$pda_agents = Array('Windows CE', 'NetFront', 'Palm OS', 'Blazer', 'Elaine', 'WAP', 'Plucker', 'AvantGo'); $http_user_agent = $_SERVER['HTTP_USER_AGENT']; foreach($pda_agents as $pda_agent) { $found = stristr($http_user_agent, $pda_agent); if($found) header('Location: /english/pda.php'); } ?>
در همين زمينه
13 اردیبهشت» خانواده و فرهنگ دموكراتیك6 اردیبهشت» بررسی خشونت در خانواده های مهاجر ایرانی 1 اردیبهشت» چالشگری زنان مهاجر علیه نقش مردان 1 اردیبهشت» چالشگری زنان مهاجر علیه نقش مردان (ادامه) 26 فروردین» هویت خانواده ایرانی و بررسی جداییها در میان ایرنیان مهاجر
بخوانید!
4 اسفند » دولت و پلیس بر سر طرح امنیت اجتماعی اختلاف ندارند، مهر
4 اسفند » شیطان به روایت امیر تاجیک، خبر آنلاین 2 اسفند » قفل شدگی در گذشته، جمعه گردی های اسماعيل نوری علا 2 اسفند » ديدگاه هنرمندان براي رفع كمبود تالارها، جام جم 2 اسفند » آذر نفیسی نویسنده و استاد دانشگاه جانز هاپکینز در مورد تازه ترین اثر خود صحبت می کند (ویدئو)، صدای آمریکا
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! فروپاشی خانواده در جامعه مدرن؟ (بخش پاياني)جامعه شناسی خانواده در آمریكا، امروزه بیش از هر زمان دیگر به مسئله فروپاشی اشكال سنتی خانواده در جامعه مدرن و پیامدهای آن توجه كرده است. این بررسی صرفا جنبه آكادمیك نداشته بلكه ارزیابی ای است از آینده خانواده و نقش دولت رفاه و وظیفه اش در قبال آن، مسئله مراقبت از كودكان و سالمندان و مهم تر از همه مسئله موقعیت برابر زنان و مردان و میزان اشتغال زنان در بازار كار. سوالاتی كه در دهه اخیر اهمیت وافری در سیاست داخلی دولت آمریكا یافته اند. به زعم David Blankenthom جامعه شناس آمریكائی در دهه اخیر دو سیاست و نظریه متفاوت در رابطه با خانواده به رویاروئی با هم پرداخته اند. نظریه اول به تحولات خانواده در جامعه مدرن از دیدگاهی لیبرال برخورد كرده، این تحولات را مثبت ارزیابی می كند و آن را پیامد بهبود موقعیت زنان در حوزه اجتماعی - سیاسی می داند. نظریه دوم كه دیدگاه محافظه كارانه را نمایندگی می كند، با بدبینی به تحولات خانواده می نگرد و خانواده سنتی را شكل ایده آل روابط می داند و بدیل های جدید تشكیل خانواده را به نفع كودك نمی داند. كتاب "برهم خوردن آشیانه" (David openau) پرفسور جامعه شناس آمریكائی كه در 1987 منتشر شده یكی از آن آثاری است كه برداشت سنتی و محافظه كارانه را نمایندگی كرده و به نقد تحول خانواده در جامعه مدرن می پردازد. از این رو نقد این كتاب نظریات نویسنده ی آن در واقع نقدی است بر یكی از تئوریك ترین و علمی ترین بینش های محافظه كار در زمینه جامعه شناسی خانواده. بینشی كه در نزد بسیاری از ایرانیان نیز خودآگاه و یا ناخودآگاه عمیقا ریشه دار است و بسیاری از این زاویه به تحولات در درون خانواده ایرانی می نگرند. پوپنو در این كتاب پرمحتوا، به گونه ای عمیق به تحولات خانواده در چشم اندازی تاریخی و مقایسه ای می پردازد و در كنار آن نقش دیگر مسائل اجتماعی در جامعه مدرن را كه در این تحولات ذی نقش بوده اند نیز مورد بررسی قرار می دهد. تز اصلی او در این كتاب از این قرار است: در پیشرفته ترین جوامع مدرن خانواده سنتی بورژوائی تضعیف شده و رو به اضمحلال است. نشانه های این تحول چیست: 1- تعداد كمتری به زناشوئی و ازدواج رو می آورند. 2- طلاق ها افزایش یافته اند. 3- زاد و ولد كاهش یافته. 4- تعداد كودكانی كه خارج از ازدواج متولد می شوند افزایش یافته است. 5- تعداد مجردان و خانواده های تك والده افزایش یافته. 6- كاهش اندازه خانواده و افزایش تعداد زنان مزدوجی كه به اشتغال اجتماعی و كارمزدی می پردازند. 7- افزایش تعداد زندگی های مشترك خارج از ازدواج. در تحلیل پوپنو، جامعه سوئد پیش قراول این تحولات است. آن چه در روابط خانوادگی سوئدی ها اتفاق افتاده، بخشی از تحولی است كه به صورت عمومی در جامعه مدرن رخ می دهد. سوئد یكی از پیشرفته ترین جوامع مدرن غربی است كه در آن نزدیكی سطح دستمزدها به یكدیگر، دخالت دولت و برنامه ریزی كاهش نفوذ مذهب و عرفی شدن جامعه، علمی شدن فرهنگ، توسعه عقلانیت و استاندارد بالای رفاه اجتماعی از هر جامعه مدرن غربی دیگری پیشرفته تر است. همچنین در سوئد تضعیف خانواده به مراتب بیشتر از دیگر جوامع است و هم از این رو از نظر پوپینو نمونه ای هشدار دهنده برای دیگر جوامع مدرن به شمار می رود. تضعیف خانواده در سوئد از جمله محصول دولت رفاه و سیاست خانوادگی است كه در سوئد به اجرا درآمده است. برای مثال موسسات دولتی، بسیاری از كاركردهای خانواده را برعهده گرفته و روابط بین اعضای خانواده را كاهش داده اند. پوپنو می پذیرد كه بسیاری از سیاست های دولت رفاه نظیر افزایش برابری زنان و مردان و گسترش نهادی شدن امر مراقبت اجتماعی از كودكان و سالخوردگان مثبت است، اما او درباره پیامدهای منفی آن كه تضعیف خانواده هسته ای را دربردارد، هشدار می دهد. به گمان او مهم ترین دلیل این نگرانی آنست كه تضعیف خانواده هسته ای به سلامت روحی و روانی كودك لطمه می زند. كاهش تعداد خانواده ها، محدودتر شدن فعالیت های مشترك خانوادگی و كاهش یافتن زمان تماس والدین با كودكان از جمله پیامدهای شرایط اجتماعی نوین است كه از لحاظ عاطفی و احتماعی برای كودك غنای گذشته را ندارد. برای مقابله با تضعیف خانواده هسته ای، پوپنو پیشنهاداتی مطرح می كند كه به كاهش آزادی عمل و انتخاب مردم منجر می شود. او خواهان تقویت وظایف اخلاقی و اجتماعی است كه بنابر آن ارزش خانواده در جامعه افزایش یابد. برای مثال: 1- موظف بودن، والدین به ایجاد شرایطی كه بر مبنای آن كودكان بتوانند در خانواده واحد بسر ببرند. 2- موظف بودن بازار كار در نظر گرفتن این واقعیت كه غالب انسان های بالغ نه یك نقش اجتماعی مهم (اشتغال) بلكه دو نقش مهم در زندگی دارند (اشتغال و خانواده) 3- موظف بودن دولت به ارائه كمك و خدمات به گون های كه به جای تضعیف خانواده به تقویت آن منجر گردد. 4- موظف بودن مردان به ایفای نقشی فعال تر در زندگی خانوادگی. 5- موظف بودن قانون گذاران كه در حمایت از بدیل های دیگر روابط و اشكال خانواده به كم ارزش نمودن خانواده هسته ای نپردازند، نقد حاضر به كتاب و نظریه پوپنو شامل چهار محور است: 1- تعریف خانواده 2- موقعیت خانواده در سوئد 3- درباره پیامدهای منفی تحولات خانواده برای كودكان. 4- پیامدهای سیاست تقویت خانواده. تعریف خانواده پوپنو شكل كلاسیك و سنتی خانواده را بدین گونه تعریف می كند: "زن (خانه دار) و مردی كه برای نخستین بار ازدواج كرده و صاحب دو یا چند فرزند هستند". اما تعریف گسترده تر و امروزین خانواده را چنین می انگارد: "زمانی یك خانواده تشكیل می شود كه زن و مردی (بیوه یا غیر بیوه، بار اول یا چندم ازدواج) با یكدیگر مسكن گزینند و دارای فرزند باشند و زن در صورت شاغل بودن نیمه وقت كاركند" (ص 194). تعریف پوپنو از مفهوم خانواده برپایه دركی ایستا استوار است كه مبنای آن شكل خانواده سنتی در دهه 1950 است. حال آن كه خانواده طی این دوران تحول چشمگیری یافته است. پیش از این خانواده واحد یگانه ای بود كه مسئولیت بیشترین امور را برعهده داشت. تولید آذوقه، كالا و خدمات، مراقبت و پرستاری، انتقال سرمایه و مالكیت به نسل های بعدی، باز تولید انسان، پرورش، بازتولید قواعد و سلطه ی نیرومند به عبارت دقیق تر، خانواده نقش مركزی در حیات انسان ها داشت. پر واضح خانواده كوچك ترین نهاد تولید و بازتولید در جامعه بود. در خانواده بود كه حیات انسان شكل می گرفت و توسط انرژی و سرمایه گذاری والدین بقا می یافت. رشد تقسیم كار منجر بدان شد كه جامعه با برعهده گرفتن بسیاری از وظایف و كاركردهای خانواده از اهمیت آن كاست. جامعه مدرن صنعتی نقش تولیدی خانواده را دگرگون نموده كارمزدی از حوزه خانواده خارج شد و در انحصار مردان قرار گرفت. مسئولیت امور خانگی در درجه اول برعهده زنان قرار گرفت. شكل ایده آل مناسبات خانوادگی، خود را در خانواده هسته ای بازیافت. اما طی دهه های اخیر تحول چشمگیری رخ داده است. نه تنها خانواده كوچك ترین واحد اقتصادی جامعه نیست، بلكه بسیاری از زنان نیز به بازار كار روانه شدند و دیگر مردان تنها نان آور خانواده نیستند. خانواده هسته ای بورژوائی امروزه دیگر نقش سابق را دارا نیست. تخصص و فردیت همچون یكی از پیامدهای توسعه تقسم كار افزایش یافته است كه به نوبه خود در تضعیف پیوند جمعی درون خانواده هسته ای موثر بوده است می توان مدعی شد كه خانواده تا حدودی او قید اجبار اجتماعی رها شده است . در قرن بیستم ما شاهد گذار خانواده از وسیله ای برای مشروعیت بخشیدن به خواست ها و نیازها به حوزه رقابت و انتخاب آزادانه عشق هستیم. به نوشته ی Barbra Lenner Axelsson جامعه شناس سوئدی پیش از این به دلیل نیازها و ضرورت ها، خانواده معیشتی وجود داشت. اعضای فامیل وابسته به یكدیگر بودند، از آن رو كه خانواده واحد كار و تولید و بازتولید بود. امروز ما شاهد خانواده عاطفی (حسی) هستیم كه بر پایه عشق و احساس استوار است. "ما بر پایه عشق با یكدیگر زندگی می كنیم. زمانی كه دیگر به هم عشق نورزیم، از هم جدا می شویم". روابط خانوادگی امروز تنوع بیشتری یافته است و تعریف اهمیت زندگی دو نفری (زوج) بر پایه الگوی قدیمی خانواده دشوار است. Maj Fant جامعه شناس سوئدی می نویسد: امروز در سوئد شاهد هفده شكل از زندگی مشترك زندگی در خانواده اولیه با كودك و یا بدون آن، زندگی در خانواده جدید با كودك یا بدون آن (خانواده هسته ای و یا خانواده ای كه از پدر و یا مادر خوانده تشكیل می شود) خانواده بیوه با كودك یا بدون آن، زندگی مجردی (دوست دختر - پسری) با كودك یا بدون آن، زندگی مجردی بعد از ازدواج یا زندگی مشترك (با كودك و یا بدون آن)، زندگی مشترك در خانواده بزرگ (چند نسلی)، زندگی مشترك همجنس گرایان، زندگی كلكتیو (دسته جمعی) و... در این میان خانواده های تك والده و زندگی مشترك بدون ازدواج دو شكل از رایج ترین مناسبات خانوادگی (در كنار ازدواج و خانواده هسته ای) در جامعه سوئد هستند. یكی از ایرادات تعریف پوپنو از خانواده در آنست كه نمونه عالی مورد نظر او از خانواده برپایه برداشت چند دهه ی پیش از خانواده استوار است كه انعكاسی است از دیدگاه پارسونز (Talcott arsons) كه خانواده را سنگ بنای نظم اجتماعی می داند كه بر پایه "نقش مكمل" زن و شوهر استوار است. از نظر پارسونز این تقسيم نقش ها امری طبیعی و عمومی است. مهم ترین وظیفه زنان تولید مثل، پرورش و اجتماعی كردن كودك، تغذیه و مراقبت از شوهر و فرزندان است، در حالی كه مهم ترین وظیفه مردان امرار معاش خانواده است. چنین معیارهائی امروز فاقد هر نوع ارزش برای سنجش خانواده هستند. چنان كه آلوین تافلر (Alvin Toffer) اشاره می كند، در جامعه فراصنعتی خانواده سنتی هسته ای موقعیت و جایگاه خود را كاملا از دست داده است. این البته بدان معنی نیست كه خانواده هسته ای نابود شده، بلكه زندگی مشترك دو نفره اشكال گوناگونی به خود گرفته كه خانواده هسته ای تنها یكی از آن ها است. تعریف پوپنو از خانواده چنان بسته و محدود است كه بنابر آن دو زوجی كه بدون ازدواج با هم زندگی می كنند (مستقل از این كه صاحب فرزندباشند یا نه) خانواده محسوب نمی شوند. در حالی كه به رغم دالتسروم Dalstrom جامعه او به كارمزدی زنان در جامعه به عنوان یكی از علل تضعیف زندگی خانوادگی با نظر منفی می نگرد. دانتا بیترمن (Dannta Biterman) جامعه شناس سوئدی ضمن اشاره به دیدگاه ضد فمینیستی و ضد زن پوپنو می نویسد: در این دیدگاه خانواده تامین كننده علائق و نیازهای مرد و تضمین كننده آزادی زن شناخته می شود. یكی از پیامدهای اصلی نظم پدرسالار، ارث بردن پس از پدر است. برای عملی شدن این امر، زن نباید اجازه یابد كه هر وقت اراده نمود، شوهر را ترك كند و یا فرزندان را با خود ببرد. موثرترین راه برای جلوگیری از این احتمالات آنست كه به هر طریق امكان امرار معاش خود و فرزندان از زن سلب شده و وابسته به مردان گردد. دیدگاه منفی و نكوهش آمیز پوپنو به زنان ازدواج نكرده صاحب فرزند به آن جا ختم می گردد كه وی كانون آن ها را همچون شكلی از خانواده به شمار نمی آورد. خلاصه آن كه مهم ترین نقطه ضعف تئوریك پوپنو در تحلیل خانواده، ارائه تعریفی از آنست كه بخش مهمی از آن چه را كه در سوئد به عنوان خانواده شناخته می شود در برنمی گیرد. موقعیت خانواده در سوئد یك بررسی مقایسه ای از الگوهای خانواده در كشورهای مختلف اروپائی نشان دهنده تنوع هر چه بیشتر اشكال خانواده است. این بررسی كه تحت عنوان "تغییر الگوهای زندگی خانوادگی اروپائی" (1989) صورت گرفته نشان می دهد كه هرگز انسان ها مانند امروز این همه بر رفاه خانواده در جهات گوناگون انرژی و سرمایه گذاری نكرده اند. همچنین منابع و امكاناتی كه برای خانه و خانواده از مراكز دولتی و خصوصی در حال حاضر اختصاص می یابد، هرگز تا بدین حد نبوده است. یك بررسی دیگر نشان می دهد كه با كاهش باروری زنان در اكثر كشورهای غربی، خانواده كوچك تر شده است و در عین حال تعداد هر چه بیشتری به زندگی مجردی و تك والده روی آورده اند. نتیجه آن كه خانواده امروز كمتر شكل سنتی دارد. در این میان كشورهای اسكاندیناوی كم ترین تعداد شكل سنتی خانواده را دارا هستند، در حالی كه در آمریكا این اشكال نسبتا قوی است. با این همه در آمریكا نیز طلاق از بالاترین میزان (به نسبت جمعیت) در كل دنیا برخوردار است و خانواده تك والده نیز بخش بزرگی از خانواده های آمریكائی را تشكیل می دهد (Sorrenting _ 0991). عوامل متعددی بركم و كیف خانواده و اهمیت آن تاثیر می گذارد. برای مثال اهمیت خانواده با بحران در "جامعه رفاه" افزایش یافته است. مثال دیگر چرخش ناگهانی در میزان باروری زنان در سوئد از نیمه دوم دهه هشتاد و افزایش چشمگیر آنست كه پیامد سیاست تشویق مادی دولت برای افزایش زاد و ولد بوده است. جمعیت شناس سوئدی - نروژی، پرفسور هوئم (Hoem) در یك بررسی (1992) نشان می دهد كه باروری در سوئد نه تنها دیگر پائین نیست، باروری زنان سوئدی از 6\1 فرزند در سال 1983 به 1\2 فرزند در سال 1991 افزایش یافته است. بنابر رفرمی كه در بیمه والدین صورت گرفت (1986) در صورتی كه فرزند دوم در فاصله سی ماه بعد از فرزند اول به دنیا آید، مادر می تواند طی این دوره ضمن سرپرستی از فرزند خود از حقوق كامل برخوردار باشد، بی آنكه شغل خود را از دست دهد. قبل از رفرم، مرخصی بعد از زایمان مادر حداكثر یك سال بود كه بعد از آن تا دو سال و نیم افزایش یافت. به اعتقاد هوئم انگیزه های كوتاه مدت والدین برای زایمان مجدد طی این دوره افزایش یافت. بدین گونه در حالی كه طی دهه اخیر میزان باروری زنان ایتالیائی 3\1 و زنان آمریكائی 2 فرزند است، باروری زنان سوئدی به 1\2 رسیده است. از سوی دیگر تنها 13 درصد از زنان سوئدی هستند كه هرگز مادر نمی شوند و این علیرغم سطح آموزش بالا و آزادی سقط چنین در این كشور است. بدین تریتب تصویر پوپنو از موقعیت خانواده در سوئد كاملا صحیح نیست. نه فقط بعد از 1930، بلكه حتی قبل از آن نیز اشكال سنتی خانواده كه در دیگر كشورهای غربی وجود داشت، در سوئد رایج نبوده است. حتی در قرن هفده و هجده میلادی خانواده كوچك در سوئد و اروپای شمالی مرسوم بود كه متشكل از یك خانواده هسته ای با تعداد كمی فرزند و خدمتكار خانه، سعنی روی هم رفته پنج نفر بود. فرزندان در سنین جوانی معمولا شغلی در جای دیگر به دست آورده و خانه را ترك می كردند بی آنكه خود تشكیل خانواده داده باشند. سن متوسط ازدواج كه امروز در سوئد سی سال برای مردان و بیست و هفت سال برای زنان است، در آن موقع بیست و شش سال برای مردان و بیست و سه سال برای زنان بود. همچنین به ندرت سه نسل با یكدیگر زندگی می كردند (فرزند، والدین و پدر و مادر بزرگ). زنان در كار مزدی تا حدودی سهیم بودند. حتی روابط جنسی قبل از ازدواج در سوئد بسیار زودتر آغاز شد. در استكهلم چهل و دو درصد از زوج ها، قبل از ازدواج با هم زندگی می كردند و یازده درصد از فرزندان محصول روابط قبل از ازدواج بوده كه سپس از طریق ازدواج مشروعیت می یافتند. گرانی مخارج عروسی از یك سو و جابجایی و مسكن گزیدن در استكهلم توسط زنان جوانی كه با "مشكل" روبرو می شدند از سوی دیگر، در افزایش زندگی مشترك قبل از ازدواج كه به "زناشویی استكهلمی" معروف بود، نقش مهمی داشت. اما مهم ترین عامل در این امر امكان امرار معاش زنان استكهلمی بود كه خواهان داشتن روابط جنسی و زندگی زناشوئی بودند، بی آنكه به یك باره خواهان ازدواج باشند. امروزه ازدواج بیش از هر كس در بین گروه های مومن مذهبی رایج است. اما حتی سی درصد از آن ها نیز قبل از ازدواج با یكدیگر زندگی مشترك داشته اند. گزارش دیگری از اداره آمار نشان می دهد كه در نیمه دوم دهه 1980 زندگی مشترك خارج از ازدواج یك چهارم كل خانواده های سوئدی را تشكیل می دهد. نیمی از فرزندان در سوئد، خارج از ازدواج متولد می شوند كه بالاترین میزان در كل دنیا است. با این همه هفتاد و هشت درصد از كودكان زیر هفده سال با پدر و مادر زندگی كرده و تنها سیزده درصد از آن ها با پدر یا مادر زندگی می كنند. طبیعا این به معنای دوری از مدل خانواده هسته ای است. به قول دالستروم تنوع اشكال زندگی مشترك الزاما به معنای كاهش اهمیت تشكیل خانواده نیست. با این همه غیر قابل انكار است كه زندگی خانوادگی در مفهوم كلاسیك آن بطور جدی رو به فروپاشی و یا تضعیف است. پیامدهای منفی تضعیف خانواده برای فرزندان با این وجود پوپنو از یك تناقض (پارادكس) در دولت رفاه نام می برد. در حالی كه امكانات رفاهی برای افراد بالغ تضمین شده اند، اما در عمل و علیرغم میل باطنی، امكانات زندگی مساعد فرزندان خراب تر شده است. او به وظیفه پرورش اجتماعی كودك اشاره می كند كه در مقیاس گسترده ای توسط سازمان ها و نهادهای خارج از خانواده صورت می پذیرد؛ نظیر مدرسه، مهد كودك، خانه های تفریحی برای نوجوانان، دوستان و رسانه های عمومی. محتوای عملی و پیامد چنین شكلی از اجتماعی كردن كودك آنست كه خانواده به مقیاس گسترده ای قدرت، نفوذ و اتوریته خود را از دست می دهد. به نظر او كمبود بدیل های خصوصی در برابر آموزش های دولتی در سوئد، باعث شده است كه خانواده ها امكان انتخاب نداشته و بی قدرت شوند. حتی دولت حق سلب سرپرستی از والدین را داشته و می تواند خود وظیفه سرپرستی كودك را - در صورت تخلف پدر و مادر - برعهده گیرد. همچنین به دلیل حضور زنان در بازار كار از ارتباط والدین با كودكان كاسته شده است. خلاصه آن كه رفاه اجتماعی باعث شده كه مردم آن چنان كه برای مراقبت و اجتماعی كردن كودك وابسته دولت هستند، وابسته به خانواده نباشند. بحث اصلی پوپنو آنست كه طلاق و روند فروپاشی خانواده (و یا تضعیف آن) یك پدیده منفی است، زیرا تنها یك خانواده كامل (به ویژه با زنی كه به كار خانگی می پردازد) بهترین محیط برای پرورش كودك محسوب می شود. فرزندان طلاق و خانواده های از هم پاشیده به طور كلی از شرایط بدتری برخوردارند. مشكل پوپنو در آنست كه در باره پیامدهای خانواده به صدور احكامی مستقل از شرایط می پردازد و نیازی برای اثبات ادعاهای خویش نمی یابد. برای مثال روشن نیست چرا به زعم او شرایط روحی و جسمی كودكان سوئدی بدتر است. بلكه او اشاره ای كلی به وضعیت بچه های طلاق می كند. او كه خود به مكتب كاركردگرائی (فونكسیونالیسم) تعلق دارد، نیازی به بررسی پژوهش های آمریكائی ها نشان می دهد كه غالبا فرزندان محصول طلاق - به ویژه آنان كه با یكی از والدین زندگی می كنند، از شرایط روحی و مادی بدتری برخوردار هستند، حال آن كه پژوهش های سوئدی ها حاكی از آنست كه كودكانی كه تنها با مادر خویش زندگی می كنند، با خطر رشد نابرابر (چه به لحاظ روانی و چه مادی)، در قیاس با كودكانی كه با پدر و مادر زندگی می كنند، روبرو نیستند. پژوهش نشان می دهد كه قبل از هر چیز سطح آموزش و تعلق طبقاتی والدین در سلامتی و موقعیت كودك نقش دارد. در سوئد كودكانی كه تنها با مادر خویش زندگی می كنند، از استاندارد زندگی بالاتری در قیاس با دیگر كشورهای غربی برخوردارند. همچنین اگر كودكان سوئدی دارای مادری ازدواج نكرده و یا طلاق گرفته باشند، اهمیت سابق را دارا نیست. امری كه در كشورهای دیگر متغیر است و در برخی از آن ها بر شرایط روحی فرزند مستقیما تاثیر می گذارد. نظام حمایت خانواده در سوئد به كاهش فاصله طبقاتی یاری رسانده و حداقلی از سطح استاندارد مادی را تضمین می كند. این واقعیت كه مستقل از روابط پدر و مادر با یكدیگر، هر دو به لحاظ اقتصادی موظف به پرداخت مقرری برای كودك خویش هستند، از دشواری های اقتصادی برای والدین تك نفره می كاهد. از سال 1917 پدران موظف به پرداخت مخارج برای فرزندان (مستقل از این كه محصول ازدواج بوده اند یا نه) شدند. این بدان معنی است كه دیگر ازدواج هیچ اهمیتی برای موقعیت اقتصادی كودكان ندارد. وجود مهد كودك و مراقبت از كودكان امكان اشتغال اجتماعی برای والدین تنها را فراهم آورده است. برای ورود به مهد كودك نیز، كودكانی كه تنها با یك والده زندگی می كنند، از حق تقدم برخوردارند. همچنین حدود نیمی از كودكانی كه تنها با یكی از والدین خود زندگی می كنند، تماس و ارتباط منظم و حوبی با والد دیگرشان دارند. امروزه غالب فرزندان تازه متولد شده در سوئد با پدر و مادر واقعی خود زندگی می كنند.
فراموش نباید كرد كه یك خانواده تك نفره اغلب بدیلی است در برابر رابطه ای ناسالم و بیمار بین دو فرد. این بدان معنی است. "هنگامی كه رابطه بین دو زوج به بن بست می رسد، آلترناتیو دیگری وجود دارد كه برای یك كودك می تواند به مراتب بهتر از به سر بردن در یك زندگی مشترك ناهنجار باشد. حتی تحقیقات دكتر تیبر Teyber روانكاو آمریكائی نیز نشان دهنده آنست كه كودكانی كه در آمریكا همراه با والدین پر اختلاف و نزاع زندگی می كنند، در قیاس با كودكانی كه پدر و مادرشان جدا از هم بسر می برند، آسیب روانی بیشتری می بینند. وانگهی كودكانی كه قبلا با پدر و مادر خویش زندگی میكرده اند، مدت ها بعد از جدائی، بار مشكلات روحی دوران اختلاف و جدائی و صرفا به دلیل جدائی شكل گرفته، كار ساده ای نیست. وانگهی پژوهش ها نشان می دهد كه در دو سال اول بعد از جدائی كودك و والد در دوران بحرانی بسر می برند. اما در دراز مدت چنین كودكانی از وضعیت روحی مناسب تری نسبت به دوران زندگی پر تنش گذشته برخوردار می گردند. از سوی دیگر در سوئد سرپرستی كودكان توسط مادران تنها به لحاظ اقتصادی، كمتر آنان را (در قیاس با دیگر كشورها) با دشواری روبرو می سازد. در سوئد هشتاد و پنج درصد زنان مزدوج و تنها، به كار اجتماعی مشغولند كه چنین برابر میزان اشتغال زنان آمریكائی است و از سایر كشورها نیز بالاتر است. در پیش گرفتن سیاست مالیاتی جداگانه برای زن و مرد در خانواده، افزایش اشتغال اجتماعی زنان را در پی داشت. كمك هزینه های دولتی برای كودكان نیز به نوبه خود از بروز برخی پیامدهای منفی هنگام جدائی جلوگیری كرده است. رفرم در حقوق خانواده امكان سرپرستی مناسب كودكان را بعد از جدائی تقویت نمود. موقعیت زنان شاغل در بازار كار (با قوانینی نظیر مرخصی یك ساله بعد از زایمان همراه با حقوق، حق بازگشت بعد از آن به كار قبلی، حق كار نیمه وقت در دوران یك سالگی نوزاد بدون از دست دادن حق كار تمام وقت) تقویت گشت. همچنین تنها 2\7 درصد از مادران جدا شده هستند كه در آمدشان از سطح متوسط درآمد عمومی كمتر است. این رقم در مورد مادران جدا شده در آلمان 32 درصد و آمریكا 6\56 درصد است. همچنان كه لیندا هاس (Linda Haas) و باربارا هوبسن جامعه شناسان آمریكائی به درستی اشاره می كنند، نگرش محافظه كار و ضد فمینیستی پوپنو مانع از آن شده است كه او بتواند دریابد كه بهبود موقعیت زنان عملا به معنای بهبود موقعیت كودكان در چنین خانواده هائی است. پوپنو در بررسی خود از موقعیت كودكان در جامعه سوئد، به امنیت اقتصادی و مادی پوپنو معتقد است اینكه به اعتبار وجود مهد كودك ها و مراقبت اجتماعی از كودكان، پدر و مادر هر دو امكان اشتغال در خارج از خانه را می یابند، الزاما به نفع كودك نیست. از نظر او آن چه كودك بیش از هر چیز بدان نیازمند است، وجود مادران خانه دار است كه از كودك مراقبت كنند. همان طور كه بیترمن اشاره می كند، بسیاری از پژوهش ها نشان می دهند كودكانی كه مادرانشان به كار اجتماعی مشغول بوده و خود به مهد كودك رفته اند، بهتر از كودكانی كه به مهد كودك نرفته و مادرانشان به مراقبت از آن ها پرداخته اند، در مدارس رشد كرده اند. از سوی دیگر پوپنو هیچ مبنای تجربی برای اثبات ادعای خویش در این مورد به دست نداده است. با این وجود تا آن جا كه به خانواده تك والده مربوط است پژوهش ها نشان داده اند كه مادران هرگز نمی توانند هر دو نقش (مرد و زن) را برای كودك ایفا كنند. امری كه برای پرورش كودك مهم بوده و به هر دو نیازمند است. در این زمینه، كودكان تك والد (پدر یا مادر) خلائی را احساس می كنند. همچنین غیر قابل انكار است كه گذار از جمع گرائی سنتی به فردگرائی در جامعه مدرن از همبستگی و نزدیكی در میان اعضای خانواده در قیاس با گذشته كاسته است و برخی از نیازهای عاطفی و روحی كودكان تامین نمی شوند. در این زمینه جا دارد تعمق و پژوهش بیشتری صورت پذیرد. با این وجود راه چاره را نه در بازگشت به الگوهای قدیمی خانواده و آرزوهای نوستالژیك بلكه در راه حل های نوین باید جستجو كرد. راه حل پوپنو در تقویت خانواده هسته ای، از این نظر، حركتی به قهقرا است كه پیامدهای منفی بسیاری به ویژه برای زنان در پی خواهد داشت. پیامدهای سیاست تقویت خانواده پیشنهادات پوپنو برای مقابله با تضعیف خانواده قبل از هر چیز زن ستیزانه است. خواست بازگشت زنان به خانه و تقویت نقش مردان در خانواده به معنای تجدید تقسیم كار جنسی سنتی و تشدید وابستگی زنان به مردان است. همچنین "موظف" كردن هر فرد به تشكیل خانواده و هر زن به مادر شدن معنائی جز محدود نمودن آن ها ندارد. از نظر پوپتو آزادی زنان مهم ترین دلیل فروپاشی و یا تصعیف خانواده است. روشن است كه بهبود موقعیت زنان، دلیلی به ادامه رابطه فرودستی - فرادستی كه بین زنان و مردان در شكل كلاسیك خانواده وجود دارد، یافت نمی شود و زنان آزاد و شاغل اشكال دیگری از روابط را كه در آن استقلال خود را از دست ندهند، جستجو می كنند. این تحول است كه از نظر او ناخوشایند است. او می خواهد با نیمه وقت شدن زنان شاغل و یا حذف آنان از بازار كار، این استقلال را زیر سؤال ببرد. علاوه بر آن پیشنهادات محافظه كارانه پوپنو در تقویت خانواده هسته ای این امكان را به دولت به زبان روشن تر، ایدئولوژی خانواده گرا، خواهان تقویت بینش قدیمی است كه بر پایه ستم جنسی و طبقاتی در جامعه و خانواده استوار است. ایده آل مورد نظر پوپنو (خانواده هسته ای بورژوائی)، خانواده ای سلطه گر است كه مناسبات پدرسالار - سرمایه سالاری را در جامعه مدرن مشروعیت می بخشد. پیش از این ویلهلم رایش و آدرنو نشان داده اند كه چه رابطه نیرومندی بین این نوع خانواده و فاشیسم و دیكتاتوری وجود دارد. آن چه در واقع مورد نقد پوپنو و دیگر ایدئولوگ های محافظه كار است، اشكال جدیدی از روابط است كه بر پایه دوستی در زناشوئی، پرورش آزاد و آزادی جنسی استوار است. آزادی از الگوی خانواده هسته ای در واقع انتخاب آزادانه را رشد داده است. تحلیل پوپنو از تضعیف خانواده در سوئد و دیگر جوامع مدرن، می تواند منبع مهمی برای پژوهشگران باشد، اما زاویه نگرش او قهقهرائی است و پیشنهاداتش چیزی جز محدود كردن انتخاب آزادانه در رابطه یك زوج نیست. نتیجه منتقدین پوپنو و دیگر ایدئولوگ های محافظه كار در زمینه ی جامعه شناسی خانواده، خود طیف ناهمگونی را تشكیل می دهند كه از جامعه شناسان لیبرال گرفته تا رادیكال ها و فمینیست ها را دربرمی گیرد كه نه در نقد خود و نه به ویژه در ارائه آلترناتیو هم زبان نیستند. برای مثال جامعه شناسان لیبرال همچون دالستروم برآنند كه هیچ نشانه ای دال بر این كه تنوع اشكال رابطه دو جنس و تضعیف خانواده هسته ای به معنای كاهش اهمیت زندگی خانوادگی در سوئد و دیگر جوامع مدرن است، وجود ندارد. اما این ها خود نیز روشن نمی كند كه چه معیاری برای سنجش تضعیف و یا تقویت خانواده به كار می برند. چنین ادعائی همان قدر می تواند غیر تاریخی باشد كه ادعای پوپنو كه تنها یكی از اشكال خانواده را معیار قرار می دهد. این واقعیتی است كه خانواده بسیاری از كاركردهای سابق خود را از دست داده است. در نتیجه در یك چشم انداز تاریخی خانواده همچون یك نهاد اجتماعی تضعیف شده است و این روندی ست كه در جوامع مدرن غربی كاملا به چشم می خورد. مشكل جامعه Bradley David. Children, Family and the State in Sweden, Journal of Law and Society, vol 71 nr 4, 0991 Copyright: gooya.com 2016
|