"پنجشنبه","Saturday" => "شنبه","Sunday" => "يكشنبه","Monday" => "دوشنبه","Tuesday" => "سه شنبه","Wednesday" => "چهارشنبه","Friday" => "جمعه"); $month = Array("فروردين","ارديبهشت","خرداد","تير","مرداد","شهريور","مهر","آبان","آذر","دي","بهمن","اسفند"); list( $gyear, $gmonth, $gday ) = preg_split ( '/-/', '2005-02-12' ); list( $jyear, $jmonth, $jday ) = gregorian_to_jalali($gyear, $gmonth, $gday); echo "
" . $week["Saturday"] . " ". $jday . " " . $month[--$jmonth] . " " . $jyear . "
" ?>

كمي محكم! درباره ديدار ايران – بحرين، مصطفي شوقي

يكم – در خيابانهاي زيباي تهران كه با ترافيكي جهنمي بند آمدهاند، در رهگذران، ابداً رنگي از تشويش و نگراني ديده نميشود. اما كمي عصبانيت و برافروختگي در چهرهها نمايان است. برف ميبارد و ماشينها تنگ همديگر آرام و آرام ميروند. زمان اصلاً در كنترل آنهايي كه در ترافيك چهارشنبه شب تهران گير كردهاند، نيست. آنهايي كه در ماشينها نشستهاند، حداقل اين شانس را دارند كه از راديو تهران گزارش مهرداد فرشيدي، روزنامهنگار ورزشي را كه براي ديدار تيمملي با بحرين در منامه است بشنوند. اما آنهايي كه در خيابانها منتظر وسيله نقليه هستند، حتي بخت شنيدن گزارشگر راديو را هم ندارند. برف ميبارد و آنهايي هم كه از باريدنش خوشحال هستند، كمي از بيهنگامي آمدنش متعجب شدهاند.
دوم – قرار بود يك خاطره بد را از ذهنمان پاك كنيم. زمزمه ميكرديم كه ما پيروز هستيم؛ سه سال پيش. منامه، «بادمجان گيت» و پريدن از خواب شيرين جام جهاني. همان موقع يك روزنامه حتي مجلس ترحيم فوتبال ايراني را گرفت: «با نهايت تأثر و تألم به اطلاع ميرساند آروزهاي صعود به جام جهاني موقتاً چشم از جهان فرو بست. بدين وسيله فقدان آن مرحوم را كه ناجوانمردانه توسط شغالهاي بحرين به قتل رسيد، به تمامي ملت شريف و شاكي ايران تسليت گفته و اميدواريم ايشان در سردخانه پليآف با دعاي شما به هوش بيايد. در غير اين صورت مراسم قطعي خاكسپاري در روزهاي آتي به اطلاع خواهد رسيد.»
سه سال پيش بازيكنان تيمملي براي رفتن به جام جهاني كمي بيحوصله شده بودند و البته براي آنها رؤياي صعود، شب قبل از ديدار با بحرين تعبير شده بود...
سوم – الان سه روز بعد از چهارشنبه شب و ديدار تيم فوتبال ايران و بحرين است. همه نتيجه را ميدانند، حتي آنهايي كه در ترافيك جهنمي تهران و در خيابان گير كرده بودند... آنها وقتي از نتيجه مطلع شدند كه هيچكس براي شادماني به خيابانها نيامد. قبل از بازي مغازههاي آجيلفروشي با يك هجوم همه جانبه از ناحيه مردم مواجه شد... پيرمردي ميگفت: «ببخشيد... چي ميدن صف وايساديد...» تخمهها شكسته شد، فريادها زده شد، اظهارنظرهاي كارشناسي صورت گرفت و بعد ... هيچ؛ تيمملي برگشت و آقاي برانكو گفت كه در انتخاب تركيب ايران اشتباه نكرده است.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

نتيجه اينكه؛ يك آقايي كه از قرار معلوم بازيكن تيمملي بحرين است، گفته: «ما بهتر از ايران بوديم» مربي بحرين هم حالا كه ديده ايران پيروز ميدان نيست، تيم خود را شايسته پيروزي دانسته.
چهارم – دهنمان را ميبنديم، حرف نميزنيم. هيچ نميگوييم، نميگوييم توقع صعود داريم و اينكه ما را به جام جهاني ببريد. نميگوييم كه نگويند: «ديديد تحمل ندارند.»
اما تحمل نداريم اين بار به جام جهاني نرويم. آقاي علي دايي! كه در ميان پرس شديد بازيكنان بحرين گرفتار بوديد، آقاي وحيد هاشميان! كه دوست داري در بايرن از روي سكوها بيايي توي چمن استاديوم المپيك مونيخ و پاس گل بدهي و گل بزني، آقاي حسين كعبي! كه چون زبان عربي ميداني ناسزاهاي بحرينيها را خوب ميفهمي، مهدي مهدويكيا عزيز! كه خوب دويدي اما ...، آقاي علي كريمي! كه دريبل خوردي، فريدون زندي! كه به ايراني بودنت افتخار ميكني و ... آقايان بازيكنان تيمملي! خواهش ميكنيم تيمملي ايران را ببريد جام جهاني. محكم قدم برداريد. يك كمي محكم.

در همين زمينه:

دنبالک:
http://mag.gooya.ws/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/18252

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'كمي محكم! درباره ديدار ايران – بحرين، مصطفي شوقي' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016