"پنجشنبه","Saturday" => "شنبه","Sunday" => "يكشنبه","Monday" => "دوشنبه","Tuesday" => "سه شنبه","Wednesday" => "چهارشنبه","Friday" => "جمعه"); $month = Array("فروردين","ارديبهشت","خرداد","تير","مرداد","شهريور","مهر","آبان","آذر","دي","بهمن","اسفند"); list( $gyear, $gmonth, $gday ) = preg_split ( '/-/', '2005-07-16' ); list( $jyear, $jmonth, $jday ) = gregorian_to_jalali($gyear, $gmonth, $gday); echo "
" . $week["Saturday"] . " ". $jday . " " . $month[--$jmonth] . " " . $jyear . "
" ?>

گزارشي از مراسم بزرگداشت رضا براهني در كانادا، ايسنا

خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات


مراسم بزرگداشت رضا براهني - منتقد مقيم كانادا ـ چندي پيش در كانادا برگزار شد.

به گزارش خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران، رضا سيدحسيني ـ مترجم ـ كه به همراه جواد مجابي - شاعر - از ايران به اين مراسم دعوت شده بودند و به تازگي از كانادا بازگشته است، ‌درباره اين بزرگداشت گفت:‌ من در اين مراسم درباره سلسله كتابهاي براهني به عنوان حرف حال صحبت كردم، درباره اينكه در هر كتاب كدام قهرمان يا قهرمانان، خود براهني هستند و چه رابطه‌اي با خود براهني دارند.

به گزارش ايسنا در اين مراسم جواد مجابي هم درباره شعر و طنز براهني سخنراني كرد و پيام محمود دولت آبادي نيز خوانده شد. در اين پيام آمده است: دكتر براهني را كه به ياد مي‌آورم، تجسم ويژه‌اي از او در ذهنم پديد مي‌آيد كه در بيان همان است كه آوردم: مردي از كلمات، مردي در كلمات و با كلمات. اما بيان تصويري دكتر رضا براهني را چنين مي‌بينم: مردي ايستاده زير باران كلمات، در وزش بادي كه اريب مي‌وزد و كلمات را به سر و صورت و چشم‌ها و گردن و تمام تن او مي‌چسباند تا در كلمات غرق مي‌شود و همچنان در خيابان و كوچه و پياده روها مي‌رود؛ تا به خانه برسد و بنشيند روي صندلي، پشت ميز تحرير و آن كلمات را به زنجير كشد، روي صفحات سفيد و بي پايان كاغذها، كاغذها، كاغذها... آري او ناچار است خودش را از شر كلمات آسوده كند، پس لازم است كلمات را از خود بزدايد، بزدايد. آري ... مردي كه من مي‌شناسم و از نوجواني خود مي‌شناسمش دچار كلمه است و تمام عمر كوشيده است تا از زحمت كلمه آسوده شود، اما نمي‌شود. زيرا كلمات بر او مي‌بارند، كلمات بر او مي‌ورزند و در غرب هزاران فرسنگي، تصور بارش كلمات پارسي بر انساني كه جلاي وطن كرده است، چه پيچ و تاب هايي بايد به خود گرفته باشند. آخر آن كلمات از مسيري طولاني بايد عبور كنند تا خود را به براهني برسانند، پس با باد سفر مي‌كنند تا در آن سرزمين تند باد او را بيابند و بر او ببارند. چنين است كه آن مرد جلاي وطن كرده نمي‌تواند از مسير قطره‌هاي فوراني سفر كرده در جايي پناه بگيرد. كلمات او را مي‌جويند، او را مي‌يابند و به تمام سر و روي و تن او مي‌چسبند، حتي هنگامي كه در كلاس درس دانشگاه با زباني ديگر سخن مي‌گويد، كلمات مهاجر دست از او بر نمي‌دارند. اكنون شما اين قدر شناسان دكتر رضا براهني در تالاري زيبا و به‌هنجار، مي‌توانيد مردي را ببينيد كه برابرتان ايستاده و به آشكار هيچ تفاوتي با يكايك شما ندارد. اما من كه محمودم او را مي‌بينم كه از زير باران كلمات به سالن و به صحنه پناه آورده و اين بار كلمات مكتوب تمام سراندرپاي او را پوشانيده و براهني مي‌خواهد پاره‌اي از آن همه جنون كتابت را - مگر - به شما هديه كند.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

باري ...دلم بسيار تنگ است و اين كلمات را هم به باد مي‌سپارم بياورد براي براهني - رضا براهني.

سيدحسيني در ادامه توضيحاتش درباره اين مراسم گفت: در اين برنامه پيامهاي زيادي خوانده شد؛ از جمله پيامهايي كه برايم جالب بود، پيام هلن سيكسو ـ بزرگترين نويسنده زن فرانسه (معروف به دريداي مؤنث) ـ بود كه در آن آمده بود: كشف يك اثر، در طول زندگي كتابخواني، حادثه‌اي است همانقدر كمياب كه سربرآوردن يك محبوب مرده از گور،‌ چنين حادثه‌اي هر 5 يا 10 سال يك بار اتفاق مي‌افتد. با چنان نيرويي كه آن روز انسان مي‌تواند به واقعيت ادبيات پي ببرد. اين ماجرا چند سال پيش براي من روي داد. وقتي كه «روزگار دوزخي آقاي اياز» رضا براهني را خواندم، براي من قيام قيامت بود. چه سعادتي در اين كه انسان ناگهان خبردار شود كه سياره ديگري، دنياي ديگري وجود دارد. به خاطر دارم كه خواندن براي من تقريبا تحمل ناپذير شده بود؛ زيرا آثاري كه از اعماق سرريز مي‌شوند براي من تحمل ناپذيرند، اين آثار آزار مي‌دهند؛ زيرا در اطراف شر و بدي و راز بدي پرسه مي‌زنند. از اين رو، دوست من رضا گول نخورده بود، او براي شروع كار مستقيما وارد يك دوزخ شده بود، دوزخ گهواره تكوين‌ها، مي‌گويم يك دوزخ‌،‌ زيرا هر كسي دوزخ خود را دارد. دوزخ براهني مانند كاخي مجلل وزين است. آرشيوهاي ايراني، ترك و غربي را در بر دارد. خاطرات و دانش‌هايي دايره المعارفي دارد، خارج از زمان و مكان و نيز مدرن است. بايد مي‌گفتم دوزخها، دوزخهاي زيبا، زيرا دنياي رضا از همه جا دوزخي بيرون مي‌كشد. ترانه زندانها را مي‌خواند يا جناياتي را در خانواده‌، ‌رضا مي‌بايستي به تبعيد برود؛ اين خواست ادبيات بود؛ زيرا او شهروند بسيار تواناي ادبيات است. رضا شاعر عظيم و در عين حال معلم خيال پرور و شاهد، مرد عمل و ادب متعلق به سنت جهاني كيمياگران كلمه و ادعاكنندگان آزادي‌هاي تازه است.

در اين مراسم كه در دانشگاه تورنتو برگزار شده بود لوح سپاس به رضا براهني تقديم شد.

در همين زمينه:

دنبالک:
http://mag.gooya.ws/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/25725

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'گزارشي از مراسم بزرگداشت رضا براهني در كانادا، ايسنا' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016