به ميمنت و مبارکی بازی های جام ملت های اروپا شروع شد و ما ايرانی ها هم می توانيم يک ماه برخلاف هميشه با لذت فراوان تلويزيون نگاه کنيم. می خواستيم مثل هفته های گذشته حرف هايمان را با يک روايت از دنيای کهن و سنت مان شروع کنيم اما هرچقدر «سرچ» کرديم و «پرينت» گرفتيم چيزی درباره فوتبال و لااقل شبيه آن در گذشته ها پيدا نکرديم و لاجرم بايد نتيجه گرفت که فوتبال از ذاتيات دنيای مدرن است و پديده ای کاملاً منحصر به فرد. اما سئوالی که يک جوری آدم را قلقلک می دهد اين است که واقعاً چرا فوتبال زيباست، يک زمين چمن و ۲۲ نفر که دنبال يک توپ می گردند، و می چرخند و می دوند چگونه جذابيتی می تواند داشته باشد. حالا اگر بحث فوتبال ملی بود مثلاً تيم ملی ايران بازی می کرد می شد اين جذابيت را به گردن حس وطن دوستی انداخت که گرچه اينطور هم نيست و مثلاً تيم ملی واترپلو چرا اين همه خاطرخواه ندارد، احتمالاً يک چيزهايی در فوتبال هست که در ورزش های ديگر نيست آن هم يک خاصيت به شدت قابل فهم برای عموم که از شرق تا غرب عالم چشم ها را می دوزد به زمين چمن و گره می زند به تور دروازه.فوتبال مدل کوچک شده زندگی است شايد اين تعبير گوياترين دليل برای زيبايی فوتبال باشد.
از نظر قوانين و قواعد آنقدر دقيق و غيرقابل تغيير شده است که نمی شود به هيچ ضرب و زوری قوانين اش را تغيير داد اينکه اوت را نمی شود با پا زد، نمی شود ابعاد زمين را کوچک تر يا بزرگ تر کرد و يا تعداد بازيکنان را افزود و کاست، چيزی است مثل قانون جاذبه که نمی شود نباشد و يا فاصله زمين تا خورشيد که اگر بيشتر يا کمتر بود حالا ما در خدمتتان نبوديم. فوتبال عين خود زندگی غيرقابل پيش بينی است. هم بخت و اقبال نقش دارد و هم تدبير و عقل و آنقدر اين دو مقوله نامرتبط در هم تنيده اند که ناظران بيرونی که تماشاچيان و تحليلگران فوتبال هستند نمی دانند برای علت يابی برد و باخت يقه کداميک از اين ادله را بگيرند.فوتبال بازی مرکب است، اگر شطرنج را با تخته نرد ادغام کنيد می شود فوتبال. علاوه بر اين حرف ها فوتبال يک ورزش انفرادی- جمعی است.
advertisement@gooya.com |
|
ما آدم ها همانطور که استحضار داريد زندگی جمعی داريم اما بايد اعتراف کرد که با تمام هماهنگی هايی که يک فرد با اجتماع دارد ممکن است يک فرد منفرد سرنوشت يک جامعه را رقم بزند، اجازه بدهيد يک مثالی بزنم، بازی فرانسه و انگليس را درنظر بگيريد، فرانسه تا دقيقه نود يک بر صفر بازی را باخته بود درست در دقيقه پايانی زيدان ضربه کاشته ای را گل کرد و بازی را به تساوی کشيد گل زيدان يک عمل کاملاً فردی بود، در حقيقت نوک پيکان يک حرکت جمعی در يک فرد متمرکز شد و قابليت های استثنايی اش، يک دقيقه بعد هم از آن شگفتی های دنيای فوتبال اتفاق افتاد، پنالتی به نفع فرانسه و گل دوباره زيدان در مقام همان فرديتی که سرنوشت يک جمع را تغيير می دهد و انگليس پس از ۸۹ دقيقه برتری يک باره ظرف ۲ دقيقه باخت، درست مثل زندگی، درخشيدن بارقه اميد در اوج نااميدی و خاموشی آرزو های دور و دراز در يک لحظه. می بينيد فوتبال چه قدر شبيه زندگی است؟از شما چه پنهان اصلاً نمی خواستيم درباره چيستی فوتبال حرف بزنيم، راستش را بخواهيد برايمان اين سئوال پيش آمده بود که چرا بايد من ايرانی پای جعبه جادو بنشينم و با ولع بازی دو تيم خارجی را نگاه کنم و جالب تر اينکه در آن نگاه کردنم به مدت نود دقيقه طرفدار يکی از دو تيم باشم، اين طرفداری و البته اين سئوال وقتی جدی تر می شود که ما طرفدار تيم هايی بشويم که اصولاً طرفدار ندارند مثلاً کسانی که بازی سوئيس و کرواسی را هم نگاه می کردند بالاخره در آن نود دقيقه سنگ يکی از دو تيم را به سينه می زدند؛ خوب شد که ما آن بحث فوتبال و زندگی را کرديم و حالا می شود از همان زاويه به قضايا نگاه کرد؛ ببينيد ما همه می خواهيم در زندگی دخيل باشيم، فقط به اظهار نظرات روزانه تان دقت کنيد که بيشترش درباره مسائلی است که ربط و دخلی به زندگی خودتان ندارد، شما در حقيقت با اين اظهار نظر ها يک جور هايی ابراز وجود می کنيد و با زبان بی زبانی به ديگران حالی می کنيد که شما هم اين گوشه و کنار هستيد و وجود داريد، آن طرفداری از دو تيمی که هيچ ربطی به شما ندارد هم از همان دخالت های در زندگی است و پريدن در وسط چمن که عين دنيا و زندگی روزمره است.