* مثل عابدزاده، ديگر نميآيد
* در پرسپوليس شايسته سالاري است نه بازيكن سالاري
ميگويد: دوست دارم مسير موفقيت را پله پله طي كنم و معتقدم اگر بخواهم يك شبه ره صد ساله بروم يا قله را خيلي ناگهاني فتح كنم حتماً از آن سوي ديگر قله به زمين ميخورم.
به او ميگويم: مواظب باش دير نشود و تو همچنان در ميانه راه...
و او ميگويد: خدا با ماست، ديگر چه غمي؟
محمد محمدي، دروازه بان تيم فوتبال پرسپوليس تهران به دفتر خبرگزاري ورزش ايران (ايپنا) آمد، محمدي را آنقدر جدي و منضبط دريافتيم كه وقتي ميخنديد از خنديدن او لذت خاصي ميبرديم.
حرفها، دغدغهها و درددلهاي محمد محمدي را ميخوانيد.
بهتر است اين طور شروع كنيم كه تو در سال گذشته هم ميتوانستي خود را به عنوان دروازهبان ثابت پرسپوليس مطرح كني، چرا چنين نشد؟
خوشحالم كه يكراست رفتيد سر اصل مطلب، معمولاً سؤال اول در خصوص بيوگرافي و... اين حرفهاست، راجع به سؤالتان بايد بگويم، سال گذشته سخت تمرين ميكردم، خيلي سخت، اما در كنار تيم بودم، نه در متن تيم، البته اين را هم بگويم كه هميشه اتفاقات را براي خودم تجزيه و تحليل ميكنم يعني سال گذشته در پرسپوليس به بازگشت دوباره به فوتبال فكر ميكردم، شايد بتوانم اينطور بگويم كه سال گذشته با توجه به مسأله مصدوميتم اتفاقاً فصل خوبي را پشت سر گذاشتم، حتي توانستم در 7 بازي پرسپوليس را همراهي كنم، 7 بازي پس از يكسال دوري از شرايط بازي، همين مسأله به من دلگرمي داد، راضي بودم، تمريناتم را جديتر گرفتم.
اينها درست، اما ساشا عملكرد قابل اطميناني نداشت؟
بله، اما كنار آمدن با اين مسأله به ذهنيت خود من مربوط ميشد. من اعتقاد دارم هيچ مربي پيدا نميشود كه براي تيمش بد بخواهد، نظر بگوويچ اين بود كه ساشا درون دروازه بايستد و همين مسأله به حرف و حديثها پايان داده بود.
يعني تو و فرشيد كريمي از نيكمتنشيني ناراحت نبوديد؟
چرا، ناراحت بوديم اما هيچوقت صحبتي نكرديم. اعتراض خود را به مطبوعات نكشانديم. ما با پرسپوليس قرارداد بسته بوديم, قراردادها فقط نبايد مالي باشد، تعهد و عشق ورزيدن هم بايد نقش خود را به درستي ايفا كند، تعهد ما نسبت به باشگاه اجازه نداد كه اعتراضي كنيم.
اما به هر حال اگر سال بدي هم بود، گذشت؟
بله، گذشت و حالا تجربههاي سال گذشته به درد من ميخورد. كسب تجربه خيلي مهم است، مخصوصاً در تيمي مثل پرسپوليس.
از شرايط امسال بگو؟
امسال، شرايط تغيير كرده است. با آمدن سوبل و بازگشت پروين، پرسپوليس واقعاً بهتر شده است. از حرفهاي بعضيها كه در سال گذشته به من ميگفتند؛ تو گلر سوم پرسپوليس هستي!... و روي سوم بودن من تأكيد ميكردند، خبري نيست و من همه اين موفقيت را از لطف خدا و تلاش بيوقفه خودم ميدانم.
امسال، قبل از آمدن سوبل در تمرينات آنقدر خوب و جدي ظاهر شدم كه توانستم نظر وي را در همان روزهاي نخست به خودم جلب كنم.
با اين حساب، ثابت شدن تو در پرسپوليس به طرز تفكر سوبل و اعتماد او نسبت به تو مربوط ميشود؟
بله، سوبل در بند نامها نيست. امسال در پرسپوليس حرف اول و آخر را شايستهسالاري ميزند، نه بازيكن سالاري. ضمن اينكه من فقط مديون سوبل نيستم، قليچ و پروين به من اعتماد به نفس بخشيدند. آنها بودند كه مرا مهياي شرايط سخت كردند.
اين اطميناني كه امروز به تو ميشود نشانگر چيست؟
لطف خدا، حقيقت هيچ وقت پنهان نميماند و همين طور ماه پشت ابر، من زحمت كشيدم، تلاش كردم و حالا مزدش را ميگيرم. آن زمان كه برق شيراز بودم با استقلال تهران بازي داشتيم، رباط صليبي پايم پاره شده بود، شرفي گفت: برو، داخل زمين. رفتم، پايم خم نميشد، اما مربي به من گفته بود كه بايد بازي كني، منظور از اين حرفها اين است كه همه چيز با زحمت به دست ميآيد.
از ثمرات اين اطمينان بگو؟
اولين ثمره اين اطمينان، اعتماد به نفس است. حسي كه در من زنده شده و طي 18 هفتهاي كه درون دروازه پرسپوليس بودهام هر هفته مستحكمتر شده است. اصولاً در پرسپوليس بازي كردن اعتماد به نفس را در بازيكن زنده ميكند و من هم از اين قاعده مستثني نبودهام.
روند رو به رشد تو تا چه زماني ادامه خواهد داشت؟
شرايط، خيلي سخت است. همين قدر بگويم كه اگر خوب درس نخواني، نميتواني در امتحان نمره قبولي را كسب كني، بايد از حاشيهها و جنجالها به دور باشم. آقاي محمدي! فرشيد كريمي تجربه سال گذشته تو را تجربه ميكند. در اين خصوص چه نظري داري؟
باور كنيد، نصف بيشتر موفقيت من به فرشيد كريمي مربوط ميشود. فرشيد تنها دروازهباني است كه احساس ميكنم هميشه از گل خوردن من ناراحت ميشود و خود را دقيقاً جاي من ميگذارد.
فرشيد را نه به عنوان يك رقيب بلكه به عنوان يك رفيق دوستداشتني، دوست دارم. حتي روزي كه در كيش بوديم، بعد از نماز او را دعا كردم، دوست دارم روزي بيايد كه من و او در تيمملي با يكديگر رقابت كنيم. هرچند كه مطمئن هستم آن وقت هم رفاقتمان همين شور و حال را خواهد داشت.
آقاي محمدي! اصلاً در سال گذشته سعي ميكردي كه ذهنيت بگوويچ را نسبت به خود در جهت مثبت تغيير بدهي؟
چه بايد ميكردم، اگر منظورتان اين است كه خودم را بايد تحميل ميكردم، نه، اين كار را نكردم و نخواهم كرد. من دوست دارم تمرين كنم، زحمت بكشم، اصلاً اين وظيفه من است، اما سال گذشته از اين مسأله رنج ميبردم كه چرا در حالي كه ساشا گلهاي زيادي ميخورد به من شانس نشان دادن خودم را هم نميدهند. من و فرشيد كريمي هر كاري كه بگوييد انجام داديم، هر كاري غير از حرف زدن و اعتراض كردن، اما فايدهاي نداشت.
درباره داود فنايي چه نظري داري؟
داود فنايي، دروازهبان خوبي است، الان هم سرحال و موفق به نظر ميرسد.
به نظر مي رسد كه رفاقت تو با فرشيد كريمي بهتر است تا با داود فنايي؟
داود فنايي رفيق هر دو ماست، هم من و هم فرشيد. اينكه مدام ميگويم فرشيد به اين علت است كه من و او همدرد بوديم، رفاقت ما با همدردي و همدلي عجين شده است.
آمدن نيه نيكولسكي در شرايطي كه پرسپوليس سه گلر آماده را در اختيار دارد. برايت عجيب نبود؟
من درجريان نبودم، از طريق تلويزيون متوجه شدم، البته پروين و قليچ به من دلگرمي خاصي بخشيدند و گفتند؛ نگران نباش. واقعاً نگران نبودم. به اين فكر ميكردم كه تا اينجاي كار خدا به من عنايت داشته و از اين به بعد هم خود او سرنوشت قشنگي را برايم رقم ميزند. با اين حساب دليلي نميبينم كه راجع به چنين مسائلي عكسالعمل منفي يا نابجايي از خود نشان بدهم. اين را هم بگويم كه با نيكولسكي به طور دست و پا شكسته صحبت كردم، او به من گفت كه مدير برنامهاش به او نگفته كه پرسپوليس سه گلر دارد.
نيكو لوسكي حتي ناراحت است از اينكه به تهران آمده، مشكلات مالي در كنار دغدغههاي فكري، شرايط سخت و غير قابل تحملي را براي اين دروازهبان به وجود آورده است. به هر حال براي او هم آرزوي موفقيت ميكنم.
به طور كلي، در رابطه با استفاده از گلرهاي خارجي چه نظري داري؟
من چهار سال در امارات زندگي كردم و تا آنجا كه ميدانم استفاده نكردن از گلر خارجي در كشورهاي عربي به شكل يك قانون درآمده است. در سال 1990 امارات دروازهباني به نام محسن مصبح را تربيت كرد، به او ميدان داد تا هر سال بهتر شود. مصبح در حال حاضر دروازهبان تيم الشارجه است، با انبوهي از تجربه، اما سؤال اينجاست كه عربها چرا با بضاعت مالي بسيار خوبي كه دارند به سراغ اشمايكلها نرفتند؟ اگر اين كار را ميكردند، ديگر محسن مصبحي در كار نبود. الان عليرضا حقيقي يك دروازهبان جوان است. وحيد قليچ به او توجه ميكند و قصد دارد او را به يك دروازهبان مطمئن تبديل كند. اگر شرايط دروازهباني در فوتبال ما به اين سمت و سو كشيده شود، شك نكنيد كه برد كردهايم، بهتر است براي 10 سال آينده فوتبالمان دروازهبان تربيت كنيم.
البته فيزيك گلرهاي ايراني چندان ايدهآل هم نيست.
شايد تعداد گلرهاي اينچنيني زياد نباشند، اما به طور مطلق با شما موافق نيستم.
آقاي محمدي! رفتار تو نسبت به سال گذشته تغيير نكرده است. راحتتر بگوييم، به مردم فخر فروشي نميكني؟
من نسبت به سال گذشته تغيير كردهام، اما به مردم فخرفروشي نميكنم. مگر من چه كسي هستم؟ تا چند سال ميتوانم با شهرت زندگي كنم؟ نه، هيچ وقت اين اشتباه را نميكنم. اشتباهي كه بعضيها مرتكب شدند و امروز به فراموشي سپرده شدهاند. نه نامي از آنها باقي مانده و نه اثري. شرايط من تغيير كرده است. طي يك روز، گوشي همراه من بارها و بارها زنگ ميخورد، تا حدي كه وقت ندارم به خيلي از زنگها پاسخ بدهم اما باور كنيد اگر سال گذشته به دوستي يا آشنايي طي يك ماه يك بار زنگ ميزدم، امسال سعي ميكنم هر 10 روز، يك بار تماس بگيرم تا اين ذهنيت پيش نيايد كه محمدي چون گلر ثابت پرسپوليس شده، خودش را گم كرده است. اينكه ميگويم، تغيير كردهام يعني اين تغييرات بيشتر ظاهري بوده است. من به عنوان دروازهبان ثابت تيم پرسپوليس نبايد موي خودم را به هر شكلي كه دوست داشتم، آرايش كنم يا در بحث لباس پوشيدن، معتقدم همزمان با رشد مالي، شخصيت و منش من نيز بايد رشد كند. اگر اين هماهنگي به وجود آمد، كسي پيدا نميشود كه بگويد، محمدي فخرفروشي ميكند. دوست دارم مثل تختي باشم؛ جوانمرد، از همه چيز مهمتر؛ مرد.
دوست دارم مثل دهداري باشم، منضبط و جدي. پرونده آدمهايي را كه در گذشته بودند مرور كنيم، تنها آنهايي جاودانه شدند كه عشق به مردم را سرلوحه كار خودشان قرار دادند، آنهايي كه فقط به شهرت فكر نميكردند.
دوست دارم اين مردم، محمدي را نه به خاطر لباس و ماشين و نه به خاطر مسائل زودگذر بلكه به خاطر خودش دوست داشته باشند. اگر فوتبال من به پايان رسيد، نصف محبوبيت پروين نصيب من شد، شك نكنيد كه خيلي خوشحال ميشوم. و در يك كلام ميخواهم بگويم، تغييرات اجتنابناپذير است. مهم سيرت پاك است كه خدا نكند تغيير كند.
بعضيها معتقدند يك دروازهبان نميتواند حجب و حيا داشته باشد؟
با آنها مخالفم، بگذاريد راحتتر حرف بزنم. اينكه علي پروين ميگويد: «محمدي بچه خوبيه» براي من باارزشتر از اين است كه بگويد؛ محمدي دروازهبان خوبيه.
افتخار من اين است كه پروين به من ميگويد؛ آقاي محمدي. من هم به جوانترهاي تيم ميگويم: آقا! و هميشه رسم احترام را در موردشان رعايت ميكنم. باور كنيد روزهاي اولي كه در دروازه پرسپوليس ميايستادم و به آقاي رهبريفرد ميگفتم: بهروز، تا آخر بازي عذاب وجدان داشتم. البته الان راحتتر هستم اما آقا بهروز، از من بزرگتر است. همينطور آقاي يحيي گلمحمدي و مهدوي.
با علي انصاريان چطور؟
من و او همسن هستيم. خوب طبيعي است كه راحتتر باشيم.
آقاي محمدي! برويم سراغ تيم ملي؟
خواهش ميكنم.
advertisement@gooya.com |
|
دورنماي خودت را در تيم ملي چطور ميبيني؟
همانطور كه گفتم، دوست دارم مسير موفقيت را پلهپله طي كنم. هدفهاي من كاملاً مشخص است. به ثابت شدن در پرسپوليس فكر ميكردم كه خوشبختانه رسيدم و به تيم ملي فكر ميكردم كه باز هم لطف خدا شامل حالم شد و دعوت شدم.
يعني نهايت آرزوهايت در دعوت شدن به تيم ملي خلاصه ميشود؟
اشتباه نكنيد، من اشباع نشدهام. وقتي ميتوانم بهترين باشم، اگر به كم قانع باشم در حق خودم و وجدانم ظلم كردهام. اما معتقدم با تمرين كردن و جديت به دروازهبان ثابت تيم ملي هم تبديل ميشوم. چرا تأكيد ميكنم پلهپله، چون ديدم كساني را كه يكباره به قله رسيدند و افتادند.
اما فكر نميكني اگر دير شود احتمال دارد به خواستههاي بزرگ خود نرسي؟
نه، اميدوارم دير نشود. خوشحالم از اينكه امروز به راحتي از كنار اسمم نميگذرند. ميرزاپور هم صبر كرد، تلاش كرد و رسيد. بايد منطقي باشم. منتظر يك فرصت هستم تا از سايه بيرون بيايم همانطور كه ميرزاپور از سايه بيرون آمد.
دوست داري اين فرصت يا اين شانس در بازيهاي جام جهاني به تو رو كند؟
بله، هميشه اميدوار بودم. از نااميدي متنفرم. بازيهاي جام جهاني بسيار سخت خواهد بود و من دوست دارم هنر خودم را در شرايط سخت به نمايش بگذارم. اميدوار بودن يعني 15 تا 20 تا گل بخوري و باز از جاي خود بلند شوي و با روحيه كار را دنبال كني. «اين را پروين به من ياد داده است.»
بحث روحيه به ميان آمد، ياد احمدرضا عابدزاده افتاديم. راجع به عابدزاده چه نظري داري؟
من فقط 2 ماه در كنار عابدزاده تمرين كردم «در سايپا». اعتماد بهنفس فوقالعادهاي دارد. او به قابليتهاي خود اعتقاد داشت. من شيرجه ميرفتم، او ميگفت، اين شوتها شيرجه نميخواهد، در همه گلرها عيب و ايراد وجود دارد، اما وقتي عابدزاده درون دروازه ميايستاد، 10 بازيكن ديگر با خيال راحت بازي ميكردند. ميدانستند كه يك دروازهبان مطمئن عقبتر از آنها هست؛ احمدرضا عابدزاده. در يك كلام بگويم، مثل عابدزاده ديگر نميآيد.
آقاي محمدي! در فوتبال بهدنبال چه ميگردي؟
بهدنبال هدف، هدف من تأمين خانواده است. سال 69 مبلغ هزار تومان دادم و در مدرسه فوتبال ثبتنام كردم. سال بعد 1200 تومان حقوق گرفتم، كار من شد، فوتبال.
آقاي محمدي! از اول هم پرسپوليس را دوست داشتي؟
من مثل بعضيها نيستم كه بگويم از بچگي عاشق پرسپوليس بودم، اما زماني كه پروين ميخواست مرا از سايپا به پرسپوليس ببرد، با آقاي غزنوي، مديرعامل سايپا صحبت كردم. او به من گفت، اگر بخواهي به استقلال بروي، رضايتنامهات را مجاني امضا ميكنم. با منزوي هم جلسه داشتم، به خانه برگشتم و خوب فكر كردم، ديدم دلم با پرسپوليس است. بماند كه در نهايت نتوانستم به پرسپوليس بپيوندم، اما بالاخره در اواسط سال 80 به تيم محبوبم رسيدم. باور كنيد هرگاه پرسپوليس با عابدزاده بهميدان ميآمد، آرزو ميكردم، گلر دوم پرسپوليس باشم.
مسائل مالي در پيوستن تو به پرسپوليس چقدر اهميت داشت؟
در پرسپوليس يا استقلال پول نيست. باور كنيد نصف بازيكنان پرسپوليس به عشق پروين بازي ميكنند. من هميشه آرزوي شاگردي پروين را داشتم.
راجع به سوبل چهنظري داري؟
مربي خوب و موفقي است. خيلي زود شرايط فوتبال ما را درك كرد. او با مشكلات هفتههاي نخست پرسپوليس(نتايج ضعيف) خوب كنار آمد و فشار هواداران را تحمل كرد. او 50 سال است كه در آلمان بهترين شرايط زندگي را تجربه كرده و حالا در كشور ما با امكانات محدود ضمن ارائه كار موفق، كارنامه خوبي هم داشته است.
پس ماجراي دخالت پروين در كار سوبل چه بود؟
پروين دركار سوبل دخالت كرد. او به سوبل راهنماييهاي لازم را كرد. حالا هر دو اينها به يك هدف فكر ميكنند. هماهنگي اين دو نفر به بازيكنان دلگرمي خاصي بخشيده است.
اما گفته ميشود در بازي با ابومسلم سيستم پيشنهادي سوبل (3-4-3) مورد قبول پروين نبوده است؟
نه، آنها قبل از بازي به توافق رسيدند. در مقابل ابومسلم با همان سيستم 3-4-3 هم ميتوانستيم پيروز ميدان باشيم اما خودمان كمكاري كرديم و چندان خوب بازي نكرديم.
هفته بيست و يكم با استقلال بازي داريد؟ يك بازي حساس؟ نگران نيستي؟
اصلاً نگران نيستم. متأسفانه اين ديدارها در نهايت احتياط دنبال ميشود تا هواداران از باخت احتمالي ناراحت نشوند. نگراني من در مورد تيمهاي شهرستاني بهمراتب بيشتر از استقلال است. اميدوارم بازي جذابي بشود.
صحبت خاصي نداري؟
تشكر ميكنم از همه آنهايي كه باعث رشد و ترقي من شدند و به من كمك كردند تا اين راه سخت را هموار كنم.
آقاي غزنوي، مديرعامل سايپا و آقاي حسين خوشنظر، سرپرست سايپا، دست همه مربيان را ميبوسم بخصوص آقاي مايليكهن و عزيزان كادر فني پرسپوليس.
از دوست صميمي خود، آقاي هومن افاضلي و از خانواده با محبتم و از همسر و فرزندم كه بهمن روحيه و اعتماد بهنفس ميبخشند.