چهارشنبه 26 تیر 1387

نافرمانی مدنی، سنتی حسنه در کردستان، مسعود کردپور

مسعود کردپور
به جرات می توان گفت هزينه ای که کردستان برای دمکراسی و آزادی داده است به تنهايی به اندازه کل کشور است. تداوم اين وضعيت و هزينه سنگينی که مردم پرداخته اند تجربيات گرانبهايی را در راه مبارزه برای مردم اين منطقه و اپوزيسيون به همراه داشته است اکنون مردم به بلوغ سياسی رسيده اند و می دانند شيوه های قديمی مبارزه هزينه سنگينی در پی دارد

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

از زمانهای باستان تا کنون مردمان جهان از طبقات، اقشار ؛ صنوف و اتينيکهای مختلف هر گاه مورد تعدی وظلم وستم قرار گرفته اند روشهای مختلفی را برای نجات و يا گريزويا تسليم به کار برده اند در بسياری از موارد که راه مبارزه سخت وسنگين ويا بسته شده است مردمان ناگزير از تقبل ظلم وستم گرديده اند و اگر راه گريزی بوده است قصد هجرت کرده و فرار را بر قرارترجيح داده اند تا بتوانند زندگی آسوده و کم دردسری را سپری کنند ولی سوالی که هميشه مطرح است اين بوده که چگونه با کمترين هزينه می توان دست حاکمان ظالمان را از سرمظلومان و تودهای بخت برگشته مردم بر داشت.

حکام ظالم که معمولاًموروثی به قدرت دست يافته اند راههای گوناگونی را برای ادامه سلطه وظلم خويش ابداع کرده اند و توانسته اند دهه ها به سلطه و بی داد خويش ادامه دهند و اکثريت تودهای محکوم ومظلوم را به تبعيت بی چون وچرا وبيعت ناروا وا دارند آنچه مسلم است اين است که در تمام مقاطع تاريخی احاد تودهای مردم بنا به دلايل متعدد نتوانسته اند به صورت همه گيروارد مبارزه شوند وهزينه سنگين ان را که اکثرا با خشونت همراه بوده است بپردازند ودر اين بين تنها اقليت ناچيزی راه مقابله با ظلم وستم را در پيش گرفته اند وتاوان سنگين آن را نيز پس داده اند که انها نيز به شيوه های مختلف سرکوب گرديده اند ويا دچار تفرقه شده اند وبه جان همديگر افتاده اند، چنانکه از قديم اليام گفته اند تفرقه بينداز و حکومت کن هر چند اين جمله اخير متعلق به ايام قديم است ولی متاسفانه اکنون نيز کاربرد و تداوم دارد.يکی از مشکلاتی که در طول تاريخ مبارزين سياسی هميشه با ان دست به گريبان بوده اند هزينه بالای مبارزه با مستبدان و متعديان به حقوق مردم بوده است و رمز ماندگاری حکومتهای مستبد نيز بالا بردن هزينه های مبارزه با انها بوده است که از موجبات عدم استقبال تودهای مردم از مبارزه علی رغم بيزاری و تنفر از حاکمان است ،پس سوال اينجاست که چگونه می توان علارغم ظلم وستم وتعدی حاکمان ونفرت و به جان آمدن تودهای ناراضی ،مبارزان سياسی بتوانند تودهای ناراضی و متفرق را سازمان دهند و بساط استبداد و خودکامگی را بر چينند.

می توان گفت که هنر کسانی که جلودار مبارزه هستند اين است که بتوانند علارغم تمامی مشکلات و مصائبی که در را ه مبارزه وجود داردومردم به ان مبتلا هستند بتوانند تودهای پراکنده و ناراضی ودر بسياری از موارد بيسواد وناشنا به حقوق خود را به صحنه مبارزه اورده وبسيج کنند و حاکمانی را که تا ديروز بسيار قوی وشکست ناپزير به نظر می رسيدند به زانو در اورند و ذليل و خار نمايند .

هنر رهبران سياسی و اپوزيسيون در عصر کنونی که عصر جهانی شدن است در کشوری تاريخی مانند ايران که رنگين کمانی از منافع متضاد گروهها، طبقات و کاستهای مختلف است چيست ؟

تاريخ منطقه خاورميانه و به ويژه ايران در اکثر مقاطع صحنه تاخت وتاز وهرج ومرج و ناامنی و در نهايت استبداد به شيوه های مختلف بوده است واينچنين به مردمان القا شده است که مبادا تلاش کنيد که حکومت را تغيير دهيد ويا از تهاجم خارجی استقبال کنيد، بدانيد که نتيجه ان هرج ومرج و ناامنی و در نهايت استبدادی به مراتب خشن تر و ظالم تر از ما خواهد بود پس شما که به ما عادت کرده ايد زندگی خود را بکنيد و بسازيد وشما را چکار به سياست که پدر و مادر ندارد.

ولی ايا در دوره کنونی که امواج دمکراسی و ازادی مناطق زيادی از جهان را فرا گرفته است باز می توان به شيوه های کلاسيک به مبارزه و يا حکومت ادامه داد، وايا الترناتيو حکومتهای مستبد در دوره کنونی نيز باز توليد استبداد به شيوه ای جديد نخواهد بود تجربه انقلاب ۵۷ واصلاحات دوران خاتمی در ايران باز توليد استبداد را با رنگهای گوناگون آن ثابت کرد و تغيير حکومت در عراق وافغانستان نيز به استقرار دمکراسی تا کنون منجر نشده است، بررسی چرايی عدم استقرار دمکراسی در پی اين جنبشها وتحولات در اين مقال نمی گنجد و مطالعات و بررسيهای عميقتری را می طلبد که از حوصله اين بحث خارج است،ولی پاسخ چرايی عدم استقرار دمکراسی در پی اين تحولات هزينه بر ،خشن و اساسی که در دوره کنونی وبستر جغرافيای خاورميانه اتفاق افتاده است می تواند در ايجاد انگيزه برای تغيير در بين مردم مؤثر باشد.

در اينجا الگوی مبارزه در کردستان را مورد بررسی قرار می دهيم. کردستان در طول تاريخ معاصر خاورميانه و به ويژه ايران به دلايل اجتماعی و سياسی پيش تاز مبارزه عليه استبداد و خود کامگی بوده است الگوی مبارزه در کردستان در بسياری موارد به ساير نقاط ايران سرايت کرده است و حتی بسياری از گروههای سراسری که شايد در بسياری از موارد سنخيتی با مطالبات مردم اين خطه از کشور نداشته اند، کردستان را به صحنه مبارزه و تسويه حساب با دولت مرکزی قرار داده اند چنانکه کردستان سنگر ازادی و دمکراسی ايران لقب گرفته است و در اين رابطه هزينه سنگينی به مردم اين منطقه تحميل شده است .اعدامهای گسترده؛ زندانيان بی نام ونشان فراوان ؛وجود فضای روانی رعب ووحشت وتدام محروميت و فقر وفلاکت وبسياری مصائب ديگر فقط بخش کوچکی از هزينه ای است که مردم اين منطقه طی دهه های اخير پرداخته اند، به جرات می توان گفت که هزينه ای که کردستان برای دمکراسی وازادی داده است به تنهايی به اندازه کل کشور است . تداوم اين وضعيت وهزينه سنگينی که مردم پرداخته اند تجربيات گرانبهايی رادرراه مبارزه برای مردم اين منطقه و اپوزيسيون به همراه داشته است اکنون مردم به بلوغ سياسی رسيده اند و می دانند شيوه های قديمی مبارزه هزينه سنگينی در پی داشت هر چند به دلايل زمانی ومکانی وانسداد سياسی وشرايط انقلابی ان زمان از ملزومات دوران خود بود وشيوه های ديگر مبارزه آن کارايی را نداشت.

باوجود آن که روزنامه نگاران، فعالين سياسی و اجتماعی و مردم کردستان در هيچ مکتب ومدرسه ای به صورت رسمی نافرمانی مدنی را آموزش نديده اند ولی با آزمون و خطا به اين نتيجه رسيده اند که مقاومت و نافرمانی مدنی شيوه ای موئر و کارا برای مبارزه در عصر کنونی است. بالا رفتن سطح سواد و آگاهی مردم و بويژه آموزش عالی در بين نسل جوان، خودآگاهی ملی و هويت طلبی، وجود و گسترش رسانه های مکتوب در دوران اصلاحات و رسانه های ديداری و شنيداری در چند سال اخير عليرغم پارازيت و فيلتر و سانسور و بوجود آمدن طبقه متوسط شهری در کردستان اين شيوه مبارزه را به يکی از کارآمدترين و مؤثرترين شيوه ها در عصر کنونی که عصر جهانی شدن است در تقابل با حکومت بدل کرده است . مقاومت و نافرمانی مدنی در دهه اخير به کرات در مناسبت های مختلف مورد استفاده مردم قرار گرفته است ،به طور مثال می توان به موارد زير اشاره کرد

۱-در دور دوم انتخابات رياست جمهوری در سال ۷۲ ضمن مشارکت کم مردم در انتخابات کسانی که بالجبار واز سر ناچاری در انتخابات شرکت کردند به رقيب آقای رفسنجانی يعنی توکلی رای دادند که اين حرکت نه بزرگی به حاکميت ان زمان بود.

۲-در دوم خرداد ۷۶ که باز نه بزرگی به حاکميت اقتدارگرايان و کانديدای منتخب انان بود باز مردم کردستان بيشترين آرا را به محمد خاتمی دادند که می توان ان را استقبال از فضای باز سياسی وفرهنگی تعبير کرد، به دنبال ان در پی باز شدن فضای سياسی وفرهنگی و فراخوان تعدادی از گروههای اپوزسيون کردی بالا ترين رای به اصلاح طلبان مجلس ششم داده شد.

۳-در پی ناکامی اصلاح طلبان حکومتی در براورده کردن خواستها و مطالبات مردم وموفقيتهايی که اقليت کرد در عراق در آن سوی مرز با ان روبرو بود وتاثيرات ان بر افکار عمومی وفراخوان گروههای اپوزيسيون کردی ،کمترين ميزان مشارکت باز در کردستان در انتخابات رياست جمهوری، در سوم تير ماه ۸۴ اتفاق افتاد چنانکه در بعضی از شهرهای کردستان حتی نيروهای وابسته به حکومت که مسئول برگزاری انتخابات بودند در انتخابات شرکت نکردند.

۴-در جريان قتل شوانه سيد قادر در تابستان سال ۸۴ اعتراضات گسترده مردم به دنبال تحريم انتخابات رياست جمهوری ابعاد گسترده ای يافت وتمامی شهرهای کردستان را در بر گرفت ،فرق اصلی اين اعتراضات با اعتراضات گذشته که در کردستان وبعضی نقاط مختلف کشور روی ميداد تداوم ان در طول بيش ازيک ماه بود ،در اين ميان تنها اعتراضات کوی دانشگاه تهران با اعتراضات کردستان قابل مقايسه است.

۵-در طی ۳ سال اخير که دولت اقتدار گرای احمدی نژاد بر سر کار امده است و به ظاهر با صدور احکام بسيار سنگين هزينه مبارزات سياسی را بالا برده است تا از اين راه مردم و فعالين سياسی را بترساند که دست از مبارزه بردارند باز در کردستان شاهد تداوم نافرمانی های مدنی در شکل نرم تر آن هستيم که آخرين موارد آن را می توان در طی چند سال اخير در جريان سالگرد ترور رهبر فقيد حزب دمکرات کردستان ايران دکتر عبدالرحمان قاسملو مشاهده کرد ،در روز ۲۲تير ماه سال جاری به دنبال فعاليتهای چند روزه حزب که شکل اصلی ان،در تبليغات رسانه ای در شبکه های ماهواره ای ان حزب مشهود بود خود را نمايان ساخت وبه تعطيلی يکپارچه بازار وفعاليتهای روزانه مردم منجر شد،هر چند در مواردی چند حاکميت تلاش کرد که اعتراضات را به خشونت بکشاند و از اب گل الود ماهی بگيرد و اين اعتراضات را به خاطره ای ناخوشايند تبديل کند ولی نتوانست، در اين ميان از نقش موءثر رسانه های تصويری کردی در تشجيع فعالين ومردم در رويارويی با حکومت نبايد غفلت کرد .

سوالی که مطرح است اين است که آيا می توان اشکال مختلف مقاومت ونافرمانی مدنی در کردستان را به ساير نقاط ايران تسری داد و آيا اگر در طی سالهای اخير ساير مناطق کشور همانند کردستان در مقاومت و نافرمانی مدنی حتی در شکل خفيف تر ان مشارکت می کردند وضعيت کلی کشورو کردستان اينچنين بود.با قاطعيت می توان گفت که وضعيت اينچنين نمی بود.سوالتی که در اين زمينه مطرح است اين است که چرا اپوزيسوين سراسری چه در سطح داخل وچه در سطح خارج علارغم نارضايتی عمومی وسوء مديريت حاکمان کنونی وشرايط سياسی بين المللی نتوانسته است توده های ناراضی را به مقاومت ونافرمانی مدنی ترغيب نماييد؟

مسعود کردپور
روزنامه نگار در کردستان

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'نافرمانی مدنی، سنتی حسنه در کردستان، مسعود کردپور' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016