اميدواريم اين تصوير به جاى برانگيختن سوء تفاهم، روشنگر و راهگشا باشد. تلنگرى مثل اين براى آنكه روزهاى تلخى در پيش نداشته باشيم لازم است
-----------------------------------------
محمود مولايى
جايى نيست، كسى هم جلودارشان نيست، همين طور از بالاى فنس ورزشگاه وارد مى شوند. تعدادشان كم نيست، حدود ۳ هزار نفر. حالا حدود ۶ الى ۷ هزار نفر در استاديوم كوچك شهداى نوشهر حضور دارند. آنها به سختى خودشان را جا داده اند. برخى هم روى سقف استاديوم نشسته اند و برخى ديگر به فنس ها آويزانند.
هر لحظه انتظار مى رود اتفاقى بيفتد. اتفاقى كه ۴ سال پيش در چند كيلومترى سارى رخ داد و تعدادى از تماشاگران در استاديوم شهيد تختى جان باختند. روزى كه شموشك و پرسپوليس در جام حذفى كشور رودرروى هم قرار گرفته بودند.
حالا استقلال و شموشك در استاديومى به ميدان مى روند كه بى شباهت به ورزشگاه سارى نيست. بازيكنان دو تيم در رختكن مشغول آماده كردن خودشان هستند كه قسمتى از سقف رختكن استقلالى ها فرو مى ريزد. تماشاگرى از آن بالا به داخل رختكن آبى ها مى افتد. بازيكنان استقلال متعجب شده اند و البته كمى هم ترسيده اند اما هيچ اتفاقى نمى افتد. نه براى استقلالى ها و نه براى آن تماشاچى.
اما اين تمام ماجرا نيست. در كنار زمين سه نيمكت وجود دارد. دوتا براى مربيان و يكى براى خبرنگاران.
جايى در جايگاه خبرنگاران نيست اما تعداد خبرنگاران زياد است. البته در بين آنها افراد عادى هم ديده مى شود. جايى براى نشستن نيست. فاصله زمين تا جايگاه كم است. آنها مجبور مى شوند اين فاصله را كمتر كنند و در نيم مترى خط اوت زمين بايستند و يادداشت بردارند. البته جايگاه خبرنگاران چند صندلى و يك سايه بان دارد كه چندان هم مطمئن نيست.
بين دو نيمكت استقلال و شموشك، در ارتفاع ۳ متر از زمين، جايگاه كوچك و آهنى ويژه مسؤولان فدراسيون است. در اين جايگاه فرامرز فظلى و يكى دو نفر ديگر ديده مى شوند كه يكى شان بيشتر شبيه يك هوادار متعصب است كه تيم اش را تشويق مى كند. سر و صداى زيادى مى كند. طورى كه قلعه نويى عصبانى مى شود. ظاهراً با اين وضعيت او نمى تواند بازيكنانش را كوچينگ كند. به داور چهارم اطلاع مى دهد و اين تماشاگر را آرام مى كنند. اما اين هوادار در جايگاه مسؤولان فدراسيون چه مى كند؟
فاصله كم محوطه خط كشى شده زمين تا نيمكت بازى را مختل كرده. در مواقعى برخى از افراد نيمكت داخل زمين مى شوند؟ البته ناخواسته، در حالى كه بازى در جريان است.
در مواقعى كه بازيكنى مى رود ضربه كرنر را بزند، تماشاگران با بطرى آب و ... از او پذيرايى مى كنند. اوج اين مسأله زمانى است كه گيلائورى مى خواهد ضربه كرنر را بزند. بطرى هاى آب بدجورى از كنارش رد مى شوند. كمى ترسيده طورى كه يك چشم به تماشاگران و چشم ديگر به توپ، حالا شوت مى زند.
لحظه يى كه اصفهانيان سوت پايان را مى زند، ناگهان تماشاگران از بالاى فنس به داخل زمين مى پرند. غير منتظره است اما حالا تعداد زيادى تماشاگر در داخل زمين حضور دارند. باتوم به دست ها به طرف آنها مى روند ولى كافى نيست و آنها همچنان در زمين هستند.
و به اين ترتيب يك مسابقه از ليگ «برتر» با همه بى نظمى و مشكلاتش تمام مى شود. البته از زمين نامساعد نوشهر حرفى نمى زنيم، چون ممكن است پيوس باز هم شاكى شود و بگويد: «حريفان نبايد زمين را بهانه كنند. ديگر همه مى دانند كه در اين زمين سال ها بايد بازى كنند!»
--------------------------------
مشاهدات خبرنگارى كه براى اولين بار به نوشهر رفته بود
عزراييل همين نزديكى هاست
پژمان راهبر
اگر ورزشگاه شموشك «متر» برگزارى يك مسابقه در ليگ حرفه يى ايران باشد، تمام كلانشهرها، شهرها و روستاهاى ايران قادرند ميزبان ليگ باشند. چه با چهار سكوى ناقابل سيمانى، چند متر فنس، چند صد كيلو تيرآهن و ميله و چند استامبولى شن و ماسه در اطراف يك زمين (كه ترجيحاً به سبز بزند) مى شود ورزشگاهى ساخت در آن حد كه نوشهرى ها دارند.
از اينجا آغاز مى كنيم كه به محض ورود به ورزشگاه، تماشاى طرفداران مشتاقى كه از چارچوب بى شيشه و تنگ مابين راهروى بيرونى و محوطه ورزشگاه تند و تند بيرون مى آمدند و با پنجه هاى پر توان از ديوار راست بالا مى رفتند، رعب آور بود، گرچه نه به اندازه وحشتى كه پس از شكستن در بزرگ سبزى كه سرانجام طاقت طرفداران را نياورد به ما دست داد؛ اين لحظه يى بود كه ما بلافاصله به سمت جايگاه ميهمان ها فرار كرديم. جايگاهى (!) كه مثل همه جا يك نگهبان و يك در ميله يى داشت كه با زنجير قفل مى شد، همانجا كه با اصرار مى خواستيم خودمان را به آنجا برسانيم اما وقتى به واسطه مخالفت مسؤول مربوطه راه جايگاه خبرنگاران را در پيش گرفتيم، با ديدن جمعيتى كه روى آن سنگينى مى كرد، از خدا خواستيم مأموران سختگيرى مثل آن نگهبان را زياد كند كه اجازه نمى دهد اين مكان بيش از اين وزن تحمل كند ... سارى و حادثه مشهور ريزش سقف ورزشگاه را كه به خاطر داريد؟
advertisement@gooya.com |
|
قدم زدن در فاصله بين جايگاه ميهمان ها و جايگاه خبرنگاران دقايقى بعد ما را با حقيقت محكمى آشنا كرد كه به آن زمين چمن مى گفتند. مساحت كم پشت و سفتى كه با چمن تزيين شده بود اما جز چمن مى شد انواع گونه هاى گياهى را به چشم ديد؛ گرچه هيچ خبرى از «گل» نبود كه در اين زمين «گلى» نمى رويد. اين همان زمينى بود كه امير قلعه نويى پيش از بازى مى گفت اگر از آن با پيروزى بيرون بيايند، به قهرمانى مى رسند. مربى استقلال كه در پاسخ يك سؤال تاكتيكى چنين گفت: «گل؟ يا روى تصادف مى زنيم يا روى ضربه كاشته.» در نيمه دوم با اين تاكتيك وارد زمين شد: «هر جا توپ دستتان آمد بفرستيد روى دفاع آخر شموشك.»
داور كه سوت را زد ما روى صندلى جايگاه خبرنگاران لميده بوديم، در حالى كه هرم آفتاب پوستمان را مى سوزاند، در حالى كه نگاه نه چندان دوستانه خبرنگاران محلى مزيد بر لذت (!) بود. خبرنگارانى كه به گفته آقاى عبدى، خبرنگار قديمى و عضو هيأت فوتبال، در گرما و سرما در ورزشگاه هستند و حالا كه نوبت بازى مهم با استقلال شده جايشان را غصب كرده ايم! ما تهرانى ها كلى راه را كوبيده بوديم تا برسيم نوشهر و تصادفاً زودتر به جايگاه خبرنگاران رسيده بوديم، بنابراين ما نشسته بوديم و خبرنگاران محلى كنار ما، يله داده به تابلوى تبليغات يا با حالت چهارزانو روى زمين بازى را مى نگريستند. اين در شرايطى بود كه جاى ما، كنار خط طولى، نزديك نقطه كرنر دورانديشانه طورى انتخاب شده بود كه لحظات بسيارى از اين بازى كسل كننده و نتيجه گرا در شعاع ديد ما قرار نمى گرفت. خلاصه اينكه راحتمان كرده بودند!
نيمه اول كه تمام شد. تهرانى ها برخلاف آن يكى كه مى خواست بسوزد و برنزه شود به روبرو كوچ كردند تا در سايه به ديوار تكيه بدهند و بازى را ببينند، در حالى كه اساساً فكر كردن به چيزى به اسم فكس و اينترنت قرتى بازى و مايه ريشخند بود!
اگر بخواهيم از لحظه پايان بازى و هجوم پر تعداد طرفداران مازندرانى به داخل زمين بنويسيم (با اهمال مأموران انتظامى كه در جنوبى را باز گذاشته بودند، ملت مثل آب خوردن مى توانستند ستاره هاى محبوبشان را تا جايى كه دلشان مى خواست لمس كنند!) اين مطلب به جايى مى رسد كه شايد در اندازه حوصله شما نباشد، بنابراين همين جا تمامش مى كنيم. با اين توضيح كه به كميته هاى عريض و طويل تحقيقاتى روزهاى بعد از فاجعه آماده باش بدهيد ... هيچ ضررى ندارد!
نكته: نوشتن از نجابت طرفداران مازندرانى وظيفه ماست. آنها كه هرگز لب به دشنام هاى ركيك باز نكردند. همان هايى كه گرچه عليه اين و آن شعارهايى دادند اما لحن پاستوريزه شان غنيمت بود!
جايگاه تماشاگران!
يك ساختمان لخت و نيمه كاره كه به گفته محلى ها سال هاست در ضلع شمال غربى ورزشگاه شهداى نوشهر قرار دارد، محل حضور طرفداران بدون بليتى است كه دوست دارند مجانى بازيها را ببينند. جالب اينجاست كه يك شركت بزرگ لوازم صوتى به گوشه يى از آن بيلبورد نصب كرده است!
چند خانه بى ريخت ديگر در روبه روى جايگاه، قسمتى ديگر از نماى ورزشگاهى هستند كه با عرض معذرت مايه آبروريزى است نه محل برگزارى ليگ.