$pda_agents = Array('Windows CE', 'NetFront', 'Palm OS', 'Blazer', 'Elaine', 'WAP', 'Plucker', 'AvantGo'); $http_user_agent = $_SERVER['HTTP_USER_AGENT']; foreach($pda_agents as $pda_agent) { $found = stristr($http_user_agent, $pda_agent); if($found) header('Location: /english/pda.php'); } ?>
در همين زمينه
9 بهمن» پدري كه دو فرزند خود را به قتل رساند: جنها دستور قتل دادند، من هم اجرا كردم!، ايلنا28 مرداد» داماد گانگستر در دام پليس، اعتراف به قتل مادرزن و مجروح کردن 7 نفر با نارنجک جنگی، ابتکار 7 تیر» همسركشی برای بیرون نیاوردن لباس از ماشین لباسشویی، کارگزاران 13 خرداد» استاد دانشگاه پسر معتادش را کشت، اعتماد 19 فروردین» دو برابر شدن قتل هاي خانوادگي در ايران، اعتماد
بخوانید!
4 اسفند » دولت و پلیس بر سر طرح امنیت اجتماعی اختلاف ندارند، مهر
4 اسفند » شیطان به روایت امیر تاجیک، خبر آنلاین 2 اسفند » قفل شدگی در گذشته، جمعه گردی های اسماعيل نوری علا 2 اسفند » ديدگاه هنرمندان براي رفع كمبود تالارها، جام جم 2 اسفند » آذر نفیسی نویسنده و استاد دانشگاه جانز هاپکینز در مورد تازه ترین اثر خود صحبت می کند (ویدئو)، صدای آمریکا
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! دفاع مشروع يا جنايتي از پيش طراحي شده، اعتماد
در جلسه محاکمه اين متهم که ريحانه نام دارد ابتدا محمد شادابي به عنوان نماينده دادستان تهران در برابر قضات ايستاد و با مجرم خواندن دختر جوان گفت؛ ريحانه دختر 21 ساله که در حال حاضر به عنوان متهم در دادگاه حاضر است، 17 تيرماه سال جاري به جرم قتل مرتضي پزشک و جراح زيبايي دستگير شده است. مطابق اوراق پرونده، ساعت شش بعدازظهر 16 تيرماه ماموران پليس تهران با تماس تلفني همسايه ها باخبر شدند مردي به نام مرتضي در طبقه پنجم ساختماني به قتل رسيده و جسدش در راه پله طبقه سوم افتاده است. در کوتاه ترين زمان ممکن محمدحسين شاملو بازپرس ويژه قتل در محل حاضر شد و تحقيقات خود را آغاز کرد. در بازجويي از همسايه ها آنها اظهار داشتند مرتضي با فرياد دزد، دزد از خانه خارج شد و تا راه پله طبقه سوم نيز پايين آمد اما يک دفعه برزمين افتاد و فوت شد. بازپرس شاملو از طريق تحقيقات علمي و بررسي دقيق تلفن همراه مقتول و تماس هايي که وي در ساعات قبل از حادثه گرفته بود، متهم را شناسايي کرد. وي ادامه داد؛ ريحانه در خانه اش در نزديکي تجريش شناسايي و دستگير شد و در همان بازجويي اوليه به قتل اعتراف کرد و گفت به دليل سوءنيت مقتول نسبت به وي دست به قتل زده و اين عمل در دفاع از خودش بوده است. اما مدارک و شواهد جمع آوري شده، اين ادعاي متهم را رد مي کند چرا که اولاً ضربه از پشت به مقتول وارد شده و اگر قصد تعرضي وجود داشته است و متهم مي خواسته از خودش دفاع کند بايد ضربه از جلو زده مي شد. ضمن اينکه سجاده و جانماز پهن شده در وسط اتاق نشان مي دهد مقتول در حال اقامه نماز بوده و از پشت به وي حمله شده است. شادابي در ادامه گفت؛ با توجه به محتويات موجود در پرونده و شکايت اولياي دم تقاضاي صدور حکم قانوني را دارم. سپس اولياي دم مقتول در برابر قضات قرار گرفتند و خواهان به دار آويخته شدن ريحانه شدند. پسر مقتول به هيات قضات گفت؛به نظر مي رسد پدرم قرباني مسائل ديگري شده و ريحانه در قتل او تنها نبوده است و نکات ريزي وجود دارد که درباره آنها تحقيق نشده است. پدر من فردي مذهبي بود و تمام مدت با تسبيح ذکر مي گفت، او قصد نداشت به ريحانه تعرض کند و اين فقط يک ادعا است که متهم براي منحرف کردن اذهان از انگيزه اصلي قتل آن را بيان مي کند. اگر پدر من قصد تعرض داشته و ريحانه به اين سبب با او درگير شده، چرا کوچک ترين زخمي روي بدن متهم وجود نداشته است. مگر ممکن است شخصي هنگام نماز قصد تعرض به کسي را داشته باشد. ريحانه قبل از جنايت پيامکي فرستاده مبني بر اينکه بالاخره مي کشمش. او از قبل اين قتل را طراحي کرده بود. در ادامه جلسه دادگاه ريحانه متهم پرونده در جايگاه حاضر شد. وي گفت؛ اتهام قتل را قبول دارم، اما در دفاع از خودم اين کار را کردم و اگر مرتضي را با چاقو نمي زدم، قطعاً به من تعرض مي کرد. سه ماه قبل از اين ماجرا من در بستني فروشي با مقتول و دوستش به نام شيخي آشنا شدم. اين آشنايي زماني اتفاق افتاد که من داشتم با تلفنم صحبت مي کردم و مرتضي و دوستش متوجه شدند من طراح هستم و کارهاي تبليغاتي انجام مي دهم. آنها به سراغ من آمدند و گفتند قصد دارند تغيير دکوراسيون بدهند و از من کمک خواستند. مرتضي از من کارت خواست، کارت نداشتم و او شماره اش را به من داد و گفت تماس بگيرم، بعد از آن من از بستني فروشي خارج شدم. متوجه نشدم آنها کي بيرون آمدند اما در خيابان راه مي رفتم که متوجه يک ماشين تويوتاکمري شدم، مرتضي و دوستش سوار آن بودند. آنها آرام حرکت مي کردند و چند بار جلوي پاي من ترمز کردند و مرتب عقب و جلو مي کردند. با توجه به سن و سال و چهره مرتضي به نظرم نيامد قصد مزاحمت داشته باشد و سوار ماشين آنها شدم. ريحانه ادامه داد؛ مرتضي دوباره تاکيد کرد آيا شماره اش را در گوشي ام ذخيره کرده ام. به او جواب مثبت دادم. او و دوستش مرا به خانه رساندند و بعد از آن ديگر خبري از هم نداشتيم تا اينکه شيخي - دوست مرتضي - با من تماس گرفت و گفت قصد دارد يک شرکت تاسيس کند و مي خواهد با من همکاري کند، من شغلش را پرسيدم و او جواب داد مي تواند شرکت چاپ و تبليغات تاسيس کند و مي خواهد از من هم کمک بگيرد. من با مردان زيادي کار کرده بودم و هيچ مشکلي پيش نيامده بود به همين خاطر هم به آنها اعتماد کردم و قرار گذاشتم. ما قبل از حادثه فقط سه بار همديگر را ديده بوديم. اولين قرار در فشم بود در آنجا مرتضي در لابه لاي صحبت هايش به من گفت دختري مثل تو بايد يک وسيله دفاعي در کيفش داشته باشد حتماً وسيله يي براي خودت تهيه کن. من زياد توجه نمي کردم تا اينکه او چندين بار اين مساله را تکرار کرد. قرار بعدي ما در چالوس بود، در آنجا هم چندين بار تاکيد کرد که حتماً براي خودم وسيله دفاعي تهيه کنم. دختر دانشجو ادامه داد؛ من زياد به حرفش توجه نمي کردم، دو روز قبل از حادثه باز در يک قرار کاري مرتضي را ديدم، از من پرسيد براي خودت وسيله دفاعي خريده يي؟ آن روز، روز مادر بود و وقتي داشتم براي مادرم هديه مي خريدم براي خودم هم چاقويي خريدم. تا روز حادثه من هيچ خبري از مرتضي نداشتم. چون شيخي بود که زنگ مي زد و با من قرار مي گذاشت و من هيچ شماره يي از آنها نداشتم. شيخي روز حادثه با من تماس گرفت و براي ديدن دفتر کار جديد و طراحي آن قرار گذاشت. حدود ساعت پنج بود که مرتضي به محل کارم آمد تا به دفتر او برويم. او گفت قرار است يکي از سرمايه گذاران هم بيايد. ابتدا جلوي يک داروخانه توقف کرد و وسايل خريد. بعد از آن به خانه يي رفتيم که مي گفت قرار است دفتر کار باشد. خانه کاملاً خاک گرفته بود و معلوم بود کسي به آنجا رفت و آمد ندارد. مرتضي دو ليوان آبميوه آورد و يکي را خودش تا نيمه خورد بعد ايستاد که نماز بخواند البته من اجازه نداده بودم در را ببندد، هنگامي که او به نماز ايستاد من رفتم خانه را بگردم و ببينم در چه شرايطي است. بعد از نماز به من گفت روسري ات را دربياور گرم است، من قبول نکردم، يکدفعه مرتضي به سمت در رفت و آن را قفل کرد. دست دور کمرم انداخت. من مقاومت کردم و اجازه ندادم پيشروي کند. ريحانه در ادامه اعترافاتش گفت؛ قدرت بدني او بيشتر از من بود و نمي توانستم در برابرش مقاومت کنم و به فکر دفاع از خودم افتادم. مرتضي مرا رها کرد و گفت ديگر نمي تواني فرار کني. هر چه من مي گويم بايد انجام دهي. همين طور که داشت حرف مي زد با عصبانيت پشتش را به من کرد در اين لحظه من چاقو را به کتفش زدم. من سمت راستش ضربه زدم که مبادا کشته شود. مرتضي چند قدم راه رفت و چاقو را از پشتش درآورد. بي حال شده بود يکدفعه در باز و شيخي وارد شد به من گفت؛ چه کردي؟ با عجله به سمت آشپزخانه اپن رفت و مقداري کاغذ که آنجا بود برداشت و رفت. من هم فرار کردم. متوجه نشدم شيخي چه کرد وقتي در خيابان بودم يک ماشين جلوي پايم توقف کرد و ديدم شيخي است مرا سوار ماشين کرد و گفت که حق نداري از من صحبت کني. بعد از چند بار تهديد، مرا پياده کرد و من به خانه رفتم. در اين هنگام قاضي دادگاه از ريحانه پرسيد؛ توضيح بده چطور فردي که تا دقايقي قبل نماز مي خواند يکباره قصد تعرض کرده است. ضمن اينکه گفتي در قفل بوده پس چطور شيخي وارد شده است. متهم با کلمه نمي دانم به اين سوال جواب داد. سپس فردي که به عنوان شيخي به دادگاه احضار شده بود پشت تريبون حاضر شد اما ريحانه گفت او آن فردي نيست که وي ديده و شيخي فرد ديگري است. در ادامه هيات قضات وارد شور شدند و ادامه رسيدگي به پرونده را به روز سه شنبه موکول کردند. Copyright: gooya.com 2016
|