"پنجشنبه","Saturday" => "شنبه","Sunday" => "يكشنبه","Monday" => "دوشنبه","Tuesday" => "سه شنبه","Wednesday" => "چهارشنبه","Friday" => "جمعه"); $month = Array("فروردين","ارديبهشت","خرداد","تير","مرداد","شهريور","مهر","آبان","آذر","دي","بهمن","اسفند"); list( $gyear, $gmonth, $gday ) = preg_split ( '/-/', '2003-11-01' ); list( $jyear, $jmonth, $jday ) = gregorian_to_jalali($gyear, $gmonth, $gday); echo "
" . $week["Saturday"] . " ". $jday . " " . $month[--$jmonth] . " " . $jyear . "
" ?>

ستاره اي رهايم نمي كند! مهدي خوشحال

مدت چند هفته اي است مقاله براي سايت ها ننوشتم. تا روزي كه مي نوشتم و با عجله مي نوشتم، دشمن ناراحت بود و هي نهيب و افتراء كه از آن تو نيست و از كجا و كجا مي آيد! بعد هم كه سمبه را پر زور ديد گفت، همه اش به خاطر "مزد" و چه و چه است كه مي نويسي! اين مدت هم كه ننوشتم، دوستان سئوال مي كردند كه چرا و چه شده نمي نويسي؟
ناگفته نماند، سال گذشته كه زياد نوشتم و بيش از 60 مقاله براي سايت هاي اينترنتي و ضمناَ دو كتاب به چاپ رساندم، به خاطر "مزد" نبود بلكه به خاطر "درد" بود، دردي كه تا امروز برايش درماني يافت نكردم. همچنين، شرايط سرنوشت ساز و تعيين كننده اي كه بعد از 11 سپتامبر سال 2001 پيش آمده بود و بايد از آن فرصت استفاده مي شد. يا به قول دوستان تلاش براي راه گل گرفته اي كه بايد باز مي شد، همچنين جان كندن براي كندن كوه؛ كوه كندني كه ابزارمان تنها سوزن بود. ولي ننوشتن چند هفته اخير، دو دليل داشت.
دليل اول، از مرخصي سالانه و گرفتاري هاي خانوادگي كه بگذريم، آماده سازي براي يك خبر خوب بود. البته خبر خوب براي دوستان و بد براي دشمنان. داشتم كتابي را براي چاپ آماده مي كردم كه بر خلاف انتظارم، كتاب رو به پايان است و اگر به همين سرعت به پيش برود، بين دو هفته تا يك ماه ديگر به دست مردم و به قضاوت افكار عمومي خواهد رسيد. نام كتاب "ويرانسازي نيرو" است كه به عبارتي، ادامه كتاب "كنترل نيرو" است. داستان ويرانسازي و دوباره سازي، اگر چه به ضخامت كتاب كنترل نيرو نيست، اما شنيدني تر است. مسائل ناشنيده و بازنگفته اي است كه طي سال هاي 1381 و 1382 در كشور عراق و پشت پرده هاي جعل و دروغ و فريب، اتفاق افتاد.
دليل دوم، ستاره اي است رهايم نمي كند. ستاره اي كه شب را غنيمت شمرد و شروع به درخشيدن كرد. راستش، من به شب و سكوت و ماه و ستاره، علاقه زيادي دارم و بعضاَ شب ها را براي تماشاي شان به بيرون مي زنم يا اگر موقعيت پيش نيايد، شب زنده داري مي كنم و با دل خوري، به خواندن و نوشتن مشغول هستم.
ستاره اي كه فكر و نگاهم را به خود جلب كرده شايد، به خاطر نورافشاندنش يا نزدكي اش به ما زمينيان باشد.
ستاره، شايد روزگاري از همان ستاره هاي پرپر شده اي بود كه طي سال هاي قبل كرور كرور از ظلم زمينيان به آسمان پر كشيدند و نظاره گر احوال ما دوزخيان منتظر ماندند كه ما چه مي كنيم و چه مي خواهيم. شايد ستاره اي باشد، زمين و دوزخيان زميني را نديده و آلودگي هاي زميني را به تن و جان ندارد.
شايد هم بس كه از پس اين توده هاي سياهي به آسمان پر ستاره خيره شدم، به چشم من سو سو زد و روشن تر آمد. به هر حال، ستاره اي است نوراني تر از ستارگان ديگر. نگاه مي كند، حرف مي زند، گوش فرا مي دهد. حتي مي خواهد برايش بنويسم. براي ستاره! ولي من هر چه درونم را كاوش مي كنم، انگيزه اي نمي بينم تا در وصف ستاره بنويسم. هر چه قدر پشت سرم را نگاه مي كنم، موردي نديدم تا از ماه يا ستاره اي نوشته باشم و نوشته اي نمي بينم تا در خور ستاره اي باشد. از چه بنويسم؟ از چه تا به حال نوشته ام؟! مثل هميشه از جنگ و خيانت و شكست بنويسم؟ از ظلام و تيرگي و انجماد بنويسم؟ از بال شكسته ي پرواز و زخم خونچكان و روح ويران بنويسم؟ از ناله هاي در گلو مانده و دل هاي سوخته سوته دلان بنويسم؟ از شب بي سحر و وحشت و تنهايي بنويسم؟ از درياچه هاي يخ زده و جاده هاي مه آلود و راهبندان هاي كولاك گرفته بنويسم؟ از پرنده پر شكسته و ماهي در قلاب بنويسم...؟!
ستاره اما چيز ديگري مي خواهد بنويسم. از درخشش هاي كوچك شبتاب و از ستاره هاي گمگشته كهكشان بنويسم.
با اين حال، از اين آسمان غم زده و تاريك و بي فروغ كه ناچارم به آن چشم بدوزم، ستاره اي است رهايم نمي كند. رهايم نمي كند، همچون جك داوسون(لئوناردو دي كاپريو) كه در اعماق شب و سرما و تايتانيك شكسته، معشوقش(كت وينسلت) را رها نكرد يا اين كه خود تايتانيك غرق شده اي كه جيمز كامرون را رها نكرد. جيمز كامروني كه خاطرات و داستان فراموش شده "عشق و فدا و جدايي" را از قعر آب هاي سرد و تاريك، به تصوير كشيد و به ديدگان و دل هاي ما ارمغان آورد.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

در همين زمينه:

"پنجشنبه","Saturday" => "شنبه","Sunday" => "يكشنبه","Monday" => "دوشنبه","Tuesday" => "سه شنبه","Wednesday" => "چهارشنبه","Friday" => "جمعه"); $month = Array("فروردين","ارديبهشت","خرداد","تير","مرداد","شهريور","مهر","آبان","آذر","دي","بهمن","اسفند"); list( $gyear, $gmonth, $gday ) = preg_split ( '/-/', '2004-11-15' ); list( $jyear, $jmonth, $jday ) = gregorian_to_jalali($gyear, $gmonth, $gday); echo " ". $jday . " " . $month[--$jmonth] . " " ?>» گرگ و بره هاي وفادار، مهدي خوشحال
"پنجشنبه","Saturday" => "شنبه","Sunday" => "يكشنبه","Monday" => "دوشنبه","Tuesday" => "سه شنبه","Wednesday" => "چهارشنبه","Friday" => "جمعه"); $month = Array("فروردين","ارديبهشت","خرداد","تير","مرداد","شهريور","مهر","آبان","آذر","دي","بهمن","اسفند"); list( $gyear, $gmonth, $gday ) = preg_split ( '/-/', '2003-11-10' ); list( $jyear, $jmonth, $jday ) = gregorian_to_jalali($gyear, $gmonth, $gday); echo " ". $jday . " " . $month[--$jmonth] . " " ?>» كلاغ ها و خرس ها، مهدي خوشحال
دنبالک:
http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/894

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'ستاره اي رهايم نمي كند! مهدي خوشحال' لينک داده اند.
نظرات
[farhad - November 2, 2003 11:45 PM]

man matlab ghabli ra dar javab doost aziz alo neveshteham eshtebah nashavad, baz ham be ishan va amsal ishan migooyam ke kami saboor bashid va zood be digaran tohmat nazanid. bedanid ke sazman mojahedin eshtebah kardeh va bayad javabgoo bashad

[farhad - November 2, 2003 11:42 PM]

nemidanam chera in havadaran ya azaye mojahedin chera hamash tohmat va ang mizanand baba jan magar balad nisti ke ba mantegh sohbat koni va dalayel khod ra begooie!!! bayad hatman be digaran begoie mamor vezarat etelaat!!!! agar in tor bashad ke har kas bar alayhe mojahedin nevesht shod mamor etelaat pas aksare mardom iran etelaati hastand???????!?!?!!!! baba ye meghdar tahamol dashteh bashid hata agar be doroogh be shoma tohmati zadeh mishavad!!!
farhad

[alo - November 2, 2003 03:29 AM]

برنامه جدید وزارت اطلاعات برای شما چسیت؟
حتما این چند روز وزارت خونه خون و جنایت دستگاه آخوندی سر در گم بوده و فرصت برنامه دادن به شما و دار و دسته فحش نامه نویستان را نداشته است .

به هر حال آقای خوشحال یا بد حال شما اگر ماموریت کار تبلیغی علیه مجاهدین را کم کرده باشی ، خوب این به معنی اینست که به شما کارهای مهم تری محول شده است .
خوب .. چه میشود گفت بالاخره هر ماموری جائی و به شکلی کار می کند ، شما هم به جای مبارزه علیه یک رژیم خونخوار ( بنابر ادعای خودت که کسی نمی تواند باور کند)به همکاری در بخش مطبوعات او مشغولی ...
مثل بقیه تیم تان مثل اون یارو سبحانی و افشاری و....بقیه خوشحال ها و بد حال ها...

روزی که پرده ها فرو افتد و سر نخ چکهای پرداختی در وجه شما در اروپا وسیله شرکت پوششی وزارت اطلاعات دیر نیست و آنروز نمی دانم شما برای کی کار خواهی کرد حتما به آن سیستم جدید که نمی دانم کی خواهد بود پیشنهاد می دهی که برای آنها جاسوسی کنی و دوباره از همین نوع کارهابرای آنها کار کنی و به هر کی م خواهند فحش بدهند شما این وظیفه را بعهده می گیری...

زیاد هم خوشحال نباش هر رژیم ی که در ایران بر سر کار آید.......................
ایران آینده جائی برای مزدوران رژیم خمینی و امثال تو نیست

شما هم نظرتان را بنويسيد


















Copyright: gooya.com 2016