبرگزاريها) :
ايشان از مرداد ۸۱ تا امروز به کسی باج نداده است و فقط برای فوتبال ايستاده اند.
ايشان مثل ديگران نيست که بدهی بالا بياورد و حتی همين الان يک ميليارد در صندوق فدراسيون پول دارد.
سازمان تربيت بدنی ناراحت هستند که ايشان گفته اند به هر ايرانی وطنپرست احترام ميگذارد
شاهد بوديد که در آلمان هم يکصدا و با يک پرچم تيم ايران را تشويق ميکردند
آيا ايشان کار بدی کرده که ۴۰۰ ميليون به باشگاه پرسپوليس کمک کرده تا هواپيمای باير مونيخ از نيمه راه بازنگردد؟
ايشان چون به مسولين مربوطه گفته اند که بدهی خود را بدهيد بهمين دليل ميخواهند ايشان را ضايع کنند.
ايشان از علی دائی حمايت نميکند و از تمام تيم ملی حمايت ميکنند اما آقای دائی برای فوتبال ايران خيلی زحمت کشيده است.
advertisement@gooya.com |
|
ايوانکويچ را ايشان انتخاب نکرده بلکه فقط حمايت کرده است.
ايشان بقدری در اين چند روزجام جهانی تلاش کرده اند که ۱۵ کيلو وزن کم کرده اند
ايشان به سرکار خود برميگردند . همان کاری که از سی سال ميکرده اند، "معلم"دانشگاه
.........
اين افاضات ، گزينش شده از يک مصاحبه دو – سه ساعته نيست بلکه تقزيبا" عين جملاتی
است که شايد در پنج دقيقه گفتگو با خبرنگاران ، بيان شده اند.
در ابتدا قصد آن داشتم تا با نقدی بر واکنش رياست فدراسيون ، به زوايای گوناگون شکست تيم ملی بپردازم اما"
۱- آنقدرنکات مطرح شده ،" بها نه هائی کودکانه " است که نميتوان برآن وقت تلف کرد.
۲- هيچ نکته مثبتی که بتوان در بررسی کارنامه تيم ملی مفيد باشد ، يافت نشد
۳- اگر بخواهم پاسخی جدی بنويسم که هر يک مثنوی هفتاد من کاغذ خواهد شد و شايد بتوان دريک طنز بسيار شيرين ازآن سخن گفت ولی افسوس که طنز نويسی در توانم نيست.
۴- تنها واقعيت مطلق و صحيح سخنان اين مصاحبه آن است که ايشان بايستی " به سر کار خود" بازگردد، ايکاش زودتر....؟ شاديم که ايشان خود باور دارند که " اين کاره" نيستند. و افسوس که دير
۵ و ۶ و ....
خيلی مايل بودم که از ايشان بپرسم که در زمان " معلمی در دانشگاه" آيا اين اصل مسلم را تدريس خواهند کرد که هر انسانی جايزالخطاست اما هر انسانی بايد آنقدر استحکام شخصيتی داشته باشد که در برابر خطائی بديهی ، به هزارويک بهانه ی بيراه متوسل نشود و حداقل آنرا بپذيرد و پوزش بطلبد؟
آيا براستی مسولان رده بالای دستگاه ورزش ما سکان هدايت تيم ملی فوتبال را به افرادی با چنين طرز فکر ، با چنين گنجايش و سطح فکری و با چنين سطح مديريتی سپرده اند؟ پس بيهوده نيست که مردم ما تااين حد خشمگينند.
آنقدر گفتنيها هست که بايد گفت اما چه بگويم؟
محمود صباغی
m_sabbaghi@hotmail.com
msabbaghi@optusnet.com.au