"پنجشنبه","Saturday" => "شنبه","Sunday" => "يكشنبه","Monday" => "دوشنبه","Tuesday" => "سه شنبه","Wednesday" => "چهارشنبه","Friday" => "جمعه"); $month = Array("فروردين","ارديبهشت","خرداد","تير","مرداد","شهريور","مهر","آبان","آذر","دي","بهمن","اسفند"); list( $gyear, $gmonth, $gday ) = preg_split ( '/-/', '2005-05-28' ); list( $jyear, $jmonth, $jday ) = gregorian_to_jalali($gyear, $gmonth, $gday); echo "
" . $week["Saturday"] . " ". $jday . " " . $month[--$jmonth] . " " . $jyear . "
" ?>

استقبال گرم در مهرآباد، زندى: براى ايران گل مى زنم و تقديم مى كنم به مادرم، صعودمان نبايد به بازى ژاپن برسد، ايران ورزشي

فريدون زندي


سعيد اكبرى
۲۰-۱۵طرفدارى كه به سالن انتظار فرودگاه مهرآباد آمده اند چشم از تلويزيونى كه سالن ترانزيت را زير نظر گرفته برنمى دارند. قرار بود زودتر وارد سالن انتظار شود اما پرواز با ۱۵ دقيقه تأخير به زمين نشست تا وقت ديدار عقب تر بيفتد. ساعت ۲۲ است كه اقوام و طرفداران چهره اش را در تلويزيون بزرگى كه سردر خروجى سالن ترانزيت نصب شده، مى بينند چند نفر جيغ مى كشند. ۱۵ دقيقه بعد فريدون زندى با يك چمدان وارد سالن انتظار مى شود. پدر و مادرش به همراه اقوام به سمتش مى روند. يك خوش و بش چند دقيقه يى و بعد نوبت به طرفداران مى رسد. چند نفر به او دسته گل مى دهند، عده يى هم امضا و عكس يادگارى مى گيرند. يكى از طرفداران با خنده مى گويد:«فارسى مى فهمى؟» از شانس بد فريدون خيلى سريع اين دو كلمه را متوجه مى شود و جواب مى دهد:«فارسى ام بهتر شده، نه؟!»
فلاش دوربين ها چشم حاضران را اذيت مى كند. از بين جمع يكى مى گويد:«آقاى زندى مقابل كره و بحرين فيكس هستى؟» او با كمى مكث، جواب مبهمى مى دهد:«نمى دانم، مربى مى داند. من نمى دانم. از او بپرسيد.»
تعداد طرفداران هر لحظه بيشتر مى شود. كسانى كه در سالن انتظار منتظر ميهمان هاى خود هستند به جمع مى پيوندند. اغلب موبايل به دست از او عكس مى گيرند و لحظه يى بعد با خنده از جمع جدا مى شوند.
در اين لحظه گزارشگران دوربين هاى خبرى مدام به هم مى گويند، شانس آورديم داخل سالن ترانزيت با زندى مصاحبه كرديم وگرنه اينجا نمى شد كارى كرد، فكر نمى كرديم اينقدر شلوغ شود.
عقربه ها، ساعت ۳۰:۲۲ را نشان مى دهند كه دور و بر فريدون زندى و نزديكانش خلوت تر مى شود. او حالا فرصت بيشترى براى حرف زدن دارد. فريدون در مورد وضعيتش مى گويد:«هيچ مشكلى ندارم. كاملاً آماده ام. فقط الان كمى خسته هستم. در هواپيما يك دقيقه هم نخوابيدم. يه كمى استراحت كنم دوباره روى فرم مى آيم. سعى مى كنم براى ايران بهترين بازيهايم را انجام دهم.»
زندى از استقبال گرم طرفداران جا خورده. از قيافه اش معلوم است انتظار چنين استقبالى را نداشت.
اين مسأله در حرف هايش هم تابلو مى زد:«بله، خيلى جا خوردم. من دفعه قبل هم گفتم ايران مردمان خونگرمى دارد. امشب از ديدن طرفداران خيلى جا خوردم.»
اندك طرفدارى كه در جمع مانده اند از زندى مى پرسند براى تيم ملى گل مى زند يا نه و سرانجام فريدون جواب مى دهد:«تمام تلاشم را مى كنم تا گل بزنم. اگر گل زدم آن را تقديم مى كنم به مادرم.»
حرف هاى زندى به همين جا ختم مى شود. او و خانواده اش راهى هتل المپيك مى شوند. اما در ميانه هاى راه يكى از مسؤولان فدراسيون با آنها تماس مى گيرد و مى گويد، برگردند چون ديگر ملى پوشان در اين هتل نيستند. همين جمله باعث مى شود آنها مسيرشان را به سمت نياوران كج كنند.
زندى پنجشنبه شب را در خانه عمويش در منطقه نياوران گذراند و ديروز صبح به هتل استقلال رفت.
--------------------------------------------------------------------------------

هافبك كايزرسلاترن در گفت وگوى اختصاصى با ايران ورزشى

فريدون زندى: صعودمان نبايد به بازى ژاپن برسد

ايران ورزشى- ۳۰:۹ شب پنجشنبه بالاخره به تهران رسيد و صبح ديروز به اردوى تيم ملى ملحق شد. فريدون زندى قرار بود روز چهارشنبه خودش را به تهران برساند اما نيامد و بالاخره پنجشنبه رسيد تا برانكو هم ديگر نگويد »فريدون امروز مى آيد... فردا مى آيد و...» او حالا در چنگ برانكو است و عصر ديروز هم اولين تمرين خود را با ملى پوشان انجام داد.
گفتى چهارشنبه مى آيى ولى...
< بله، قرار بود چهارشنبه خودم را به تهران برسانم. بليت هم گرفته بودم اما وقتى با ماشين مى خواستم به فرودگاه بروم مشكلى برايم پيش آمد. در اتوبان منتهى به فرودگاه تصادف شده بود. براى همين ترافيك سنگينى پيش آمد و نتوانستم خودم را به موقع برسانم و از پرواز جا ماندم.
... و بالاخره پنجشنبه به تهران رسيدى.
< خيلى خوشحالم كه به ايران آمدم. واقعاً خوشحالم. من وقتى از ايران مى روم دلتنگ مى شوم. وقتى آمدنم به ايران طول كشيد، ناراحت شدم. ايران را دوست دارم. اين را بارها گفته ام.
ديروز هم اولين تمرين ات را با ملى پوشان انجام دادى؟
< بله. حالا نسبت به قبل آماده ترم. بازيكنان تيم ملى هم مرا دوست دارند و مرا پذيرفته اند. اينجا كلاً برخوردها خوب است.
نسبت به سه بازى قبلى تيم ملى، چقدر تغيير كرده يى؟
< خيلى زياد. البته مى توانستم در سه بازى خيلى بهتر باشم. اما هماهنگ نشده بودم. رفته رفته بهتر مى شوم. همه ديدند كه مقابل بحرين بد بودم اما بازى با ژاپن بهتر شدم. مطمئنم اگر بيشتر با بچه هاى ديگر باشم، خيلى بهتر از اين كار مى كنم.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

فكر مى كنى بتوانيم به راحتى كره شمالى را ببريم؟
< (مكث)... نمى دانم چند چند مى شويم. واقعاً نمى دانم. سعى مى كنم بهترين بازى ام را انجام بدهم و بازى را هم ببريم.
گل هم مى زنى؟!
< مهم گل زدن من نيست. مهم برايم تيم ملى است. چه فرقى مى كند من گل بزنم يا بازيكن ديگرى. فقط اميدوارم كه دو بازى اول را ببريم تا صعودمان به بازى آخر نكشد. مطمئناً بازى مقابل ژاپن سخت است.
مدتى در كايزرسلاترن نيمكت نشين بودى؟
< وقتى مربى جديد آمد گفت مى خواهم جور ديگرى بازى كنى و نوع بازى ات را تغيير بدهم. مجبور شدم تغييراتى در نوع بازى ام بدهم. خيلى تمرين مى كردم.
... و بالاخره مقابل فرايبورگ بازى كردى؟
< بله. مقابل فرايبورگ بازى كردم، يك گل زدم و يك پاس گل هم دادم. روز خوبى بود. همين شد كه دوباره به تركيب برگشتم. خوشحالم كه نشان دادم مشكل فنى نداشتم.

در همين زمينه:

دنبالک:
http://mag.gooya.ws/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/23348

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'استقبال گرم در مهرآباد، زندى: براى ايران گل مى زنم و تقديم مى كنم به مادرم، صعودمان نبايد به بازى ژاپن برسد، ايران ورزشي' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016