پنجشنبه 3 بهمن 1387   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

جشن دمکراسی در آمريکا، اميدواری برای ملت ها، نگاه سرد ديکتاتورها، محمدرضا شکوهی فرد

mrshokouhifard@gmail.com

و من رويايی دارم.

اپيزود اول: صدای دکتر مارتين لوترکينگ وقتی که فرياد برآورد i am a dream سال ۱۹۶۳، بنای يادبود آبراهام لينکن.
اپيزود دوم: دکتر کينگ،۴ آوريل ۱۹۶۸ ايالت تنسی، ممفيس و گلوله ای بر قلب تپنده يک جنبش
اپيزود سوم: گرنت پارک" شيکاگو، ۴ نوامبر ۲۰۰۸، دوستان ما پيروز شديم. زمان تغيير برای آمريکا فرا رسيده است.اوپرا وينفری که در جشن پيروزی اوباما درگرنت پارک حضور داشت در حالی که گريه می‌کرد، گفت: خيلی خيلی هيجان‌زده‌ام. بسيار خوشحالم که او رئيس‌جمهور شد.معنی‌‌اش آزادی در بهترين شکل آن است. ما او را رئيس‌جمهور کرديم.
اپيزود نهايی: واشنگتن، ۲۰ ژانويه ۲۰۰۹، بنای يادبود آبراهام لينکن، من باراک حسين اوباما سوگند ياد می کنم وفادارانه به وظايفم به عنوان رئيس جمهور ايالات متحده عمل کرده و با تمام توانايی خود در حفظ ، پاسداری و دفاع از قانون اساسی ايالات متحده بکوشم.»



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


ديروز روز بزرگی بود نه تنها برای ملت ايالات متحده بلکه برای همه اهالی جهان آزاد، برای همه ساکنان دنيای متمدن، برای دموکراسی، اين منشور سترگ سعادت انسانی. اشک های شوق مليون ها انسان آزاد نوای دلپذير فلوت ها و ساکسيفون ها و شيپورها را همراهی می کرد.باور کردنی نبود، چهار دهه پيش خوشبين ترين ها هم جرات تصور ش را نداشتند اما شد. اين شدن بی شک اگر نبود قلب بزرگ دکتر کينگ ها، اگر نبود فرياد عاشقانه مالکوم ايکس ها چشمان اشک آگين مليونها انسان مفتخر به نظاره آن نمی شد. می توانستم حدس بزنم اهالی هارلم چه حال و هوايی دارند، می شد حدس زد اپرا وينفری به چه می انديشد و البته به چه می خندد و يا شايد اشک خوشحالی روانه گونهای زخم خورده اش شده است. ديروز مليونها انسان رويای دکتر کينگ ها، آرزوی دو بويز ها و آرمان مالکوم ايکس ها را با شرشره قطرات اشکهايشان، با ترکيدن بغضهايشان فرياد می کردند، تجلی آمال فردريک داگلاس، هريت تـِبمن، ميلس ديويس، جيمز بالدوين، ريچارد رايت، زورا نيل هرستون، رالف اليسون، تونی موريسون، مايا آنجلو و همه مبارزان راه آزادی و برابری را می شد با شدمانی و افتخار نگريست. آری ديروز جشن بزرگ دموکراسی نه فقط در گرداگرد پارک ملی و بنای يادبود کنگره بلکه در قلب و نگاه شايد ملياردها انسان آرزومند بر پا بود. پرزدنت باراک حسين اوباما با متانت خاصی مراسم را به جای آورد. سپس خطابه تحليفش را شروع کرد. سيمای اوباما برای بسيارانی تداعی کننده سيمای دکتر کينگ بود. صدای او نيز نيز به غايت همچنين. با خود می گفتم اين چگونه ظرفی است که چهل سال پس از آن حوادث، مظروفی اينگونه را در خود پذيرفته؟ آری، تجلی دموکراسی حقيقی را ديروز ميليون ها چشم و دل در سرتا سر گيتی نظاره کردند و شادمانه اشک شوق نثارش کردند و صد البته دنيای کوچک ديکتاتور های ريز و درشت در تهران و دمشق و کاراکاس وپکن و موسکو و ......... توان همصدايی شان با اين تحول سترگ را از آنها سلب کرده بود. می توانستم تجسم کنم تصوير پستو گزيده و خشمگينانه و هراسان کوچکمردان بزرگ حاکم را در تهران خودمان ، زمانی که ابهت تجلی يافته دموکراسی اين به حق کابوس مغزهای متورم سر سپردگان بارگاه استبداد را با نگاه های سردشان دنبال می کردند. ديروز يک حقيقت بيش از همه عيان و نمايان بود و دلبری می کرد. تحقق مدل حقيقی دموکراسی. ديروز ملت آمريکا اراده خود را بارور يافت و مسرور از به ثمر نشستن درخت حالا ديگر تنومند دموکراسی، سروش اميد و پيروزی و بهروزی را مقابل چشمان اميدوار مليون ها غير آمريکايی هم در سراسر جهان قرار داد. جامعه آمريکا ديروز يک صدا فرياد می زد: اين پيروزی متعلق به همه آنهاييست که دل در گرو تعبير رويای دکتر کينگ داشتند، خواه آمريکايی باشند خواه ............ به نظر من درسی که ما بايد از تصاوير جاودانه ديروز بگيريم درک اين واقعيت است که : دموکراسی قبل از آنکه يک پروسه باشد، يک خواست و اراده مومنانه قلبی است، همان اراده ای که تيرگی های چهار دهه پيش را به روشنی رهنمون ساخت. جامعه آمريکايی برای دست بافتن به چنين مهمی بيش از آنکه مجادله کند، تن به درس گرفتن از شکست ها و پيروزی های تاريخ کلاسيک و معاصرش داد و به مدد همين آموختن بود که توانست ۲۰ ژانويه ۲۰۰۹ را برای هميشه در تاريخ پر افتخار خود و جهان معاصر ثبت کند. درآخر اينکه هنوز هم صدای دکتر کينگ در گوش من و احتمالا بسيارانی طنينی نوستالوژيک دارد.i am a dream. براستی چه نيک می گويد فروغ . آری تنها صداست که می ماند.





















Copyright: gooya.com 2016