مهدى رحيمى
برخى بازيكنان فوتبال در داخل زمين فوق العاده هستند، پر از خلاقيت، هوش، فكر و توانايى، اما در خارج از زمين فوتبال حرفى براى گفتن ندارند. محرم نويدكيا در خارج از زمين هم همان كاراكتر داخل زمينش را دارد. يك جوان با شخصيت و متفكر كه حرف هاى زيادى براى گفتن دارد.
اين مدت را كه مصدوم بودى چطور گذراندى، حالا وضعيت سلامتى ات چطور است؟
< همانطور كه مى دانيد من زمانى به بوخوم پيوستم كه مصدوم بودم. اول مى خواستم زانويم را در امريكا عمل كنم اما فاضلى مرا متقاعد كرد كه دكتر آيشنر كه در بوندس ليگا شناخته شده است و زانوى تورستن فرينگس را هم عمل كرده است من را جراحى كند. بعد از جراحى براى مدت ۴۰ روز به ايران رفتم و بعد از آن براى بازپرورى و فيزيوتراپى به آلمان برگشتم. با على شهاب كه فيزيوتراپ تيم آماتورهاى بوخوم است كار كردم. حالا هم سه ماه است كه با تيم تمرين مى كنم. جدا از تمرينات معمول تمرينات ديگرى مثل فيزيوتراپى و تمرينات با وزنه هم انجام مى دهم، به همين دليل فرصت كمى براى حضور در كلاس زبان دارم اما اميدوارم به زودى فرصت رفتن به كلاس را پيدا كنم.
مى توانى با ساير همبازيانت هم صحبت شوى و ارتباط برقرار كنى؟ با مشكل زبان و اينكه تازه آمده يى ...
< همبازيان من خيلى خوب هستند. آنها واقعاً در تمرينات به من كمك مى كنند. من در كنار پيتر مدسن زندگى مى كنم. بازيكنى مثل زدبل هم يك بازيكن خوب و هم دوست خوبى است. به هر حال جو تيمى اصلاً قابل مقايسه با ايران نيست. در اينجا بازيكنان در زمان تمرين و مسابقه در كنار هم هستند اما خارج از زمين بازى هر كس زندگى خودش را دارد اما در ايران ما حتى در خارج از زمان مسابقه و تمرين هم با هم بوديم و اين باعث مى شد كه جو كلى تيم بهتر باشد.
شيوه تمرينات در ايران و آلمان خيلى متفاوت است؟
< جدا از مسأله تجهيزات و وسايل، بايد بگويم كه تمرينات در آلمان بيشتر روى مسائل فيزيكى و نبردهاى تن به تن متمركز است. در ايران به ندرت در تمرينات روى نبردهاى تك به تك كار مى كرديم بيشتر تمرينات روى تكنيك هاى فردى و پاس دادن بود.
اينكه بوخوم خوب نتيجه نمى گيرد و در خطر سقوط قرار دارد روى وضعيت شما تأثيرى دارد؟
< زمانى كه در هفته چهارم بوندس ليگا بازى بوخوم و دورتموند را تماشا كردم، فكر نمى كردم كه باشگاه با چنين بحرانى روبرو شود. بوخوم تيم خوبى است اما مسأله اين است كه وقتى در طى مسابقات، تيمى چند بازى را ببازد از لحاظ روحى بازگرداندن تيم به وضعيت عادى مشكل است. در چنين وضعيتى يك پيروزى يا يك اتفاق مثبت نياز است تا تيم از اين حالت خارج شود.
مثلاً در بازى با دورتموند يك پنالتى مسلم براى بوخوم گرفته نشد و گل لوكونچ هم آفسايد بود...
< به چنين حرف هايى اعتقاد ندارم. به نظر من اشتباهات داورى بخشى از بازى است. بايد آن قدر در زمين خوب باشى كه حتى اشتباهات داورى هم تأثيرى در عملكرد تو نداشته باشد.
فكر مى كنى اگر تيم بهتر عمل كند و موفق تر شود، وضع تو هم براى جاى گرفتن در تيم بهتر مى شود؟
< قطعاً اگر وضع بوخوم بهتر شود پيتر نوى رورر هم شانس بيشترى دارد تا من را در تيم امتحان كند و به من فرصت بدهد. در حال حاضر هر امتياز براى بوخوم واقعاً حياتى است و براى همين نوى رورر مجبور است از بازيكنانى استفاده كند كه به خوبى آنها را مى شناسد. كاملاً درك مى كنم كه در اين شرايط نمى توانم منتظر باشم كه فرصتى به من داده شود.
قضيه انتقال تو به بوخوم چگونه پيش آمد؟ انگيزه اصلى آمدن تو به اروپا چه بود؟
< من از طريق مهدوى كيا با فاضلى آشنا شدم. او به من گفت كه اگر بخواهم مى تواند ترتيب انتقال من به يك باشگاه اروپايى را بدهد. رابطه ما از اول خوب و برپايه دوستى و رفاقت بود. فاضلى با بوخوم تماس گرفت. آنها هم براى استخدام من ابراز تمايل كردند. ۱۰ روز قبل از مصدوم شدنم، قراردادم با بوخوم را كه مهدى و وحيد قبلاً در آنجا بازى كرده بودند و من اطلاعاتى به اين خاطر از باشگاه داشتم، امضا كردم. سپس مسأله مصدوميت من از ناحيه زانو پيش آمد. مى خواستم قرارداد را تا برگشتن به وضعيت عادى فسخ كنم اما باشگاه به پابرجا ماندن قرارداد اصرار كرد. آنها هزينه جراحى من و برنامه بازپرورى و فيزيوتراپى را هم تقبل كردند. پيش از آمدن به آلمان با افراد زيادى مشورت كردم، از جمله با برانكو كه به عنوان بازيكن و مربى، تجربيات دست اولى از بوندس ليگا داشت. برانكو به من گفت كه من هر چيزى را كه در ليگ ايران ممكن بود بياموزم، ياد گرفته ام و حالا بايد به سطح بالاترى بروم، به سطح فوتبال اروپا. او به من گفت كه اگر در اروپا به مشكل برخوردم و نتوانستم با فوتبال اروپا هماهنگ شوم، به سادگى مى توانم به ايران برگردم.
انگيزه من از آمدن به اروپا، بازى كردن در اينجا و تجربه كردن اين موضوع بود كه مى توانم در اينجا موفق شوم يا نه. پول واقعاً براى من مسأله و انگيزه نبود. اگر به دنبال پول بودم در سپاهان مى ماندم. اينجا آمده ام تا فوتبال اروپا را ياد بگيرم اما اگر استيل من به استيل فوتبال اروپا نخورد برمى گردم.
سبك بازى خودت را چطور توصيف مى كنى؟
<برنامه بازى من حركت به جلو است، تخصص من در ارسال پاس به فضاهاى خالى براى مهاجمان و بال هاى تيم است. وقتى كه تيم حمله نمى كند من زياد كارآيى ندارم اما وقتى تيم حمله مى كند و مهاجمان به دنبال حركت در فضاى خالى هستند شرايط براى نوع بازى من فراهم مى شود. به همين دليل است كه نوع بازى آرسنال و بازى عمقى اين تيم را دوست دارم.
advertisement@gooya.com |
|
شايعاتى درباره رفتن تو به صورت قرضى به باشگاه دسته دومى اسن است...؟
<به اين موضوع فكر مى كنم، همان طور كه گفتم اينجا آمده ام تا بازى كنم، در شرايط فعلى هم فرقى برايم نمى كند كه در يك تيم دسته اولى بازى كنم يا يك تيم دسته دومى. مربى من هم فكر مى كند كه انتقال من به صورت قرضى فكر خوبى است اما فكر مى كنم بنا به دلايلى اين اتفاق نيفتد.
زمانى كه ما صحبت مى كرديم يك خانم مسن طرفدار بوخوم آمد و به من گفت كه از شما بخواهم بوخوم را از سقوط نجات بدهيد...
<عجيب است (مى خندد) من يك دقيقه هم براى بوخوم بازى نكرده ام اما بيشتر از صدها امضا داده ام.
فوتبال را از كجا شروع كردى؟
<واقعاً نمى دانم از كجا شروع كردم، اما وقتى پانزده ساله بودم، با دوستم سر تمرين تيم سپاهان رفتيم و از همان جا به تيم رسيدم. وقتى ۱۷ سالم بود اولين بازى ام در ليگ را تجربه كردم. آن فصل ۵ بازى در ليگ داشتم. در پنج، شش فصل بعدى هم وضعيت همين طور بود تا اينكه استانكو به سپاهان آمد و گفت كه من بايد بيشتر بازى كنم. او سبك بازى من را دوست دارد. از آن به بعد در تمام مسابقه ها بازى مى كردم. حتى وقتى هم بد بازى مى كردم استانكو مرا بازى مى داد. معتقد بود من بايد ياد بگيرم و تا اشتباه نكنم ياد نمى گيرم. بعد از آن براى بازى با سوريه به تيم ملى دعوت شدم و بعد آقاى ايوانكوويچ مرا به مسابقات بوسان برد...
در فصلى كه با سپاهان قهرمان ليگ شدى تو كاپيتان تيم بودى، چطور در حضور بازيكنان باتجربه تر تو كاپيتان شدى؟
<آن مسأله يك اتفاق بود. زمانى كه فرهاد كاظمى به سپاهان آمد كاپيتان اول و دوم تيم ما يا فرصت بازى پيدا نمى كردند يا آسيب ديده بودند. كاپيتان سوم تيم آرمناك پطروسيان بود. بعد از او من سابقه بيشترين حضور در سپاهان را داشتم. وقتى از مسابقات بوسان برگشتيم همبازى هايم گفتند كه به عنوان پاداش قهرمانى در آن مسابقات بازوبند كاپيتانى را به من مى دهند. نمى خواستم اين اتفاق بيفتد. همه آنها از من بزرگ تر بودند، احساس خوبى نداشتم كه از همه جوانتر باشم و به بقيه بگويم چه كار بايد بكنند، آنها اصرار كردند و من يك بازى بازوبند را بستم، ما آن بازى را برديم و آنها گفتند كه تو براى ما شانس آوردى پس بايد كاپيتان بمانى...
الگويى در فوتبال داشتى؟
<هميشه بازيكنان ميانى پرتلاش را دوست داشتم. البته نمى توانم خودم را يك بازيكن ميانى پرتلاش و دونده بدانم اما بايد بگويم پست هافبك دفاعى را از همه بيشتر دوست دارم. كريم باقرى الگوى من بود.
به مسأله مصدوميت تو برگرديم. فكر مى كنم در آن سال بازى هاى زيادى داشتى و بدنت خسته بود، اشتباه مى كنم؟
<نه، آن سال براى تيم ملى، تيم المپيك و سپاهان در مسابقات ليگ، جام حذفى و جام قهرمانى باشگاه هاى آسيا بازى مى كردم. آن هم به طور معمول از اول بازى و به طور كامل، هر ۴ يا ۵ روز يك بازى مى كردم، وضع من از بازيكنان انگليسى هم بدتر بود. آنها حداكثر يكى، دو ساعت سفر مى كردند اما من يك بار در جده بازى كردم و ۴ روز بعد در توكيو و اين مسأله واقعاً براى بدن من سنگين بود. آن موقع وقتى تكل مى زدم به چيزى فكر نمى كردم اما حالا اگر كسى روى پاى من تكل بزند از زانويم مى ترسم و سعى مى كنم با او برخورد نكنم.
بعضى از بازيكنان وقتى آسيب مى بينند مشكل پيدا مى كنند، مثلاً مارادونا وقتى آسيب ديد افسرده شد و فكر كرد دنيا به آخر رسيده، اما برخى ديگر از بازيكن ها قدرت روحى خوبى دارند، وضع تو چطور بود؟
<من اعتقاد زيادى به خدا دارم و فكر مى كنم هر چيزى به دليلى اتفاق مى افتد. حتى اگر همين فردا كسى به من بگويد كه ديگر نمى توانم فوتبال بازى كنم مى پذيرم. مى دانم اين مسأله حتماً دليلى داشته است. براى همين وقتى آسيب ديدم فكر كردم كه تقدير اين بوده، ننشستم در خانه كه فكر كنم چرا براى من اين اتفاق افتاده نه براى كس ديگرى، اگر اين كار را مى كردم افسرده مى شدم.
هرگز به اينكه به غير از فوتبال كار ديگرى بكنى فكر كرده اى؟
<خدا را شكر كه بازيكن فوتبال شدم. اگر هر كار ديگرى مى كردم ناموفق بودم!... بچه كه بودم دوست داشتم خلبان شوم. اگر هم به آلمان نمى آمدم در رشته تربيت بدنى در دانشگاه تحصيل مى كردم.
در چند مصاحبه تو خوانده ام كه در اوقات فراغت كتاب مى خوانى، اين موضوع بر سبك بازى ات هم تأثير گذاشته است؟
<كتاب مى خوانم چرا كه دوست دارم بدانم كى هستم و چرا اينجا هستم. دلم مى خواهد بدانم. اما اين موضوع ربطى به فوتبال من و تأثيرى روى آن ندارد.
اما بازيكنانى هستند كه تحصيل كرده اند. مثل سوكراتس و...
<بگذاريد سؤالى از شما بپرسم، فكر نمى كنم مارادونا در تمام عمرش يك كتاب هم خوانده باشد، اما او بهتر از سوكراتس نبود؟
قبول، حرفت درست است.
مترجم: امير صدرى