"پنجشنبه","Saturday" => "شنبه","Sunday" => "يكشنبه","Monday" => "دوشنبه","Tuesday" => "سه شنبه","Wednesday" => "چهارشنبه","Friday" => "جمعه"); $month = Array("فروردين","ارديبهشت","خرداد","تير","مرداد","شهريور","مهر","آبان","آذر","دي","بهمن","اسفند"); list( $gyear, $gmonth, $gday ) = preg_split ( '/-/', '2005-05-23' ); list( $jyear, $jmonth, $jday ) = gregorian_to_jalali($gyear, $gmonth, $gday); echo "
" . $week["Monday"] . " ". $jday . " " . $month[--$jmonth] . " " . $jyear . "
" ?>

افسانه فوتبال برزيل در باكو چه مى كند؟ كارلوس آلبرتو: همه از آذربايجان راضى اند، جز خودم، ايران ورزشي

تقريباً هركسى آن گل را ديده است. توپ توسط «پله» جادويى در عرض و به سمت راست پاس داده مى شود، كارلوس آلبرتو تورس مدافع راست پيش تاخته برزيل از راه مى رسد و با يك ضربه زمينى كار را تمام مى كند و گل چهارم (و آخر) را مى زند. تيم ملى اين كشور، ايتاليا را يك - ۴ شكست مى دهد و جام ژول ريمه را براى هميشه فتح مى كند و بهتر بگوييم فاتح جام جهانى فوتبال ۱۹۷۰ در خاك مكزيك مى شود. امروز كه ۳۵ سال از آن تاريخ مى گذرد، مدافع تركه يى و لاغرى كه حالا مربى قدرى چاق تيم ملى فوتبال آذربايجان (حريف روز هشتم خرداد تيم ملى ايران) است، مى گويد: «گل، مهم نبود و آنچه اهميت داشت سلسله پاس هايى بود كه آن گل را براى من ساخت. شايد ۶ تماس با توپ براى اين كار كفايت كرد. از ريوه لينو به جرزينهو و از او به پله و از وى به من. شايد مردم فقط زننده گل و خود گل را به ياد سپرده باشند و حتى ساير گل هاى ما در آن فينال از يادها رفته باشد. فكر مى كنم جهانى ترين گل ما بوده باشد.»
آلبرتو تورس پنهان نمى كند كه اين گل واقعاً براى او مفيد بوده است. «در برزيل بسيارى از نوجوانان و جوانان كوچك تر از آن اند كه دوران بازيگرى مرا ديده باشند اما مرا به خاطر آن گل مى شناسند.»
به خاطر همين مسائل است كه حضور و كار فعلى كارلوس آلبرتو در آذربايجان عجيب تر مى نمايد. اين تيم تحت نظر وى پيشرفت - ولو اندكى - داشته است ولى او اعتراف مى كند كه هنوز راهى بس طولانى فراروى آذرى ها است. اين تيم در گروه ششم انتخابى جام جهانى ۲۰۰۶ در قاره اروپا در رده آخر جاى دارد و ۴ شكست و دو تساوى حاصل كارش بوده است. «خب، قبلاً وضع آذربايجان از اين هم بدتر بود. نه امتيازى مى گرفتند و نه گلى مى زدند. بازيها را راحت و با نتايج صفر - ۵ و صفر -۷ مى باختند. لااقل ما اخيراً توانسته ايم از ولز و ايرلند شمالى مساوى بگيريم و اگر بد اقبال نبوديم، هر دو مسابقه را مى برديم. ما در برابر انگليس هم خوب بازى كرديم و از جهاتى با آنها برابر نشان داديم.»
يكى از اهداف اصلى آلبرتو تغيير دادن روحيات و طرز نگرش تيمش است. «بايد اين را به خود بقبولانيم كه از اين پس شكست هاى سبك و حتى با اختلاف يك گل به مثابه پيروزى براى ما نيست. وقتى انگليس با كمترين اختلاف ما را برد در باكو همه خوشحال بودند اما نبايد اين طور باشد. فقط پيروزى بايد ما را خوشحال كند و نه هيچ چيز ديگر. در يك سالى كه اينجا بسر برده ام همه راضى بوده اند ولى من نه. كار فراوانى بايد انجام بدهيم.»
اما چگونه است كه يك افسانه فوتبال برزيل سر از آذربايجان درآورده است و به كشورى آمده كه از استقلالش (از اتحاد شوروى سابق) ۱۴ سال و از تشكيل فدراسيون فوتبال آن ۱۱ سال فزون تر نمى گذرد تا ژانويه ۲۰۰۴ آلبرتو در كشور محبوب و زادگاهش حمام آفتاب مى گرفت تا اينكه يك روز مدير برنامه هايش به او زنگ زد. او به آلبرتو گفت آذرى ها از وى درخواست رهبرى تيم ملى كشورشان را كرده اند. آلبرتو پرسيد: «آذربايجان؟ آذربايجان ديگر چيست؟! چه معنايى مى دهد؟» مدير برنامه هايش گفت: «اين يك كشور است. اگر مايل باشى، مى توانى بروى و مربى تيم ملى اين كشور بشوى.» ابتدا گفتم نمى دانم. خب در آن موقع در ارتباط با فدراسيون فوتبال برزيل و در محدوده ريودوژانيرو كار مى كردم. زندگى خوب و راحتى داشتم. با اين حال وقت بيشترى براى مطالعه خواستم.»
وقت مورد نظر او از يك هفته تجاوز نكرد. او با دستيارش مارچلو كامپلو راهى باكو شد و آنجا چند مقام ارشد فدراسيون فوتبال آذربايجان به استقبال آنها آمدند. «مردم با ادب و ميهمان نوازى نشان مى دادند، نظر مرا گرفتند.»
آلبرتو ۱۰ روز را در آنجا گذراند و مسؤولان فوتبال آذربايجان از او خواستند شرايط را به خوبى بسنجد. «در ابتدا هيچ چيز را نمى شناختم و اسم حتى يك بازيكن را هم نمى دانستم. يك بازى دوستانه آذربايجان را ديدم. افتضاح بود. صفر -۶ باختند. نتيجه بايد صفر - ۱۰ مى شد. به مارچلو گفتم: ما اينجا چه كار مى كنيم. بگذار برويم. دوباره پشيمان شدم. شروع كردم به مطالعه روى روش بازى آنها. جايگيرى و مهارت هاى فردى شان، قرارداد را بستم و شروع به كار كرديم. تيم تكانى خورد و سال پيش نتايج بسيار خوبى گرفت. نتايجى كه براى آذربايجان بى سابقه بوده است.» آلبرتو تعدادى از بازيكنان تازه را به تيم آورد، پست هاى بعضى نفرات را عوض كرد و حتى كاپيتان تيم ملى را عوض كرد و براى اين مهم رشاد صديق اف را برگزيد كه سوئيپرى است با فقط ۲۴ سال سن.
اين تغييرات، بسيارى را در باكو متحير كرد. «مردم در خيابان ها از من پرسيدند چه خبر است. از سنت هاى كشور براى من حرف مى زدند. از نظر آنها كسى بايد در تيم كاپيتان باشد كه حتماً از بقيه مسن تر باشد. بنابراين از آنها مى پرسيدم با استفاده از سنت و روشى كه مى گوييد چند بازى را برده ايد؟ با اين حال فهم قضايا در ابتداى كار براى مردم آذربايجان مشكل بود. مجبور بودم توضيح بدهم كه يك كاپيتان مى تواند مسن هم باشد و فقط كافى است خوب بازى كند و ذاتاً يك ليدر باشد.»

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

آلبرتو مى گويد: «سخت ترين كار بخشيدن وحدت رويه و كار تيمى به اعضاى كاملاً متفرق تيم بود.» توضيح روش ها و انتخاب بهترين سيستم از ميان آنها كار سختى بود. در آذربايجان روش ۲-۵-۳ در سال هاى اخير مرسوم تر بوده است ولى در بعضى از ميدان ها اين روش به درد نمى خورد. البته سوئيپر خوبى براى اين سيستم داريم اما تيم جواب نمى دهد.» مسأله مهمتر اين است كه آلبرتو مى خواهد كارى كند كه از اين پس تمام تيم هاى ملى آذربايجان در همه رده هاى سنى با يك فرم و يك سيستم بازى كنند و روش و حال و هوايشان به شدت متفاوت نباشد. «در حال حاضر تيم نوجوانان يك جور بازى مى كند، تيم ملى جوانان جور ديگر و تيم بزرگسالان با سيستمى كاملاً متفاوت. وقتى اين همه بازيكن با روش هاى مختلف را در اردوى ملى تحويل مى گيريد، سرسام به شما دست مى دهد.» بسيارى از واكنش هاى آلبرتو نشان مى دهد كه او خونسردى اش را در قبال اين تفاوت هاى بزرگ از دست داده است. يك روز كه آذربايجان صفر -۲ به ترينيداد باخت، همه ديدند كه يك آلبرتوى عصبانى چطور از فرط ناراحتى مشت بر ديواره پشت نيمكت ذخيره ها كوبيد. او پس از گل آسان و مفتى كه يك مهاجم آذربايجان از دست داد اقدام به اين كار كرد، خودش مى گويد: «نتيجه مهم نبود و آنچه براى من پذيرفتنى نبود بازى سرد شاگردانم بود. اگر خوب و قوى و مصمم بازى كنيم هر روز هم كه ببازيم، گله يى نخواهم داشت.» آن باخت (هرچند كه در غياب چند يار اصلى آذربايجان حاصل آمد) و چند شكست ديگر آلبرتو را متقاعد كرده است كه ريشه هاى كار و سبك و روش بازى در آذربايجان بايد عوض شود. «بارها به شاگردانم گفته ام به محض اينكه فرصت شوتزنى پيش آمد معطل نكنند و بزنند. مگر چند فرصت طى يك بازى نصيب تيمى در اندازه هاى آذربايجان مى شود؟» آلبرتو آنقدرها هم ساده لوح نيست كه بپندارد آذربايجان مى تواند در آينده نزديك به دور پايانى يك جام بزرگ راه يابد. «اگر در ۲۰۱۰ هم به دور نهايى جام جهانى برسيم كار بزرگى كرده ايم. بايد هرچه را كه داريم به خدمت بگيريم و سازماندهى كنيم. اين فقط كار من و مارچلو نيست. خيلى ها بايد يارى برسانند. حمايت ها از ما بد نبوده است اما به بيش از آن احتياج داريم.»
آذرى ها از آلبرتو به قدرى راضى بوده اند كه از او خواسته اند قرارداد تازه ۵ ساله يى را ببندد، اما آلبرتو مى گويد ابتدا آنها بايد شرايط او را بپذيرند. «من فقط در صورتى مى مانم كه امكانات لازم را فراهم كنند و آن وقت خانواده ام را نيز به اينجا مى آورم و منظورم فقط پول و مسائل مالى نيست.»
منبع: فيفا مگزين مه ۲۰۰۵
مترجم: وصال روحانى

در همين زمينه:

دنبالک:
http://mag.gooya.ws/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/23054

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'افسانه فوتبال برزيل در باكو چه مى كند؟ كارلوس آلبرتو: همه از آذربايجان راضى اند، جز خودم، ايران ورزشي' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016