هواداران هامبورگ منتظر Mehdiiii
«مهدي درماني براي هامبورگ»
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: ورزشي - فوتبال
«ارسالهاي ماهرانه و زمزمههاي آرام» اين عنوان گزارش مجله ماه نوامبر فيفا دربارهي مهدي مهدويكيا است.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در اين گزارش آمده است:« مهدي مهدويكيا بيست و هفت ساله از بازيكنان برتر فوتبال آسيا و ستارگان ليگ آلمان است. اما مهاجم فروتن تهراني موقعيتاش را با سرافكندگي ميبيند. خبرنگاران و تماشاگران پس از تمرينهاي هامبورگ با صحنهاي تكراري خو گرفتهاند. مهدويكيا سر به زير به سمت مكان ويژه پارك اتومبيلش ميرود و به آن تكيه ميدهد. اين عادت بازيكن ايراني است. او به آرامي سخن ميگويد نه براي اين كه آلماني را روان و شيوا صحبت نميكند، بر عكس مهدويكيا آلماني را مانند زبان مادري ميداند. او در اين باره ميگويد:« من عاشق آرامش و سكوت هستم.»
بنابراين تصميم مهدويكيا براي زندگي در روستايي دنج در منطقه پوپنبوتل تصادفي نيست. همچنين شگفتانگيز نيست كه با وجود اين آرامش و فروتني، هواداران نام گوش چپ هامبورگ فرياد ميكشند؛ Mehdiiii. مهدويكيا تنها با كشور دومش خو نگرفته، در محيط آن هماهنگ هم شده است.
پس از آشنايي با شرايط آلمان به همراه بوخوم، او پس از شش ماه به هامبورگ رفت.
آرمين روترشاهن، دستيار پيشين فرانك پاگلزدورف و مربي كنوني اينتراخت فرانكفورت آن روزها را به خوبي به ياد دارد. «مهدي هرگز زبان آلماني را نياموخت.»
روتر شاهن ميداند كه در چه موردي سخن ميگويد. او سالها پيش پروندهاي براي مهدويكيا درست كرده بود و به طور منظم بازيكن ايراني و اطلاعات مربوط به او را دنبال ميكرد. اين اطلاعات با انتظارها و اميدهاي پس از آن هم قطارند. روتر شاهن در اين باره گفت:« مهدي يك حرفهاي با كلاس است. اگرچه پر حرف نيست اما به زبان آلماني تسلط دارد، اين شخصيت وظيفهشناسي مهدويكيا و علاقه او به نمايش بهتر در فوتبال آلمان را نشان ميدهد.»
قهرمان ملي كم رو
با وجود اين كه در چند ماه گذشته در اوج نبوده، اما مهدويكيا جاي پايش را در آلمان محكم كرده است. البته او اعتراف ميكند كه شروع آساني نداشت:« شش ماه نخست در بوخوم بسيار دشوار بود. نه من و نه همسرم نميتوانستيم آلماني صحبت كنيم. به طور كامل تنها بوديم و دلمان براي خانواده تنگ شده بود. بنابراين ميدانستم بايد بيدرنگ زبان جديد را ياد بگيرم.»
به گزارش ايسنا، اما بهترين بازيكن سال 2003 آسيا سر كلاس درس زبان دوم را نياموخت، او در اين باره گفت:« پس از تمرين، آموختن درس ممكن نبود چرا كه بسيار خسته بودم. تنها با گوش دادن به سخنان مردم، خواندن روزنامه و استفاده از فرهنگ لغت براي ترجمه عنوانها، آلماني ياد گرفتم.»
زبان تنها دلمشغولي و مشكل مهدويكيا نبود. او به شيوهي متفاوت زندگيها در آلمان و ايران اشاره ميكند:« مذهب و آيين اين جا متفاوت است اما براي من مشكلي نبود.»
يكي ديگر از لذتهاي زندگي در آلمان اين است كه مهدي ميتواند آزادانه و بدون توجه هوادارانش در خيابان قدم بزند، كاري كه انجام دادنش در پايتخت ايران ممكن نيست چرا كه او قهرمان ملي است:« در تهران خريد كردن دشوار است چرا كه ناگهان مردم دور شما را حلقه ميزنند، اما عاشق شور و اشتياق آنها به فوتبال هستم و از علاقه و ارتباط آنها قدرداني ميكنم، بالاتر از همه چيز، ايران سرزمين مادري من است.»
مهدويكيا در مورد دوستيهايش در هامبورگ هوشيارتر است چرا كه محليها درونگرا و خونسردتر از ايرانيها هستند، اما نميتوان گفت كه دوست داشتني نيستند.
advertisement@gooya.com |
|
مهدي در اين باره گفت:« هامبورگ جالب است. براي من زيباترين شهر اروپا و شايد جهان است. سال پيش قراردادم را با باشگاه تمديد كردم چرا كه از زندگي در اين منطقه لذت ميبرم. پنج سال است كه اين جا زندگي ميكنم، بايد صادقانه بگويم كه احساس ميكنم در خانهام هستم.»
آقاي تاثيرگذار
به گزارش ايسنا، مهدويكيا به خوبي از انتظار بالا و شرايط چند هفته عجيب گذشته آگاه است. هامبورگ و مهدي اين فصل شروع خوبي نداشتند. در چنين زماني، اين بازيكن شخصيتاش را نشان ميدهد. او از خودش انتقاد ميكند و دنبال بهانه نيست:« از عملكردم راضي نيستم.»
ديگر فرارهاي انفجاري و گلهاي مهدويكيا كمتر به چشم ميآيند. فصل 2003 ـ 2002 دوران اوج و شكوفايي مهدويكيا بود. او چهارده پاس گل به عنوان بهترين سازنده گل بوندسليگا شناخته شد.
«مهدي درماني براي هامبورگ» عنوان اصلي يكي از شمارههاي Morning Post هامبورگ در آن زمان بود.
“كرت يارا“ مربي پيشين مهدي، حتي او را با ديويد بكام مقايسه كرد. يارا ميگفت:« ارسالهاي مهدي را هر زماني ميتوان با پاسهاي بكام مقايسه كرد.»
مهدويكيا اين ستايشها را باور نميكند واكنش او يك لبخند ساده است. او ميل چنداني ندارد تا در مورد تواناييها و موفقيتهايش حرف بزند.
اين راز مهدي چيست؟ شانههايش را بالا مياندازد، سوال ديگر را هم به اين شيوه پاسخ ميدهد:« خب نميدانم، شايد بايد از مربي جوانان باشگاه پيروزي تهران قدرداني كنم. او از من خواست يك روز از سمت راست شصت بار توپ را بر روي دروازه بفرستم.»
اين گفتوگو براي مهدويكيا كافي بود. با لبخند خداحافظي ميكند و دور ميشود.»