"پنجشنبه","Saturday" => "شنبه","Sunday" => "يكشنبه","Monday" => "دوشنبه","Tuesday" => "سه شنبه","Wednesday" => "چهارشنبه","Friday" => "جمعه"); $month = Array("فروردين","ارديبهشت","خرداد","تير","مرداد","شهريور","مهر","آبان","آذر","دي","بهمن","اسفند"); list( $gyear, $gmonth, $gday ) = preg_split ( '/-/', '2006-08-31' ); list( $jyear, $jmonth, $jday ) = gregorian_to_jalali($gyear, $gmonth, $gday); echo "
" . $week["Thursday"] . " ". $jday . " " . $month[--$jmonth] . " " . $jyear . "
" ?>

کلام عارفان پارسی گوی در آثار نجيب محفوظ، خسرو ناقد، بی بی سی

نجيب محفوظ، نويسنده‌ نامدار مصری و برنده جايزه نوبل ادبيات سال ۱۹۸۸ ميلادی، در سحرگاه چهار شنبه سی ام اوت ۲۰۰۶ (هشتم شهريور ۱۳۸۵) در سن ۹۴ سالگی ديده از جهان فرو بست.

با مرگ نجيب محفوظ، يکی از برجسته ‌ترين داستان ‌سرايان معاصر شرق و شايد "آخرين نواده‌ شهرزاد قصه‌ گو" از ميان ما رفت.

محفوظ ميان سالهای ۱۹۳۰ تا ۱۹۳۴ در دانشگاه قاهره، ادبيات و فلسفه آموخت ولی پايان ‌نامه‌ فوق‌ ليسانس خود را که با عنوان مفهوم زيبايی در فلسفه اسلامی آغاز کرده بود به ‌پايان نرساند.


آثار نجيب محفوظ و خوانندگان فارسی زبان- برنامه جام جهان نما

او از سال ۱۹۳۰ ميلادی، در کنار اشتغال در نهادهای دولتی به ‌روزنامه ‌نگاری و نوشتن داستان و رمان پرداخت.

محفوظ از پايه ‌گذاران رمان معاصر عرب است که الگوی خود را در نگاه و نگارش، متفکران و نويسندگان سرشناس مصر، طه حسين و توفيق حکيم قرار داده بود.

او گرچه کار خود را در آغاز با داستان کوتاه شروع کرد اما بعدها با نوشتن رمان "بچه ‌های محله ما" و در سال ۱۹۶۰ ميلادی با کتاب دزد و سگها نام خود را در صدر رمان ‌نويسان عرب ‌زبان به ‌ثبت رساند.

بچه‌ های محله ما (أولاد حارتنا) همان رمانی است که ابتدا به ‌صورت پاورقی در روزنامه الاهرام منتشر می ‌شد و پس از آنکه ادامه‌ انتشار آن ممنوع اعلام شد، در سال ۱۹۶۵ در بيروت به ‌چاپ رسيد.

اين رمان نه ‌تنها جايزه نوبل ادبيات را سرانجام نصيب محفوظ کرد، بلکه انتشار آن ماجراها در پی داشت و برای محفوظ گرفتاريهای بسياری آفريد؛ تا آنجا که هنوز در بسياری از کشورهای عرب‌ زبان به‌ دشواری می‌ توان اين رمان را تهيه کرد و تا همين اواخر، مجوز رسمی نشر و پخش آن در مصر صادر نشده بود.

محفوظ در آثارش با توانايی و تبحر توانسته است سنت قصه‌ گويی در شرق را با تجربه‌ رمان ‌نويسی در غرب درهم آميزد از اين ‌رو آثارش هم در کشورهای شرقی و در غرب خواهان و خواننده‌ بسيار دارد و به ‌زبانهای بسياری ترجمه و منتشر شده است.

داستانها و رمانهای او سرشار از عناصر نمادين شرقی و روايت خيال‌ انگيز داستانهای تاريخی دور و نزديک سرزمينهای شرق مسلمان است.

او نه تنها معروفترين رمان‌ نويس جهان عرب، که از روشنفکران آزادانديش و آزادمنش به ‌شمار می ‌رفت.

محفوظ در همه حال با تروريسم و تعصب و تندرويهايی که جامعه مصر سالهاست با آن دست‌ به ‌گريبان است، مخالفت و مقابله کرد و بارها نيز به ‌خاطر موضوع و مضمون داستانها و اظهارنظرهايش در معرض تهديد و تجاوز افراطگرايان قرار گرفت.

از ميان آثار او موعظه‌ شيطان،جنايت،گدا،رادوبيس، دلداده فرعون،دزد و سگها،کوچه مدق و يک دو رمان و مجموعه‌ داستان ديگر به ‌فارسی نيز ترجمه شده‌ است.

رمان کوچه مدق را محفوظ در سال ۱۹۴۷ نوشت اما چاپ اول آن در سال ۱۹۷۲ ميلادی در لبنان منتشر شد.

ترجمه فارسی اين رمان که از معروفترين آثار محفوظ به ‌شمار می ‌آيد در سال ۱۳۷۸ در ايران به‌ چاپ رسيد.

فيلمی سينمايی نيز به‌ نام کافه ستاره در ايران ساخته شد که ظاهراً اقتباسی آزاد از اين رمان است.

رمان رادوبيس، دلداده فرعون نيز يکی از رمانهای تاريخی - رومانتيک محفوظ است که برنده جايزه "قوت القلوب" مصر شد.

محفوظ در رمان گدا به ‌گونه ‌ای نمادين داستان زندگی "روشنفکر جهان سومی" را که در برزخ سنت و مدرنيته، مشرق ‌زمين و مغرب‌ زمين گرفتار آماده به ‌تصوير کشيده است.

عمر، قهرمان اين رمان، نماد روشنفکری است چپگرا که اينک با از دست ‌رفتن آرمانهايش، انسانی سترون، بی ‌انگيزه و بی ‌هويت شده که از خود و خانواده‌ خود گريزان است.

رمان ملحمة الحرافيش يکی ديگر از آثار محفوظ است که هنوز به ‌فارسی ترجمه نشده و اين در حالی است که محفوظ در اين رمان دلبستگی خود به ‌ادبيات کلاسيک فارسی را به‌ نمايش گذاشته است.

ملحمه به ‌معنای فتنه و جنگ عظيم است يا جدال و ستيز اما در ترکيبی که محفوظ در عنوان رمانش آورده است، آن را حماسه نيز می‌ توان معنی کرد.

حرافيش هم به ‌معنای عياران و اهل فتوت است.

حرافيش جمع حرفوش و به‌ معنی فتيان، جوانمردان و فتوت ‌پيشگان يا در تعبير زمينی ‌تر، لوطی‌ هاست که نجيب محفوظ در اين رمان آن را به‌ معنايی استعاری و رمزی و نزديک به‌ معنای کلاسيک کلمه به‌ کار می ‌برد.

جورج طرابيشی که از بزرگان روشنفکری عرب است مقاله ‌ای درباره اين رمان نوشته است.

عنوان مقاله‌ طرابيشی، "قام بعبأ الفلسفة بعد أن تخلی عنها العرب" است.

طرابيشی در گفتار خود اين پرسش را پيش کشيده که چرا در جهان عرب معاصر، تاکنون فيلسوفی پديد نيامده است و چگونه ادبيات معاصر عربی، مقوله‌ های فلسفی نيرومندی می‌ آفريند و به ‌گونه ‌ای جای خالی فلسفه را پر می ‌کند.

به ‌هر حال، عنوان اين رمان نجيب محفوظ را "حماسه عياران" يا "حماسه اهل فتوت" می ‌توان ترجمه کرد.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


البته داستان را تا به ‌انتها که می ‌خوانی، "ستيز لوطيان" که يادآور داستان داش آکل صادق هدايت است، شايد عنوانی مناسبتر برای اين رمان محفوظ باشد اما آنچه در رمان حماسه عياران بيش از هر چيز جلب توجه می‌ کند، اشعاری است که محفوظ در لا به ‌لای داستان گنجانده است؛ شعرهايی که نويسنده در آغاز به ‌عمد سراينده آنها را به ‌خواننده معرفی نمی‌ کند.

رمان، سرگذشت چند نسل از خانواده‌ ای است که در محله ‌ای فقيرنشين زندگی می ‌کنند. در ميدان اصلی محله، خانقاهی قرار دارد که گهگاه از پشت ديوارهای بلند و کهنسال آن آوای سماع درويشان به ‌گوش می ‌آيد اما مردم محله نه زبان درويشان را و نه معنای آواز سحرآميزشان را می‌ دانند.

آنچه به ‌گوش می ‌آيد، آوايی خوش و موزون است که در فضای ميدان اصلی محله می‌ پيچد و گوش مردمان محل را می ‌نوازد و خواننده رمان، اکنون آن را زمزمه می ‌کند و ورق به ‌ورق اسير جادوی آن می‌ شود.

نجيب محفوظ در اين رمان که از آغاز تا پايان، شرح جدلها و جدالهای مردان محله‌ های شهر است و داستان شکست و پيروزيهای ايشان، قصه‌ عشق و زندگی و بيم و اميدهای انسانهای چند نسل پی ‌در پی را بازگو می ‌کند.

او توانسته است با بهره ‌گيری از عناصر کلاسيک داستانسرايی شرقی، فضايی بيافريند که خواننده لحظاتی چند، همراه با شخصيتهای رمان به‌ محيطی آرام‌ بخش و عرفانی راه يابد و به ‌دور از کشمکشهای بيهوده و فارغ از سختی و دشواريهای زندگی روزمره و رها از درد و رنجهای بی ‌شمار، دمی بياسايد و اندکی در خود فرو رود و آرام گيرد.

در صحنه‌ پايانی رمان، واقعه ‌ای غريب و شگفت‌ در زندگی آشور، آخرين فرد از نسل قهرمانان داستان روی می ‌دهد.

او بناگاه زبان غريبه و معنای کلام سحرآميز عارفان پارسی‌ گوی را درمی‌ يابد و از درون دير مغان نغمه‌ جاودانه‌ حافظ شيرازی از زبان درويشان به‌گوش جانش می ‌رسد که همساز با نوای دف و نی می ‌خوانند:

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
وندر اين ظلمت شب آب حياتم دادند


خسرو ناقد
پژوهشگر و نويسنده ايرانی - آلمان





در همين زمينه:

"پنجشنبه","Saturday" => "شنبه","Sunday" => "يكشنبه","Monday" => "دوشنبه","Tuesday" => "سه شنبه","Wednesday" => "چهارشنبه","Friday" => "جمعه"); $month = Array("فروردين","ارديبهشت","خرداد","تير","مرداد","شهريور","مهر","آبان","آذر","دي","بهمن","اسفند"); list( $gyear, $gmonth, $gday ) = preg_split ( '/-/', '2006-08-30' ); list( $jyear, $jmonth, $jday ) = gregorian_to_jalali($gyear, $gmonth, $gday); echo " ". $jday . " " . $month[--$jmonth] . " " ?>» نجيب محفوظ، نخستين برنده‌ عرب جايزه‌ نوبل ادبيات، درگذشت، ايسنا
دنبالک:
http://mag.gooya.ws/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/31428

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'کلام عارفان پارسی گوی در آثار نجيب محفوظ، خسرو ناقد، بی بی سی' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016