فوتبال باشگاهى ايران، جز چند مورد استثنايى، سراپا دولتى است. به عبارت ديگر اين دولت است كه با صرف ميلياردها تومان در هر سال، اين فوتبال را سرپا نگه داشته و طبيعى است اگر دستش را از پشت فوتبال باشگاهى بردارد، تمامى اين بناى پوشالى فرو مى ريزد. آيا اين شيوه و روش و ادامه آن درست است؟ اگر درست است، چرا انگلستان، ايتاليا، اسپانيا، آلمان و ديگران اين كارها را نمى كنند؟
دولت ايران در ۱۶ سال اخير شعارش خصوصى سازى بوده و به ويژه در سال هاى اخير و براساس برنامه پنج ساله سوم توسعه، تمامى ابزارهاى قانونى را براى «خصوصى سازى» در اختيار داشته اما ورزش گويا شعار اصلى اش «دولتى سازى» بوده است! امروز، در فوتبال باشگاهى كه مورد نظر من است، در ليگ برتر، تيم هاى پاس، پگاه، ملوان، فولاد، ذوب آهن، سپاهان، پرسپوليس، صباباترى، برق شيراز، فجرسپاسى، پيكان، سايپا و ابومسلم صددرصد دولتى هستند. استقلال، براساس قانون، صددرصد دولتى است ولى از منابع غير دولتى بيشتر استفاده مى كند. فقط تيم هاى استقلال اهواز و شموشك نوشهر غير دولتى هستند. در ليگ يك نيز همين ماجرا، كم و بيش حاكم است.
هزينه تيم هاى دولتى در هر سال چقدر است و چگونه تأمين مى شود؟ و آيا اين روش به سود ملت ايران است؟
بالاترين ميزان حقوق در بخش دولتى، رسماً در هر ماه و سال، چقدر است؟ من با خوشبينانه ترين تخمين مى گويم يك ميليون تومان و يك مدير دولتى در طول يك سال حداكثر ۱۵ ميليون تومان حقوق و مزايا و پاداش مى گيرد. يك بازيكن فوتبال چقدر؟ حتماً شما هم مانند من مى شنويد و مى خوانيد كه گاه صحبت از قراردادهاى سيصد ميليون تومانى است و يكصد و پنجاه و دويست ميليون تومانى. حقوق هاى ماهانه و پاداش هاى موردى به كنار. بدين ترتيب، يك بازيكن فوتبال حدوداً ۲۰ برابر يك مدير دولتى (كه هزاران مسؤوليت دارد و هفت پشت اش نيز بايد پاسخگو باشد) درآمد دارد. مى دانم كه در خارج از ايران درآمدهاى بازيكنان بسيار بالاتر است ولى آن پول ها را دولت نمى دهد بلكه هواداران و صاحبان باشگاه ها (مديران بخش خصوصى) و اسپانسرها مى دهند ولى در ايران، هزينه هاى تيم هاى فوتبال باشگاهى را دولت مى دهد. از كدام محل؟ از خزانه دولت. يعنى از خزانه ملت، از بيت المال كه متعلق به ملت است ولى اختيارش در دست دولت است. ملت با دادن ماليات، پول به خزانه دولت مى ريزد كه فرزندانش درس بخوانند، بيمارستان ها از اين وضعيت فلاكت بار خارج شوند، شهرهايمان سر و سامان بگيرد، كيفيت آموزش بالا برود، هواپيماهايمان نيفتد، ورزش هاى پايه از اين وضع فلاكت بار خارج شوند كه زيردست عربستان، قطر، بحرين و عمان شده ايم، براى مردم راه ساخته شود ولى هر سال ميلياردها تومان از خزانه دولت را به وسيله باشگاه هاى ورزشى دولتى به بازيكنان و مربيان تيم هاى فوتبال مى دهند تا گروهى از ايشان خانه هاى ميلياردى بخرند، اتومبيل هاى بسيار گرانقيمت سوار شوند و موضوع ها و ماجراهايى به وجود بياورند كه از ثروت بادآورده بى حساب حاصل مى شود و نقل محافل و خوراك روزنامه هاست كه همه را از من بهتر مى دانيد.
باز هم نفرماييد كه ثروت فلان بازيكن ما، مقابل ثروت بكام، فيگو، توتى، شوچنكو و ديگران خيلى اندك است. عرض مى كنم كه درآمدهاى آنان (كه مشمول ماليات هاى سنگين نيز هست) از محل سرمايه گذارى هاى مديران بخش خصوصى است، از محل پرداختى هاى هواداران است، از محل اسپانسرهاى شخصى آن بازيكنان است نه مثل ما كه دولت در گير و دار پرداخت حقوق معلمانش مانده است آن وقت برود ميليارد ميليارد به تيم هاى فوتبال تزريق كند. اين خانه هاى آنچنانى كه گروهى از اهالى فوتبال دارند از كدام محل پول هايش تأمين مى شود؟
دولت به كدام ايرانى گفته است مالياتى را كه مى دهد براى پرداخت به بازيكنان تيم هاى فوتبال است؟ دولت هاى ما، متأسفانه شفاف عمل نمى كنند. اميدوارم روزنامه نگاران ما وقت بگذارند و روشن كنند كه هزينه سالانه مثلاً تيم هاى ذوب آهن يا فولاد يا پرسپوليس يا پاس چند ميليارد تومان است و از چه محل اين وجوه تأمين مى شود و آيا در اين مملكت كه اگر بيمارتان را به بيمارستان ببريد از سوزن و نخ بخيه تا بعضى از دستگاه هاى پيشرفته عمل جراحى قلب را خودتان بايد بخريد و ميليون ها تومان هم از پيش بايد بدهيد تا بيمار شما را بسترى كنند و به اتاق عمل راه بدهند، اين حق است كه دولت ميليارد ميليارد از خزانه نحيف و هميشه مواجه با كسرى بودجه اش را خرج تيم هاى فوتبال باشگاهى مى كند؟ من با هزينه كردن اعتبارات دولتى در ورزش مخالف نيستم. با سرمايه گذارى دولت در ورزش هاى پايه (شنا، دو و ميدانى و ژيمناستيك) و در ورزش هاى آموزشگاهى هم مخالف نيستم اما امروز هدف اول توجه و هزينه هاى دولت در حوزه ورزش شده است فوتبال باشگاهى؛ آن هم فوتبالى كه هر چه بيشتر پول براى آن هزينه مى كنيم، كيفيت و جذابيت اش كمتر مى شود. ما موفقيت هاى فوتبال هاى دولتى سابق (در شوروى سابق و آلمان شرقى سابق و لهستان و بقيه كشورهاى اروپاى شرقى) را نيز به دست نياورده ايم. آنها دولتى بودند ولى قهرمان المپيك و اروپا شدند. در جام جهانى شاهكار مى كردند. ما چه كرده ايم؟ ورزش كوبا دولتى است ولى در دو و ميدانى، بيس بال، وزنه بردارى، جودو، كشتى، شمشيربازى و واليبال زنان و مردان در بالاترين رده هاى جهانى و المپيك حرف ها براى گفتن دارد ولى ما به حدى تنزل كرده ايم يا درجا زده ايم كه در صورت پيروزى بر بحرين، سوريه و عمان جشن مى گيريم! بنيه ورزش ما شده است همين كه در بازيهاى همبستگى كشورهاى اسلامى شاهد بوديم. براى ورزش ما و مديرانش شرم آور است كه زيردست عربستان با سه پله فاصله مى ايستيم.
روش كنونى، يعنى دولتى كردن و دولتى ماندن فوتبال، آن هم فوتبالى كه اين قدر طرفدار دارد كه فى المجلس شش، هفت نفرشان زير دست و پا قربانى مى شوند، ظلم آشكار به ملت ما است. ملت، براى ابتدايى ترين نيازهايش دارد دست و پا مى زند. همين تهران كه پايتخت است و ويترين كشور است از نظر آمادگى محيط زيست بدترين وضعيت را دارد و در جهان (از آخر البته) اول است! و هنوز ايران از نظر شاخص هاى توسعه انسانى مرتبه يكصد و ششم را در دنيا دارد و هنوز بسيارى از مدرسه هاى ما جاى كافى براى حتى راه رفتن بچه ها در زنگ هاى تفريح ندارند و در برخى از اين مدرسه ها هنوز بخارى هاى عصر حجر، بدون كاربراتور كار مى كند كه در زمستان گذشته يكى از فجيع ترين حادثه هاى انسانى در يكى از همين مدرسه ها اتفاق افتاد اما در اين كشور، يك طبقه جديد به نام اهالى فوتبال به وجود آمده است كه خيلى خوب پول درمى آورد، خوب فوتبال بازى نمى كند، با فخر و تكبر زندگى مى كند و پولش را همان دولتى مى دهد كه مى گويد خزانه اش براى خريدكاربراتور بخارى هاى مدارس خالى است! ظلم از اين آشكارتر؟!
در گذشته يى نه چندان دور اكثر تيم هاى فوتبال سطح اول كشورمان غير دولتى بود. بازيكنان و مربيان نيز در حد مردم عادى زندگى مى كردند. معلوم نيست يكباره چه اتفاقى افتاده است كه دولت چشم بر هم نهاده و اين پول هاى نجومى رادر فوتبال باشگاهى هزينه مى كند. روزى بر بالين يكى از فوتباليست هاى سابق تيم ملى كه با مرگ دست و پنجه نرم مى كرد و امروز از ميان ما رفته است حاضر شده بودم. او با صدايى كه به سختى از حنجره اش خارج مى شد، گفت فلانى، من در تمامى دوره يى كه در سطح ملى فوتبال بازى مى كردم به اندازه يك ماه بازيكنان امروزى پول نگرفتم. درست مى گفت.
منصورخان اميرآصفى كه باشگاه كيان را اداره مى كرد، آقاى شعاع كه باشگاه شعاع را داشت، يا آقاى فكرى و دوستانش در باشگاه تهران جوان، يا باشگاه هاى ديگر مگر چنين پول هايى داشتند؟ يا حتى باشگاه هايى كه از ابتدا تا امروز دولتى بوده اند (مثلاً پاس) آيا در زمانى كه مرحوم رنجبر يا حسين حبيبى و حشمت مهاجرانى و ديگران در تيم پاس بازى مى كردند مگر چنين پول هايى را مى دادند؟ پرسپوليس هم به همين ترتيب. امروز اولاً معيارها به هم ريخته، ثانياً هيچ تناسبى ميان درآمدهاى اهالى فوتبال و گروه هاى ديگر اجتماعى نيست، ثالثاً اين پول ها را دولت (شركت هاى دولتى و چند وزارتخانه) مى دهد.
advertisement@gooya.com |
|
امروز دولت با هزاران درد بى درمان روبرو است (نمونه اش كسر بودجه هاى چهار هزار ميلياردى؛ نمونه اش بيكارى چاره ناپذير؛ نمونه اش تورم لگام گسيخته و رشد بى حساب و كتاب قيمت ها؛ نمونه اش نابرابرى هاى توسعه منطقه يى؛ نمونه اش آلودگى مرگ آور محيط زيست) ولى شركت هاى دولتى و ساير نهادهاى همين دولت، مثل آب خوردن با فلان فوتباليست رده دوم كشور قرارداد صد ميليون تومانى مى بندند. شرافتمندانه، آيا اين كارها درست است؟ آيا به عنوان نمونه، درست است كه ستارگان عرصه هنر و ادب اين مملكت امروز براى عمل جراحى به روى چشم و گردن و دست و قلب خود، غرقه در فقرى كه ضوابط همين جامعه بر آنها تحميل كرده، آه در بساط نداشته باشند و عده يى، با پولى كه دولت به فوتبال باشگاهى پمپاژ مى كند، در ييلاق و قشلاق، خانه (ببخشيد، قصر) بسازند؟ مگر اين فوتبال چه تخم دو زرده يى براى مملكت كرده كه اين گونه مهارگسيخته به پايش پول مى ريزيد؟ جواب معلمان را چه مى دهيد؟ جواب پرستاران، كارگران و كارمندان يكصد و بيست و پنج هزار تومانى و همه آنهايى را كه زير خط فقر زندگى مى كنند چه مى دهيد؟با پول دولت (ملت) اين كارها را كردن، ظلم اندر ظلم است. نكنيد. با پول ملت مدرسه فوتبال درست كنيد، ورزش هاى پايه را رونق بدهيد، ورزش هاى آموزشگاهى را تقويت كنيد، شهردارى ها براى مردم ورزشگاه هاى عمومى بسازند، فوتبال حرفه يى را نيز بدهيد به سرمايه گذاران بخش خصوصى، همان كارى را بكنيم كه منچستر يونايتد و ميلان و بايرن مونيخ و رئال مادريد كرده اند و مى كنند مگر اينها دولتى هستند؟ دولت ها بايد به زيربناها بپردازند، نه به اداره تيم هاى فوتبال باشگاهى! و نفرماييد كه اگر دولت دستش را از پشت فوتبال باشگاهى بردارد باشگاه ها تعطيل مى شوند. اولاً فكر مى كنيد اگر تعطيل شوند چه اتفاقى مى افتد؟ شما نام اين حركت هايى را كه بيست و دو نفر در زمين چمن ورزشگاه هاى ما انجام مى دهند «فوتبال» مى گذاريد؟ اگر اين فوتبال است پس تيم هاى بارسلونا، رئال مادريد، منچستر يونايتد و چلسى و آرسنال حتماً كار ديگرى مى كنند! ثانياً اين آش را خودتان براى خودتان پخته ايد. نمونه اش باشگاه پرسپوليس كه قهرمان بود. ستون تيم ملى بود و يك ريال هم براى دولت هزينه نداشت. درباره اينكه چه كرديد كه اين تيم دولتى شد و حالا مانند «خار» در گلوى دولت مانده و فوتبالش نيز در ۳ سال اخير كه دولتى شده تا چه اندازه سقوط كرده فعلاً حرفى نمى زنم. بماند براى بعد. اما به هر حال دولت نه تنها در پى خاتمه دادن به فوتبال دولتى نيست؛ بلكه هر روز آن را تقويت هم مى كند. به نظر شما خواننده عزيز، كسانى كه چنين مى كنند چه هدفى دارند؟
البته شركت هاى دولتى اين هزينه ها را نيز با افزودن به بهاى كالاها و خدمات خود و تحميل بر مردم، از مردم دريافت مى كنند. يعنى مردم، حداقل دو بار در اين عرصه زيان مى كنند؟ يعنى دو بار فقيرتر مى شوند و كيفيت زندگى شان تنزل پيدا مى كند.