عبدالله نوری و يک عدد تصميم کبری، محمدرضا شکوهی فرد
mrsahokouhifard@gmail.com
حدود ۲ ماه مانده به موعد برگزاری آنچه که نظام اسلامی اصرار داشته و دارد، انتخابات آزاد خوانده شود، همچنان تحليل ها حول مدار بسته حدس و گمان می چرخد .
جبهه اصولگرايان و اتفاق نظر جبری بر روی احمدی نژاد
در جبهه موسوم به اصولگرايان، اين روزها به جز بحث پيرامون امکان توافق نهائی بر روی احمدی نژاد به عنوان کانديدای اصلی، سخن از احتمال به ميدان آمدن حسن روحانی هم گهگاه به ميان می آيد و شايعاتی نيز مبنی بر نظر رهبری بر يکی از دو گزينه علی لاريجانی و دکتر طهماسب مظاهری وزير اقتصاد دولت هشتم و رئيس کل پيشين بانک مرکزی از دخمه های ذی نفوذ قدرت به گوش می رسد. محسن رضائی نيز اين روزها نامی است که نظرات را اقلا در بخشی از جبهه اصولگرايان، به خود معطوف نموده است، هر چند به نظر من کناره گيری رسمی محمد باقر قاليباف مهمترين رخدادی بود که اين شايعات را تا حدود زيادی تحت الشعاع خود قرار داد.
انصراف نه چندان غيرمنتظره محمدباقر قاليباف شهردار فعلی پايتخت از رقابت های انتخاباتی رياست جمهوری، بيش از پيش وزنه احتمالات را بسود آندسته از خبرگان نظر که احمدی نژاد را نامزد قطعی اصولگرايان می دانند، سنگين کرد.
آنچه می توان نه صرفا به مثابه يک گمانه زنی سياسی بل به عنوان رونمائی پرده ای ديگر از يک حقيقت تکراری بيان نمود اينست که قطعا انصراف سردار قاليباف به سياق انتخابات ماضی، يک کناره گيری نيمه دستوری(۱) بوده است و يقينا اين دستور فقط و تنها فقط، از ناحيه نظر رهبری و حلقه مشاوران ايشان در بيت، ساطع و صادر شده است، صرفا با اين تفاوت که در دوره پيشين رهبری تا اواخر راه مردد بود بين گزينه هايی چون احمدی نژاد، لاريجانی و قاليباف، اما هم اکنون شرايط کاملا با دوره پيشين متفاوت است.
استفاده نمودم از ترکيب واژه فقط و تنها فقط از اينرو که با وجود آنکه بسياری از بردها و روئسای جريان موسوم به اصولگرايان ، همينطور بخش های استخوانداری در سپاه و ديگر ارگان های امنيتی و انتظامی از حضور مستاجر کنونی ساختمان بهشت در کورس رقابت جهت تکيه بر مصدر رياست دستگاه اجرائی حمايت می کردند و کماکان نيز بر پشتيبانی از قاليباف مصرند. ولی طبق روال مسبوق، حرف حرف مقام عظمای ولايت است و بس.
اما حجت الاسلام علی خامنه ای، شطرنج باز ماهريست.گرچه ديرساليست يک نفره بازی می کند. او می داند بارديگر به يک مهره موم مانند نياز دارد تا بيش از پيش طول و عرض حيات خلوت رهبری( يا آنچه حوضه اختيارات ولی فقيه ناميده می شود) را گسترش دهد.
چرائی اعمال جبر ديگرباره بيت رهبری به سردار قاليباف جهت کناره گيری از نامزدی انتخابات آتی، بر بسيارانی از دنبال کنندگان کمدی کسل کننده بازی های انتخاباتی در جمهوری اسلامی روشن است. بحث شخص قاليباف مطرح نيست، . حجت الاسلام خامنه ای با آگاهی به نقش موثر دولت نهم در پياده کردن ديدگاه های رهبر، بی هيچ اما و اگری چه در حوضه داخلی و چه در حوضه سياست خارجی ، تشخيص داده اند، تنها فردی که نه تنها می تواند بلکه بايد فرصت پيروزی را از اصلاح طلبان بگيرد، شخص محمود احمدی نژاد است .
رهبر، البته به اشتباه، اما همچنان سرمستانه سوارند بر قاليچه اين توهم خطرناک که هيچ کس به جز يک احمدی نژاد، که هم نظری مريدانه به رهبر دارد (به قول آقای الله کرم اگر رهبر بگويد ماست سياه است، با آغوش باز سخن معشوق به جان می خرد و خمار قبله مولايش می شود)، و هم با رفتار طلبکارانه اش در عرصه سياست خارجی دنيای به زعم آقای خامنه ای استکبار را در موضع انفعال قرار داده است، نمی تواند چهارستون قدرت سيستم او را تحکيم کند.
مع الاصف حجت الاسلام حسينی خامنه ای مدتهاست خاصه در اين ۳ ساله اخير، اسير توهمات اينچنينی است، و ظاهرا قصد خارج شدن از دايره بسته اينگونه توهمات و ذهنيات کاذب را ندارد.
بطور مشخص، امتداد حمايت شخص رهبر از احمدی نژاد، سرمايه گزاری گسترده تبليغاتی احمدی نژاد در مناطق محروم طی سالهای گذشته به علاوه تسلط بی چون چرای دولت بر ابزارهای تغيير نتيجه و همچنين هماهنگی بی سابقه شخص رئيس جمهور و وزارت کشور با شورای نگهبان جملگی در کنار يکديگر، از عمده علل نگاه ترديدآميزی بود که در پايان قاليباف را به نماندن در صحنه قانع کرد بی ترديد حضور شهردار خوش نام تهران در ميدان، فقط بازی را برای ايشان به يک بازی بی سرانجام که بازنده اش خسر دنبا و الآخره خواهد بود، مبدل خواهد کرد. نکته ای که از ديد تيزبين شهردار تهران دور نمانده است.
در نتيجه قاليباف ، به پشتوانه زکاوت اثبات شده اش خود را قربانی چنين رقابتی نکرد.
طبعا، قاليباف درک کرده است، احمدی نژاد به گواه سبقه چهارساله اش، تا چه ميزان چون چهارپايی گاها چموش اما مطيع، در رکاب چوپان به چرا آمده، با همه فضاحت های سياسی و اقتصادی اش، پايه های اقتدار ولی فقيه را مستحکم تر از گذشته کرده است و به مفهوم واقعی کلمه نورچشمی آقاست .
طبيعيست، سردار با زکاوت دوران جنگ آنقدر واقع بين هست که پی ببرد، شرکت در رقابتی که يک گوشه اش اين مطيع الدوله جاهل و يکی يکدانه رهبر باشد، خرج بيهوده اعتباريست که رضاخان اسلامی به مدد مديريت قابل تقدير خود بر کشتی سابقا به گل نشسته شهرداری پايتخت، نصيب خود کرده است.
جمله آنکه از نظر من، بزودی نهايتا تا ۱۵ ارديبهشت ماه اجماع نهائی جريان اصولگرا بر روی احمدی نژاد به عنوان نامزد واحد حاصل خواهد شد، هر چند اين اتفاق نظر را با توجه به مباحث پيرامون حضور چهره های چون قاليباف، رضائی و........ سخت بتوان يک اجماع سلبی تلقی کرد، اما يقينا نظر کلی جبهه اصولگرايان در پايان مماس بر نظر حجت الاسلام خامنه ای خواهد بود. در اين ميان اما بايد به آندسته از کارشناسان و تحليلگران انتخابات که هنوز اميدوارند شخصی جز محمودا حمدی نژاد برايند نظرات رهبری و جريان های اصولگرا باشد عرض کنم، رهبر جمهوری اسلامی قطعا اگر اندک تمايلی به جابجائی و تغيير در رآس دستگاه اجرائی داشت، اقلا در اين مظروف زمانی صدارت احمدی نژاد بر قوه مجريه، به لطايف الحيل، حتی وارد آوردن کمينه نقد به رئيس دولت نهم ، می توانست سيگنالهائی به جريان های سياسی بفرستد. اما او چنين نکرد و يقينا در مدت کوتاه مانده به موعد انتخابات هم دست به چنين عملی نخواهد زد. حجت الاسلام خامنه ای يک بار در دوم خرداد هفتاد و شش چوب چنين اشتباهی را خورد. قطعا اگر هر کس بجز احمدی نژاد از صندوقها بيرون بيايد، بيش از همه اتوريته رهبری را تحقير خواهد نمود و اين رويدادی نيست که ولی فقيه بدنبال آن باشد. حمايت تامه او طی اين چند ساله از دولت نهم بلاخص شخص احمدی نژاد نشان می دهد، نظر اعلاحضرت با شخصی به غير از محمود احمدی نژاد نيست .بی ترديد حجت الاسلام خامنه ای کفه هزينه و برايند را خوب می شناسد و نمی گذارد فردی از صندوق بيرون بيايد که بار ديگر، جامعه را به سوی اين تحليل سوق دهد، که نه به احمدی نژاد نه به رهبری بود.
اما در اردوگاه اصلاح طلبان هم فضا همچنان شايسته اتلاق صفت غيرشفاف است.
هر چند حمايت رسمی اخير جبهه مشارکت، سازمان مجاهدين انقلاب ، حزب کارگزاران و مهمتر از همه مجمع روحانيون مبارز، از مهندس موسوی کمی از تراکم و نزديکی ابرها به زمين چپ های طرد شده از سيستم کاسته، اما نبايد فراموش کنيم، همچنان مرغ شيخ مهدی کروبی و يارانش در اعتماد ملی يک پا دارد و از آنسو نيز اخباری از احتمال پذيرش خواست بسيارانی از تحول خواهان بريده از تجربه شکست خورده دوم خرداد، مبنی حضور حجت الاسلام عبدالله نوری به بيرون درز کرده است.
هر چند در اين ميان، اخيرا ناظر اپيزود جديدی از بی اخلاقی های سياسی آنهم توسط محمد علی ابطحی که ديرساليست نامش با خاتمی و طبعا مجمع روحانيون عجين بوده است، بوده ايم، اما همچنان بر اساس پيش انگاری های انتخاباتی بختی قابل ذکر برای شيخ خوشخواب متصور نيست
بايکوت علنی مهدی کروبی از سوی جريان های تابلو دار اصلاح طلب همچون مجمع روحانيون، سازمان مجاهدين انقلاب، جبهه مشارکت و حزب کارگزاران سازندگی خود برهانی ديگر است در رنگ حقيقت گرفتن اين پيش بينی که مهدی کروبی شانس چندانی برای ماندن در کورس رقابت ندارد.
( دليل آنکه سخن از بی اخلاقی سياسی به ميان آوردم، نه نفس موضعگيری جناب ابطحی بلکه عدم شفافيت ايشان در اعلام اين موضع بود. بی گمان، اندکند آنها که ندانند و نپذيرند ابطحی به عنوان يار غار سيد محمد خاتمی وظيفه داشت رسما اعلام نمايد،آيا همان گونه که اکنون بخشهايی از جامعه البته شايد به غلط، برداشت نموده اند، موضع ايشان به نفع مهدی کروبی، موضع نزديکترين فرد به محمد خاتميست يا موضع مستقل يک چهره شناخته شده سياسی که دخلی و ريطی به شخص خاتمی ندارد. هر چند هستند افرادی که معتقدند موسوی به هيچ کس باج نمی دهد و از اين زاويه به حرکت جديد آقای ابطحی می نگرند.)
در اين ميان، ترديدی نيست که حمايت جبهه مشارکت و سازمان مجاهدين از مهندس موسوی ناگزير بوده است و همچنين پشتيبانی کارگزاران از او که بيشتر به طنز شباهت دارد. کارگزارانی که در صورت موفقيت مهندس موسوی در انتخابات، حامی او و دولتش نخواهند ماند.
من فکر می کنم، اعلام حمايت کارگزاران از ميرحسين وامدار دو پيش زمينه بود تا از حوضه حدس به ورطه عمل رسيد. ائتلاف و اتفاق نا نوشته ای که از چندی پيش مابين آقای خاتمی، مجمع روحانيون و جبهه مشارکت با طيف تکنوکرات های تحت رهبری معنوی هاشمی پيرامون مبحث انتخابات پيش رو، شکل گرفته بود، را می توان علت نخستين پشتيبانی کارگزاران سازندگی از مهندس موسوی دانست. دليل دوم که به نظرم علت العلل است، آنست که آقای هاشمی از کوتاه زمانی پيش مصمم شده، از شخصی و تشکيلاتی حمايت کند که در مقابل آستان نامبارک حضرت رهبر به راحتی سر خم نکند.هاشمی در اين چند ساله اخير بلاخص در جريان رقابت های پيشين انتخاباتی رياست جمهوری طعم تلخ تحقير خود توسط دست های منتسب به بيت رهبر را چشيده بود و اکنون هوشيارانه به لحظه انتقام می انديشد.
شايد باورش کمی دشوار باشد ولی به زعم من هاشمی اگر اتمسفر سياسی فعلی اجازه می داد و فضا برايش مناسب بود و البته قدرت و نفوذش کمی بيش از حال ، قطعا حتی نظر و تمايلی افزون تر از ميرحسين به عبدالله نوری داشت، اما خب بايد بپذيريم، هاشمی يک عملگرای تمام عيار است که زيرکانه آينده را پيش بينی و ترسيم می کند و برای او مسلم است شيخ عبدالله نوری، از نظر نظام، حق حضور در عرصه را ندارد و قاعدتا پشتيبانی از او در نظر هاشمی شرط بندی بر روی اسب از پيش بازنده است.
البته نبايد فراموش کنيم ذکر اين نکته که هاشمی در شرايطی خاص می توانست حامی آقای نوری باشد، دليل بر نيک نگری سياسی و ضديت هاشمی با چارچوب آلوده نظام نيست، برعکس هاشمی فقط می خواهد گرانيگاه قدرت را تغيير دهد نه کليت آنرا، از اينرو شايد از نظر رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام ، عبدالله نوری قدرت تحقق اين خواسته او را می داشت، اگر فضا تا حدود معينی متفاوت بود. هر چند يقينا اين بيش از آنکه نشان از زيرکی هاشمی باشد، ناشی از عدم شناخت کامل او از تحول عميق فکری است که طی چند ساله اخير در عبدالله نوری بوجود آمده است.
به نظر من و البته بسياری از خبرگان بی غرض، گرچه شانس تاييد صلاحيت آقای نوری از سوی شورای نگهبانی که سرنگهبانش قيچی بدستی چون احمد جنتی است، منطقا در همسايگی صفر پرسه می زند، اما تجميع خواست و اقبال اصلاح طلبان پشت سر نوری، اقبالی که در بردارنده دامنه وسيعی از تحول خواهان باشد، حتی بدون تعميم به آقای خاتمی و آقای موسوی، در کنار حمايت يک مرجع تقليد به غايت پر نفوذ چون آيت الله العظمی منتظری از حضور آقای نوری ، رد صلاحيت و اوت کردن او را از صفحه شطرنج انتخابات، آنچنان برای رهبر و شورای نگهبان به عنوان بازوی الک کننده انتخاباتی حجت الاسلام خامنه ای هزينه ساز خواهد کرد، که احتمال عقب نشينی حاکميت را در قبال خواست طيف وسيعی از جامعه که به پشتيبانی يک مرجع تقليد گرد نوری حلقه گزيده اند، بوجود می آورد.
در ضمن حتی اگر پيرو يک فراديد رئاليستی باشيم و بپذيريم، نظام اين هزينه سنگين را هم پرداخت خواهد کرد و همچنان در را بر نوری می بندد، باز هم شرکت هر چند سمبوليک نوری خالی از فايده نخواهد بود، زيرا دسته کم، پتانسيل فشرده تر کردن صفوف تحريم کنندگان انتخابات را در خود خواهد داشت و همچنين، گفتمان انرژيکی را در جامعه ايجاد خواهد نمود، که متفاوت از دوم خرداد، صرفا تحول و تغيير را نمی خواهد بلکه خودش اين تحول را حتی به زور هدايت و عملی می کند، گفتمانی که آن نه معروف دوم خرداد به رهبر را اينبار به شکل يک سيلی حقيقی روانه گونه های حجت الاسلام خامنه ای و لايه های تام گرای حاکميت خواهد کرد.
در هر روی، آقای نوری هر چه زودتر بايد تصميم خود را بگيرد و به درخواست کثيری از فرزندان دردمند ملت که برای نجات کشور دل به حضور و اراده او بسته اند، به گونه ای شايسته پاسخ گويد و اطمينان داشته باشد، که اينبار شکست در حرکتی که تجديد ساختار و نه اصلاح و تزئين طاقچه های قدرت را دنبال می کند، امکان وقوع ندارد. اکنون آقای نوری بايد درک نمايند، در اين برهه از زمان که سياست ورزی های منفی نظام و کادر کنونی زعمايش در درون و بيرون مرزهای وطن، ميوه های تلخی چون آسيب های روزافزون اجتماعی و اقتصادی و همچنين تهديد بلقوه تماميت ارضی را نصيب ميهن کرده است، سکوت و ترديد جايز نخواهد بود. اين اغراق نيست اگر مدعی باشيم تنها نوريست که مستعد است، ابرهای تهديد را از آسمان وطن رخت بربندد و صد البته اين مهم جز با اراده ای مستحکم در جهت، باز هم می گويم، تجديد ساختار و نه اصلاح و رنگ آميزی ديواره ای قدرت حاکم، عملی نخواهد شد.
باری، جناب نوری، زمان به سرعت می گذرد، لطفا هر چه سريعتر تصميم خود را بگيريد. تصميمی که صميمانه آرزو دارم يک تصميم کبری باشد.
(۱). نيمه دستوری بدين معنا که رهبری قصد تکليف کردن را نداشته صرفا به گونه ای به اطلاع آقای شهردار رسانده است که نظر آن عاليجناب با ديگريست و شرکت قاليباف جز تحقير، برايش حاصلی به بار نخواهد آورد)