از هر دري سخني با مهدوي کيا، پارس فوتبال

مهدى مهدوى كيا در آلمان روزهاى خوبى را سپرى نمى كند. بعد از چند سال فيكس بودن او به يك نيمكت نشين صرف تبديل شده و اين در شرايطى است كه چند وقت ديگر بايد در بازيهاى مرحله دوم مقدماتى جام جهانى براى تيم ملى ايران بازى كند. او در ديدار جمعه شب بايرن مونيخ - هامبورگ هم يك دقيقه به زمين نرفت تا مشخص شود توماس دال هنوز از وى رضايت ندارد. در چنين شرايطى سايت پارس فوتبال با مهدوى كيا مصاحبه يى انجام داده كه خيلى با شرايط فعلى او جور در نمى آيد. مصاحبه يى كه اگر مهدوى كيا در اوج بود خواندنى تر از الان بود.
در حال حاضر كه در شهر هامبورگ يك آدم كاملاً مشهور شده يى هنگامى كه مردم در سطح شهر تو را مى بينند چگونه برخورد مى كنند؟
<برخوردها اينجا مثل ايران نيست. اگر آدم را بشناسند خيلى محترمانه جلو مى آيند و نهايتاً يك امضا مى گيرند و البته زياد هم كسى جلو نمى آيد ولى در مجموع بسيار خوب برخورد مى كنند.
برخلاف ايران كه اگر به خيابان بروى از سر و كولت بالا مى روند؟
< هر كدام لذت خودش را دارد به نظر من هر دو تا برخورد خوب است و من در هر دو جا راحتم!
در ايران بازيكنان فوتبال جزو اقشار پولدار جامعه محسوب مى شوند كه نسبت به عموم مردم از درآمد بسيار بالايى برخوردارند، در آلمان هم شرايط به همين شكل است؟
<بله در كل اروپا فوتبال جزو شغل هاى پردرآمد جامعه است كه البته در كنارش زحمت خيلى زيادى هم كشيده مى شود و گرنه همه فوتباليست مى شدند. يك نفر كه تجارت مى كند لازم نيست هر روز كار طاقت فرسا انجام دهد اما ما فوتباليست ها بايد هر روز يك ساعت و نيم تمرين سنگين انجام دهيم يا در دوران بدنسازى روزى ده كيلومتر بدويم كه همه اينها سختى هاى زيادى دارد و برخلاف شغل هاى پر درآمد ديگر، فوتبال استعداد و پشتكار مى خواهد. از همه مهمتر اگر شما فوتباليست باشى ديگر در اختيار خودت نيستى و خودت در مورد زندگى ات تصميم نمى گيرى. كل سال بايد هر روز و بدون اينكه يك روز به مرخصى بروى تمرينات سخت انجام دهى و تنها يك ماه تعطيلى دارى و شغلت كاملاً زندگى ات را تحت تأثير قرار مى دهد.
چقدر طول كشيد تا در آلمان به زبان آلمانى تسلط پيدا كردى؟
< زمان زيادى طول كشيد چون كه من هميشه گرفتار تمرينات و مسابقات بودم و بعد از تمرين هم آنقدر خسته بودم كه توان كلاس رفتن نداشتم و بيشتر در حين برخوردم با هم تيمى ها، خبرنگاران و معاشرت هايم زبان ياد گرفتم. درست برخلاف كسى كه اينجا دانشجو است و كلاس مى رود و به صورت كلاسيك گرامر و قواعد را ياد مى گيرد، من به مرور زمان و به تدريج پس از گذشت حدود پنج شش ماه راه افتادم. اين را هم بگويم كه زبان آلمانى واقعاً زبان سختى است.
الان در چه وضعيتى هستى. آلمانى را كاملاً ياد گرفتى؟
< كامل كامل كه نه چون همانطور كه گفتم كلاس نرفتم و به صورت با قاعده ياد نگرفتم و در ابتدا هم سعى كردم در حدى ياد بگيرم كه در زمين فوتبال به كمكم بيايد. البته به دنبال اين هستم كه ذهن خودم را روى اين مسأله متمركز كنم و كلاس بروم! حتى مى خواهم اينجا ادامه تحصيل بدهم و به دانشگاه بروم.
در چه رشته يى؟
< در مورد آن به طور قطعى فكر نكرده ام مسأله يى كه در نيم فصل اول برايم پيش آمد اجازه نداد به اين مسأله به صورت جدى فكر كنم. وقتى كه اين مسائل حل شد به اين كار هم مى پردازم.
ميانه ات با كتاب و فيلم چطور است؟

< اينجا من تمام فيلم هاى روز دنيا را مى بينم. در اتوبوس هنگامى كه به همراه تيم از اين شهر به آن شهر مى رويم در بين راه فيلم هاى جديد را برايمان نشان مى دهند و در هر سفر ۲ يا ۳ فيلم مى بينيم و الان من تمام فيلم هاى جديد اروپا و امريكا را ديده ام. از طرفى هر فيلم جديدى كه مخصوص بچه ها باشد به همراه دخترم و همسرم مى رويم و آن را مى بينيم.
آخرين فيلمى كه ديدى چه بود؟
< يادم نمى آيد. آنقدر فيلم زياد مى بينيم كه يادم نمى آيد آخرى اش كدام بود.
... و كتاب؟
< راستش را بخواهيد كتاب را زياد وقت نمى كنم بخوانم. با اين حال سعى مى كنم اگر فرصتى پيش آمد حتماً كتاب بخوانم.
با كدام يك از بازيكنان صميمى تر هستى؟
> بايد بگويم با كل تيم.
از كدامشان زياد خوشت نمى آيد؟
< سعى مى كنم از همه خوشم بيايد. به هر حال بايد در يك تيم بازى كنيم و همه با هم رابطه خوبى داشته باشيم.
فاميل هايت از ايران به ديدن شما مى آيند؟
< چرا اتفاقاً زياد هم مى آيند! پدر و مادر خودم و پدر و مادر همسرم كه سالى حداقل يك بار مى آيند و برادر و خواهرهايم همه به موقع مى آيند. كلاً ما اينجا تنها نيستيم.
بازيكنان اروپايى ترجيح مى دهند در تعطيلات به جزاير زيباى اروپا در اسپانيا و پرتغال يا به برزيل بروند و در آرامش استراحت كنند اما تو به جهت فرهنگى كه با آن بزرگ شدى برعكس آنها عمل مى كنى؟
< هر كس يك جور زندگى مى كند و من از اين مسأله كاملاً راضى ام. هنگامى كه من بچه بودم فاميل ها هر شب در خانه ما جمع مى شدند و دور هم در اتاق و هال فوتبال بازى مى كرديم. خيلى خوش مى گذشت و اين خاطرات هميشه برايم جالب بود. من سعى مى كنم تا جايى كه مى توانم آن خاطرات را زنده كنم.
شما در كدام محله زندگى مى كرديد؟
< خاوران.
الان هم پدر و مادرت در همان محل زندگى مى كنند؟
< در همان خانه دوران بچگى مان كه نيستند چون از آنجا جا به جا شديم.
از بچه محله هايتان خبر دارى؟
< من زياد اهل رفيق بازى نيستم. صبح ها كه مدرسه مى رفتم و بعدازظهرهايم هم كاملاً به ورزش اختصاص داشت. از همان كودكى در دو رشته ورزشى فعاليت مى كردم و به غير از درس و ورزش وقت انجام هيچ كار ديگرى نداشتم.
دلت براى ايران تنگ نشده است؟
< تازه از ايران برگشتم حالا حالا ها نبايد به فكر ايران باشم (خنده).
يعنى براى بازى بوسنى به ايران نمى آيى؟
< هنوز مشخص نيست.
همه ايرانى ها منتظر اوج گيرى دوباره موشك هامبورگ در نيم فصل دوم هستند؟
< فعلاً كه مچ پايم مصدوم شده و كمى از تمرينات عقب افتادم ولى تمام تلاش خودم هم همين است.