شنبه 8 مرداد 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

ژورنالیسم قانون‌شکن و بزهکار! الاهه بقراط، کیهان لندن

الاهه بقراط
در ژورنالیسم بزهکار بجز خود نشریه و قربانیانش یک طرف دیگر نیز وجود دارد که پول می‌دهد و این بزهکاری را می‌خرد: خوانندگان! و من متأسفم بگویم به عنوان یک انسان به شدت سیاسی، سخن ظاهرا عامیانه «سیاست پدر و مادر ندارد» را، از جمله در جوامع آزاد، دور از حقیقت نمی‌دانم. و باز متأسفم به عنوان یک روزنامه‌نگار نیز بگویم ژورنالیسم هم گاهی «پدر و مادر ندارد» به ویژه هنگامی که به عکس ‌برگردان سیاست تبدیل می‌شود و یا در کشورهایی که بندهای امنیتی و مخفی، سیاست و ژورنالیسم را چون تار و پود در هم می‌تند.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


www.alefbe.com

www.kayhanlondon.com

چند سال پیش در دوران دانشگاه، درسی را درباره «رابطه ژورنالیسم و قدرت» با دو استاد گذراندم که یکی در روزنامه چپ‌گرای «تاتس» کار می‌کرد و دیگری در «اشترن» پرفروش‌ترین مجله نسبتا راست‌گرای آلمان، مجله‌ای شبیه «نیوز آو دِ وُرلد» انگلیس. باز این را هم توضیح بدهم که مفهوم چپ و راست و اصلاح طلب و محافظه کار و اصولگرا و... در جوامع آزاد با آنچه در جمهوری اسلامی رایج شده و تلاش می‌شود جا انداخته شود، زمین تا آسمان تفاوت دارد. رک و صریح بگویم، این نیروهای جمهوری اسلامی، همگی، به دلیل تحقق یک حکومت دینی و به تبع آن، اعتقاد به یک سیستم حقوقی مبتنی بر شرع و ضد حقوق بشر که زن‌ستیزی از نکات محوری آن است، اگر در کشورهای دمکرات می‌بودند، یا ممنوع می‌شدند، یا زیر نظر قرار می‌داشتند و یا «بهترین‌»شان در صورت فعالیت، در انزوا بسر می‌بردند.

اخلاق، قانون...

در ساختارهای سیاسی بسته، رابطه «ژورنالیسم» و «قدرت» چنان در هم تنیده است که رسانه‌ها چیزی جز ابزار بی‌اختیار در دست صاحبان قدرت نیستند. از همین رو، قانون شکنی و بزهکاری سیاست، مستقیم به ژورنالیسم نیز منتقل می‌شود بدون آنکه امکان افشای آن از سوی رسانه‌ها و روزنامه‌نگارانی وجود داشته باشد که به طور آزاد و مستقل فعالیت می‌کنند زیرا چنین امکانی اساسا وجود ندارد. روزنامه‌نگارانی هم که تلاش می‌کنند مستقل فعالیت کنند، مجبورند یا با خودسانسوری و بیان میان سطور، خود را در چهارچوب حاکم وفق ‌دهند، و یا با طرح کوچک‌ترین زاویه، تحت پیگرد قرار گرفته و به زندان افتاده و از کار محروم می‌شوند و یا راه مهاجرت در پیش می‌گیرند.

من در درس نامبرده با دو استاد از دو جهت فکری متفاوت، گذشته از آشنایی با زوایای مختلفی که رابطه قدرت و ژورنالیسم را توضیح می‌داد، این را نیز دریافتم که در جوامع باز، رابطه بین ژورنالیست‌ها و سیاستمداران و مسئولان دولتی که حاملان قدرت هستند، یا توسط مقررات تنظیم می‌شود (یعنی طرفین در مناسبات خود موظف به رعایت مقرراتی هستند که در صورت زیر پا نهادن آنها می‌توان به قانون متوسل شد) و یا یک توافق ضمنی و ناگفته‌ وجود دارد که طرفین آن را رعایت می‌کنند و رایج‌ترین نمونه آن، مصاحبه با سیاستمداران است. در برخی کشورها روزنامه‌نگار قانونا باید متنی را که برای انتشار تهیه کرده در اختیار مصاحبه شونده بگذارد و فقط پس از تأیید وی، حق انتشار آن را دارد. درآلمان اما چنین قانونی وجود ندارد لیکن خود ژورنالیست‌ها در توافقی ناگفته تلاش می‌کنند به طور مستقیم و یا غیرمستقیم این تأیید را پیش از انتشار به دست ‌آورند. دلیل‌اش هم روشن است: اگر نکته‌ای منتشر شود که نادرست، یا برداشت کژ باشد و یا مورد رضایت مصاحبه شونده نباشد، از مصاحبه بعدی نه تنها خبری نخواهد بود بلکه «رقیب» آن را به دست خواهد آورد!

ژورنالیست‌ها خوب می‌دانند یک حرف را چگونه می‌توان برگرداند و یا تیتر را چگونه می‌توان انتخاب کرد و یا حتا عکسی را برگزید که تأثیری خلاف متن و عمل بگذارد بدون آنکه در حرف و کار مسئول و سیاستمدار مربوطه دست برده شده باشد! همین روزها (و در تمام این سالها) خودمان نیز شاهد چنین پدیده‌ای در کار تمامی ژورنالیست‌های به ویژه «خطی» بوده ایم، حتا آنهایی که ادعای خبررسانی و تفسیر «آزاد» و «مستقل» دارند!

تا اینجا اما همه به «اخلاق» و «وجدان» و البته «خط سیاسی» مربوط شود ولی هنوز نه قانون ‌شکنی و نه بزهکاری است. بزهکاری هنگامی است که یا مانند جمهوری اسلامی، رسانه‌ها به ابزار اعمال قدرت سرکوبگرانه تبدیل شده باشند، که البته مسئولانش نه در زمان حال و در قدرت، بلکه در آینده و پس از افتادن از اسب قدرت مورد بازخواست حقوقی قرار می‌گیرند (مثل کیهان تهران) و یا مانند نشریه انگلیسی «اخبار جهان» یکی از انتشارات امپراتوری «نیوز کورپریشن» که به دلیل استفاده از ابزار غیرقانونی و بزهکارانه در برابر قانون قرار می‌گیرد.

قدرت ژورنالیسم

«شنود» به خودی خود واژه هراسناکی است! این در حالیست که برخلاف دستگیری و بازجویی و یا حتا شکنجه، نه تنها وحشت و نگرانی رو در رو و یا رنج و درد جسمی و روحی ندارد، بلکه کسی که طعمه «شنود» می‌شود، چه بسا هرگز از آن با خبر نشود! و اتفاقا همه هراس از همین «بی‌خبری» و همه بزهکاری از همین دزدی و هجوم پنهانی است که به حریم خصوصی صورت می‌گیرد. جالب است که با وجود پیامدهای نابودکننده «شنود»، مردم درباره این بزهکاری دولتی که در حکومت‌های ایدئولوژیک بلوک شرق وسیعا رایج بود، یواشکی شوخی هم می‌کردند و پس از فروپاشی، موضوع «شنود» به یکی از مضامین برنامه‌های طنز تبدیل شد. مضمونی که کاملا واقعیت داشت و سرنوشت بسیاری از مناسبات سیاسی را رقم می‌زد. مضمونی که نوع «سمعی و بصری» آن یکی از ابزارهای فشار درون حکومت جمهوری اسلامی به شمار می‌رود و هر کس با دار و دسته خود برای دیگری از جمله از راه «شنود» و «عکس» و «فیلم‌برداری» پرونده‌های افشاکننده بایگانی کرده است.

آنچه اما ژورنالیست‌های نشریه انگلیسی «اخبار جهان» با «شنود» غیرقانونی مرتکب شدند، عمدتا در محدوده «ستارگان» و یا قربانیان حوادث مختلف بوده و ظاهرا به سیاست و سیاستمداران کاری نداشته است. چه بسا به دلیل محافظت‌های ویژه عرصه سیاست، امکانش را نداشتند ولی وقتی پلیسی به آنها پیشنهاد می‌کند تا دفترچه تلفن اعضای خانواده سلطنتی انگلیس را در اختیارشان بگذارد، پس دلیل امتناع حتما چیز دیگری بوده است. شاید هم فرصت‌اش را به دلیل لو رفتن نیافتند.

در هر حال، در ماجرای قانون شکنی و بزهکاری «نیوز آو دِ وُرلد» علاوه بر خود نشریه و قربانیانش یک طرف دیگر نیز وجود دارد که پول می‌دهد و این بزهکاری را می‌خرد: خوانندگان! حتما برای خیلی‌ها قابل درک نیست چه چیز در زندگی خصوصی افراد «سرشناس» و «ستارگان» هنری و ورزشی و یا قربانیان و بازماندگان یک حادثه وجود دارد که هزاران روزنامه و مجله و برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی و اینترنتی در سراسر جهان به شکلی کاملا مشابه و تکراری به آن می‌پردازند. ولی این واقعیتی است که میلیون‌ها نفر آن را در همه کشورها جالب می‌یابند تا جایی که برخی ژورنالیست‌ها برای دست یافتن به خصوصی‌ترین نکات، تا مرز رسوایی و جریمه و زندان و مرگ، خود را به خطر می‌اندازند. قدرت ژورنالیسم، حتا از نوع رنگین‌نامه‌ای و «بولواری» آن، در این رابطه دو طرفه با مخاطبان آشکار می‌شود آن هم در دورانی که رادیو و تلویزیون و اینترنت در کنار مطبوعات، حتا بسیاری از تصمیم‌گیری‌های سیاسی را در جوامع آزاد، وابسته به خود کرده است.

هدایت افکار عمومی در این جوامع، نه تنها در زمینه سیاست، بلکه در عرصه اقتصاد و فرهنگ در دست قدرت بیکران ژورنالیسم و رسانه‌ها است. و درست به همین دلیل حکومت‌های جوامع بسته با تمام قدرت علیه آنها وارد عمل می‌شوند. به رسانه‌های جمهوری اسلامی نگاه کنید. همه از «بالا» و وزارت اطلاعات دستور می‌گیرند و به دلیل تیراژ پایین و مخاطبان کم، از بودجه «امدادهای غیبی» تأمین می‌شوند. چه این رسانه‌ها در فضای بسته‌ای مانند جمهوری اسلامی و چه نشریه‌ای مانند «اخبار جهان» در یک جامعه باز، به روشنی نشان می‌دهند که ژورنالیسم و ژورنالیست‌ها به صرف رابطه‌شان با آزادی بیان، همواره «بی‌گناه» و «برحق» نیستند! درست همان گونه که فعالان سیاسی با تکیه بر آزادی‌‌های سیاسی نمی‌توانند همیشه «بی‌گناه» و «برحق» باشند!

من متأسفم بگویم به عنوان یک انسان به شدت سیاسی، سخن ظاهرا عامیانه «سیاست پدر و مادر ندارد» را، مطلقا، از جمله در جوامع آزاد، دور از حقیقت نمی‌دانم. و باز متأسفم به عنوان یک روزنامه‌نگار نیز بگویم ژورنالیسم هم گاهی «پدر و مادر ندارد» به ویژه هنگامی که به عکس ‌برگردان سیاست تبدیل می‌شود و یا در کشورهایی که بندهای امنیتی و مخفی، سیاست و ژورنالیسم را چون تار و پود در هم می‌تند.

مشهورترین نمونه این نوع ژورنالیسم که ما امروز شاهد انواع مشابه و تکراری آن در تمامی رسانه‌های جمهوری اسلامی هستیم، روزنامه مشهور «پراودا» یا «حقیقت» در اتحاد شوروی بود که در نخستین فرصتی که جامعه شوروی توانست احساس و برداشت واقعی خود را نسبت به آن بیان دارد گفت مردم در شوروی با «حقیقت» کو... را پاک می‌کنند!

از آن «حقیقت» سیاسی همان گونه چیزی باقی نماند که امروز رنگین‌نامه‌ای مانند «نیوز آو دِ وُرلد» پس از 168 سال انتشار، به تاریخ پیوست. روزنامه‌نگار قطعا پزشک نیست و بهتر است که نباشد، ولی به نظر می‌رسد در همه مشاغل، از جمله روزنامه‌نگاری، باید در برابر جامعه و مخاطبان خود، به یک نوع «سوگند بقراط» پایبند بود. اگرچه این «سوگند» نیز درست مانند پزشکی از قانون‌شکنی و بزهکاری برخی پزشکان جلوگیری نمی‌کند! این، آن دایره بسته‌ای است که ما با آن دست در گریبانیم و تلاش برای درک و رهایی از آن، مضمون همه زندگی برخی از ما، فقط برخی از ما، را تشکیل می‌دهد!


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016