سه شنبه 31 مرداد 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

به فریاد متهمان بیگناه ترور «متخصصان هسته‌ای» برسید، ایرج مصداقی (بخش دوم)

برای مطالعه بخش اول اینجا را کلیک کنید.


مقامات امنیتی پنج روز بعد ترور احمدی روشن و رضا قشقایی در 11 ژانویه 2012 (21 دیماه 1390) اعلام داشتند که مظنونان به ترور احمدی روشن و رضا قشقایی دستگیر شدند و «علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی ایران 16 ژانویه از دستگیری مظنونان ترور مصطفی احمدی روشن دانشمند هسته ای این کشور خبر داد و اظهار داشت ایران در مقابل این ترور کوتاه نمی آید و با نحوی مناسب به آن که توسط اسرائیل طراحی و اجرا شد، پاسخ خواهد داد.» (2)

http://persian.cri.cn/141/2012/01/18/1s119022.htm

سپس صادق لاریجانی رئیس قوه قضاییه در اطلاعیه‌ای رسمی خواستار تحویل دستگیرشدگان به قوه قضاییه شد اما دیگر نه خبری از تروریست‌ها پخش شد و نه کسی پیگیر آن شد و موضوع به دست فراموشی سپرده شد.

در 23 فروردین ماه 91 لاریجانی رئیس قوه قضایی ضمن فراموش کردن ادعاهای قبلی اعلام کرد: «طبق اعلام وزارت اطلاعات گروه‌های تروریستی که به رژیم صهیونیستی وصل بودند، در ایام تعطیلات نوروز به دنبال خرابکاری و ترورهای جدید بودند که قبل از هرگونه عملیاتی شناسایی و تروریست‌ها دستگیر شدند و ان‌شاءا... پرونده آنان با سرعت و دقت مورد رسيدگي قرار خواهد گرفت.»

http://asrkhabar.com/fa/news/287

در 25 فروردین 91 سایت‌های خبری رژیم اعلام کردند «سه ماه پس از عملیات تروریستی منجر به شهادت شهید مصطفی احمدی روشن از فعالان مؤثر در صنعت هسته‌ای کشور، سربازان گمنام وزارت اطلاعات توانستند شبکه پیچیده تروریستی وابسته به رژیم صهیونیستی را در جریان سلسله عملیات‌های متهورانه در برخی از استان‌های مرزی و مرکزی کشور منهدم کنند .»

http://salam2.blogsky.com/1391/01/25/post-244/

اما یک ماه بعد در تاریخ 26 اردیبهشت 91 در حالی که ظاهرا اعضای تیم ترور موساد و همدستان مجید جمالی فشی دستگیر شده بودند سراسیمه وی را اعدام کردند تا تهیه و اجرای سناریوی جدید ساده تر انجام گیرد. 25 خرداد ۹۱ با صدور اطلاعیه‌ی وزارت اطلاعات داستان جدیدی را سرهم کردند و این بار سیل تبریکات بود که از سوی مجلس و خانواده های قربانیان هسته ای و مقامات کشوری و لشکری به جانب سربازان گمنام امام زمان سرازیر شد.

یادتان هست باشگاه خبرنگاران جوان وابسته به دستگاه اطلاعاتی سپاه پاسداران که بخش مهمی از صدا و سیما را می‌گرداند و امور رسانه‌ای دستگاه امنیتی را رتق و فتق می‌کند پس از اعدام جمالی فشی چه فضاحتی در جریان انتشار پاسپورت ادعایی مجید جمالی فشی که مقامات اسرائیلی برای او صادر کرده بودند به وجود آورد؟

پس از اعدام مجید جمالی فشی، در برنامه خبر ۲۰:۳۰ تلویزیون جمهوری اسلامی تصویر یک پاسپورت اسرائیلی با عکس مجید جمالی فشی نشان داده شد و ادعا شد وی با این پاسپورت به اسرائیل سفر کرده که به دست سربازان گمنام امام زمان افتاده است. پاسپورت یاد شده که توسط دستگاه اطلاعاتی و امنیتی از طریق فتوشاپ دستکاری شده بود تصویر پاسپورتی است که در سایت ویکی‌پدیا قابل دسترس است. طبق گزارش نشریه تایمز، پاسپورت اسرائیلی منتسب به مجید جمالی فشی چند اشکال فنی داشته و نشان می‌دهد که جعل پاسپورت توسط افراد مبتدی صورت گرفته‌است. اولین اشکال پاسپورت عکس آن است که در آن مجید جمالی فشی به نقطه‌ای خارج از کادر دوربین نگاه می‌کند و چنین عکسی هرگز برای صدور پاسپورت مورد قبول واقع نمی‌شود. از طرف دیگر تاریخ صدور پاسپورت مورد اشاره نوامبر سال ۲۰۰۳ میلادی است یعنی زمانی که مجید جمالی فشی پانزده سال داشت اما عکس مجید جمالی فشی در این پاسپورت جعلی جدید به نظر می‌رسد و عکس یک کودک پانزده ساله نیست.


3-mesdaghi-hastehe.jpg


4-mesdaghi-hastehe.jpg

بعد از افتضاح فوق، رژیم در سناریو جدید صلاح ندید که بگوید تروریست‌ها با پاسپورت‌های اسرائیلی به تل‌آویو سفر کرده اند و موضوع سفر از طریق قبرس و سفر با کشتی و قایق را پیش کشید. اما فراموش کرد توضیح دهد ویزای شنگن قبرس که امروز جزو اتحادیه اروپاست، چگونه برای «تروریست‌ها» تدارک دیده شده است؟

یادتان هست اکبر گنجی که در خارج از کشور مدال «روشنفکر حوزه عمومی» را به خود داده و نخود هر آشی می‌شود و در راستای هیاهوی رژیم در مورد مسلمانان برمه به «آن سان سوچی» هم درس حقوق بشر می‌دهد و وابستگان لابی رژیم در آمریکا و اروپا پس از برملا شدن توطئه رژیم برای انفجار در نیویورک و قتل سفیر عربستان با وجود مدارک مستند و متقن و تأیید بالاترین مقام‌های سیاسی، قضایی و امنیتی آمریکا و پروژه‌ی تروریسم رژیم در تایلند و هند و گرجستان، چگونه به هر دستاویزی متوسل می‌شدند تا رژیم و تروریست‌های به دام افتاده‌اش را بیگناه جلوه دهند و حالا در قبال چنین سناریوهای ابلهانه‌ای که توسط دستگاه امنیتی رژیم تولید شده و حداقل جان ۱۴ نفر بیگناه را به خطر انداخته سکوت می‌کنند.

ادعاهای ابلهانه‌ی پاسدار فریدون عباسی رئیس سازمان انرژی اتمی ایران

پاسدار فریدون عباسی به ادعای رژیم کسی است که از توطئه‌ی ترور موساد جان سالم به در برده است و از او با عنوان « رئیسی که برای پیشرفت زنده ماند» یاد کرده‌اند .

در نوشته‌ی قبلی‌ام توضیح دادم که جان به دربردن عباسی از توطئه‌ی ترور، سناریویی است که توسط سپاه پاسداران و دستگاه امنیتی آن طراحی شده بود تا در فضای به وجود آمده وی را به ریاست سازمان انرژی اتمی برسانند.

http://www.irajmesdaghi.com/maghaleh-430.html

تا به این وسیله سیطره‌ی سپاه پس از ۳۲ سال بر تمامی ارگان‌های درگیر در پروژه‌ی اتمی تکمیل شود.

پس از پیروزی انقلاب کلیه افرادی که ریاست سازمان انرژی اتمی را به عهده داشتند غیرنظامی بودند و در این میان تنها فریدون عباسی پاسدار و کادر رسمی سپاه است. رؤسای سازمان انرژی اتمی به ترتیب در سال‌های گذشته عبارت بودند از فریدون سحابی، رضا امراللهی، غلام رضا آقازاده، علی اکبر صالحی و محمد احمدیان.

عباسی در تشریح صحنه‌‌ی ترور و اقداماتی که بیشتر به فانتزی‌های کارتونی شبیه است می‌گوید:

«۴۲:۷ بود که بمب به من چسبید، نزدیک میدان دانشگاه، که یک دفعه یک صدایی را شنیدم به در ماشین برخورد کرد، تا صدا را شنیدم سرم را برگرداندم موتور سوار را که با هیئت دیدم، از دیدگاه من صدا و موتور به آن شکل یعنی بمب، اینجا دیگر من فوری ترمز گرفتم و به خانمم هشدار دادم که بپر بیرون، سریع گفتم بپر بیرون، گفتم حالا تا این دور شود بخواهد بزند من ترمز گرفته‌ام، همزمان که کمربند را باز می‌کردم در ماشین را هم باز کردم و با یک لگد روی در و درب را باز کردم و پریدم بیرون، یعنی با این فرض که منفجر می‌شود، حداقل همسرم آسیب نبیند. یعنی فقط خودم در معرض بمب باشم، ولی دویدم به سمت عقب ماشین دیدم منفجر نشد، رفتم آن طرف دیدم همسرم پیاده نشده اینجا بود که یکدفعه حالت تقاضای وقت اضافه کردم از خدا (با خنده) یعنی گفتم تا حالا نشده دویدم دوباره سمت در ماشین و در را باز کردم و با شدت ایشان را از ماشین کشیدم بیرون، بمب منفجر شد.»

آیا امکان دارد در حالی که پایتان روی ترمز و کلاچ است و فرمان و دسته‌ی راهنما و دسته‌ی برف پاکن و ... بالای پاهایتان قراردارد با ضربه‌ی پایتان در ماشین را باز کنید؟ آیا اینکار با دست راحت‌تر انجام نمی‌گیرد؟ آیا به پاسدار عباسی احساس «رامبو» دست نداده بود؟ آیا وی حاضر است همین حرکت را در حضور دیگران تکرار کند؟

آیا طبیعی تر نیست که وی «تقاضای وقت اضافه» را از رفقای پاسدارش کرده باشد؟ آیا همانطور که رژیم مدعی شده او «برای پیشرفت زنده» نماند؟ آیا تروریست‌های خودی به وی وقت اضافه نداده بودند تا جان سالم به در برد؟


یکی از موارد مضحکی که موساد برای نجات نیروهای آموزش‌دیده‌اش در جریان ترور فریدون عباسی پیش‌بینی کرده را ملاحظه کنید:

«شوهر شادی در تکمیل سخنان همسرش می‌گوید: "نقش ما نیز به عنوان پشتیبانی بود، که چون ماشین ما تاکسی زرد رنگ بود، ۴۰۵ و عمومی بود، گفتند پشت سر ماشین‌ها به فاصله ۵ الی ۶ متر به عنوان آخرین ماشین قرار بگیرید. "


نشمین ادامه می‌دهد:" که اگر تصادفی، تیراندازی و یا هرگونه مزاحمی و یا توقفی پیش آمد ما فورا بایستیم و سرنشینان آنها را سوار کنیم و به سرعت از محل دور شویم".»


تصورش را بکنید نیروی درگیر در صحنه‌ را که قصد فرار دارد با یک تاکسی زرد رنگ فراری می‌دهند که به سادگی قابل ردیابی و پیگیری باشد!

مازیار ابراهیمی در اعترافاتی که داشته می پذیرد که مسئولیت تیم ترور عباسی در 8 آذر 1389 با وی بوده است. این در حالی است که وی در تاریخ یاد شده در سلیمانیه عراق حضور داشته و اساسا در تهران نبوده است.

نزدیک شدن به سوژه، جمع‌آوری اطلاعات از طریق اغواگری زنان و تهیه فیلم‌‌های غیراخلاقی

در فیلم تهیه شده از سوی وزارت اطلاعات از جمله آمده است:‌

«محسن صدقی‌ آذر که سعی دارد به صورت کامل خیانت خود را تشریح کند توضیح می‌دهد:"این گروه به این صورت عمل می‌کرد که کسی که قرار بود از او جمع آوری اطلاعات شود توسط یک خانم به عنوان اغواگر به ایشان نزدیک شده و فیلمبرداری می‌شد از این قضایا".

مریم ایزدی ادامه می‌دهد:"توی کافی شاپ به من گفت که کار اغواگری را انجام بده".

تارا باقری با اسم‌های مستعار نغمه و ندا نیز در تکمیل صحبت‌های همدستش می‌گوید:" با اغواگری به افراد مختلفی که به من معرفی می‌شد ارتباط برقرار می‌کردم، ‌از آن طریق و از آنها فیلم تهیه می‌کردم و بر علیه آنها استفاده می‌کردم، این فیلم‌ها باعث می‌شد که آنها اطلاعاتی را که شخصیت اصلی گروه می‌خواهد به او بدهد".

و البته وظیفه صدقی آذر در تیم تروریستی نصب دوربین مدار بسته بود.»

چنانچه ملاحظه می‌کنید زن و مرد از کلمه‌ی «اغواگری» که چندان در زبان فارسی برای امر یاد شده مصطلح نیست استفاده می‌کنند که بیش از هرچیز نشان از دیکته کردن آن به سوژه‌‌ها از طرف مأموران امنیتی است. از این گذشته، وظیفه‌ی عناصر وابسته به موساد نزدیک شدن به عوامل رژیم و تهیه مشخصات و اطلاعات در مورد سوژه‌های ترور بوده است. بر اساس اعترافات یاد شده عناصر رژیم و سوژه‌های ترور شده و ... به سادگی در دام عوامل موساد افتاده و «اغوا»‌ شده و از صحنه‌های آن‌چنانی ایشان فیلم‌برداری هم می‌شده.

سناریوی زخمی شدن یکی از «تروریست‌ها» در جریان ترور دکتر شهریاری

سناریو نویسان که تلاش کرده‌اند داستان را مهیج کنند بدون آن که اجزای مختلف داستان را هماهنگ کنند دستگیر شدگان را مجبور می‌کنند تا صحنه را این‌گونه تصویر کنند:

«آرش که سرکرده اصلی گروهک ترور به شمار می‌رود در ادامه می‌افزاید:" من بمب را به در جلوی سمت راست ماشین چسباندم، بعد ما سریع دور شدیم از محل و وارد بلوار اوشان شدیم و از انتهای اتوبان امام علی آمدیم و وارد اتوبان شدیم".»

آرش که بمب را به ماشین وصل کرده بایستی ترک موتور سوار باشد تا دستانش برای چسباندن بمب و زدن دگمه ریموت آزاد باشد.

سناریو نویسان مدعی هستند:


«اما در این حادثه موج انفجار به حدی بود که حتی یکی از اعضای تیم تروریستی که سوار بر موتور بود به زمین می‌خورد.»

نکته‌ی جالب آن که راننده ماشین که بغل دست شهریاری بوده دچار موج انفجار نمی‌شود!

طبیعتاً آرش که ترک موتور سوار بوده بایستی زمین بخورد در حالی که او می‌گوید «ما سریع دور شدیم از محل و وارد بلوار اوشان شدیم و از انتهای اتوبان امام علی آمدیم و وارد اتوبان شدیم".»

بنابر این بر اساس روایت آرش هیچ اتفاقی برای تیم ترور که مرکب از آرش خرد کیش و بهزاد عبدلی بوده نیفتاده است و آن‌ها به سرعت صحنه را ترک کرد‌ه‌اند.

موتور دومی هم در کار نبوده است چرا که آرش و بهزاد در مورد تمامی افراد شرکت کننده در تیم ترور و پشتیبانی توضیح می‌دهند و اشاره‌ای به موتور دوم که در صحنه بوده نمی‌کننند.

به گفته‌های یکی از «تروریست‌ها» که متفاوت از آرش و بهزاد است توجه کنید:


" قبل از اینکه من از خودروی شهید فاصله بگیرم ریموت را زدم و من هم مورد اصابت بمب قرار گرفتم و زمین افتادم".


مریم ایزدی در این خصوص می‌گوید:"وقتی که بمب را گذاشتند و به ماشین چسباندند امواج آن بمب باعث شده بود که موتور زمین بخورد و سرنشین آن زخمی شود که ما بهش کمک کردیم".

مریم ایزدی از تنها سرنشین موتور می‌گوید. وگرنه می‌گفت یکی از سرنشینان. در ثانی ظاهراً راننده موتور پس از زمین خوردن همکارش فرار را بر قرار ترجیح داده است!


باکنار هم گذاشتن همه‌ی این گفته‌های متضاد نتیجه می‌گیریم که سرنشین عقبی همان موتوری که بمب را چسبانده و طبق گفته آرش به سرعت از محل دور شده بایستی به زمین خورده باشد. از این گذشته از آن‌‌جایی که بمب به درب کناری ماشین چسبانده شده موج انفجار سمت راست ماشین ایجاد می‌شود و دامنه‌ی این موج انفجار موتوری را که از ماشین فاصله گرفته و در جلوی آن حرکت می‌کند نمی‌گیرد. در صورتی که موج آنقدر قوی باشد که سرنشین عقبی را بیاندازد حتماً سرنشین جلویی و خود موتور را هم می‌اندازد.

بمبگذاری و عملیاتی که رژیم در اعترافات اخیر دستگیر‌شدگان مسکوت گذاشته است

«بمبی که دانشمند هسته‌ای کشور شهید احمدی روشن توسط آن به شهادت رسید توسط آمریکایی‌ها در اربیل به گروهک تروریستی پژاک تحویل داده شده و این بمب به همراه بمب مشابه دیگری از مرزهای غربی وارد کشور شده است. بمب اول منفجر می‌شود و منجر به شهادت شهید احمدی روشن می‌شود اما بمب دوم در حوالی میدان رسالت تهران پس از یک سری عملیات امنیتی و اطلاعاتی کشف می‌گردد. گفتنی است این بمب از نوع مغناطیسی و مشابه همان‌ بمب‌هایی است که قبلا نیز برای ترور دانشمندان از آنها استفاده می‌شده است.»

http://www.khabaronline.ir/detail/197608

در اعترافات اخیر، خبری از این که بمب را کجا تحویل گرفتند نیست و در مورد بمبی که حوالی میدان رسالت کار گذاشته بودند و کشف و خنثی شد صحبتی نمی‌شود. تازه معلوم نیست موسادی که هدفش جلوگیری از پیشرفت هسته‌ای رژیم است چرا قصد دارد در مراکز اسلامی و زیارتی و یا پرازدحام بمب‌گذاری کند؟ آیا این ادعا ها به منظور تحریک افکار عمومی نیست؟ موساد با این کار چه وفقه‌ای در پروژه‌‌ی هسته‌ای رژیم ایجاد می‌کند؟

در سی و یکم فروردین ۱۳۹۰ رسانه‌های رژیم خبر دادند که خامنه‌ای، در نامه‌ای خطاب به حیدر مصلحی که از سوی احمدی‌نژاد برکنار شده بود، سمت وی در وزارت اطلاعات را تأیید کرده و او را به سر کار بازگردانده است. این حکم باعث قهر یازده‌روزه‌ی احمدی‌نژاد و خانه نشینی او شد. موضوع برکناری مصلحی از سوی احمدی‌نژاد و ابقای او از سوی خامنه‌ای و قهر احمدی‌نژاد بحران عجیبی را در حاکمیت به وجود آورد که تا آن روز سابقه نداشت. جنگ و جدال میان باند‌های حاکم تا آن‌جا بالا گرفت که مجلس خود را برای برکناری احمدی‌نژاد آماده می‌کرد و خامنه‌ای به صراحت به او گفته بود که یا بایستی مصلحی را بپذیرد و یا استعفا دهد.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


در چنین شرایطی بود که در ۱۸ اردیبهشت‌ماه ۱۳۹۰سایت‌های نزدیک به منابع امنیتی رژیم خبر از ترور نافرجام یک «دانشمند هسته‌ای»‌ توسط «منافقین» در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۹۰ در تهران را دادند:

«به گزارش مشرق به نقل از ندای انقلاب، به تازگی شش نفر مسلح ناشناس که راکبین سه دستگاه موتورسیکلت بودند قصد ترور یکی از دانشمندان هسته ای را داشتند که با اقدام به موقع محافظین ناکام ماندند. در روز ۱۱ اردیبشهت مصادف با سالروز ترور استاد شهید مرتضی مطهری یک تیم از منافقین کوردل قصد ترور یکی از دانشمندان هسته‌ای را در خیابان یوسف آباد شهر تهران را داشتند و اقدام به تیراندازی به سوی این دانشمند هسته ای نمودند که با هوشیاری محافظین این اقدام تروریستی ناکام ماند».

http://www.mashreghnews.ir/fa/news/44732

این خبر از سوی منابع امنیتی رژیم تکذیب نشد و به علت این که موضوع خانه‌نشینی احمدی‌نژاد ختم به خیر شد جنجالی روی آن صورت نگرفت و موضوع به سرعت به دست فراموشی سپرده شد.

برای کشتن یک «دانشمند هسته‌ای» که اسمش هم فاش نمی‌شود شش نفر مسلح با سه موتورسیکلت بسیج می‌شوند. در خط اول خبر، افراد مسلح «ناشناس» هستند. اما در خط سوم تبدیل به «منافقین» می‌شوند. از کجا و چگونه به ماهیت کسانی که دستگیر نشده‌اند پی‌برده‌اند الله و اعلم.

چنانچه ملاحظه می‌کنید خبری از دستگیری شش «منافقی» که در تهران با نیروهای امنیتی رژیم درگیر می‌شوند و به رد و بدل‌ کردن آتش می‌پردازند نیست و در اعترافات اخیر هم از آن یاد نمی‌شود. ظاهراً دستگاه اطلاعاتی به صرف خود ندیده که در مورد آن حرفی بزند. سال گذشته در مقاله‌ام به صراحت نوشتم «به شما قول می‌دهم «منافقین تروریست» یاد شده هیچ‌گاه دستگیر نشوند.»

آیا تنها رژیم و دستگاه امنیتی مسئول به زمین ریختن خون بیگناهانی است که دستگیره شده‌اند

تردیدی نیست که رژیم جمهوری اسلامی بدون برخورداری از حمایت‌های بین‌المللی و فضایی که لابی رژیم در آمریکا و اروپا ایجاد می‌‌کند قادر به پیش‌برد چنین سیاست‌‌های جنایتکارانه‌‌ای نیست. بدون شک امدادرسانی بخشی از به اصطلاح اپوزیسیون رژیم به سیاست‌های خانمان‌برانداز رژیم، دست این رژیم را برای پیشبرد سیاست‌هایش باز می‌کند. در این‌جا به ذکر مواردی در این رابطه بسنده می‌کنم.

اکبر گنجی یکی از فعالترین مهره‌ها در زمینه‌ی فضا سازی برای ادعاهای رژیم و پرونده سازی علیه مجاهدین و موساد در این رابطه بود. به ادعاهای او که با پخش اعترافات دستگیرشدگان اخیر بطلان آن مشخص شده توجه کنید. او در مقاله‌ای در روزآنلاین که توسط «هوشنگ اسدی و بانو» اداره می‌شود، پیشتر مدعی شده بود:‌

«در مورد ترور دانشمندان هسته ای ایران نیز تاکنون حداقل چندین منبع آن را طرح موساد دانسته که توسط سازمان مجاهدین خلق عملی شده است.

ریچارد سیلور استین، کارشناس امنیتی آمریکائی در گفت و گو با "پایگاه خبری حقوق انسانی و اولیه بشر" می گوید بنا بر اطلاعات موثق سرویس اطلاعاتی موساد با بهره گیری از عوامل مجاهدین خلق پادگان سپاه پاسداران را در ملارد که محل نگهداری موشکهای شهاب سه بوده را منفجر کرده است. ریچارد سیلوراستاین، روزنامه‌نگار یهودی آمریکایی به نقل از یک منبع اسرائیلی که وی را دارای سابقه ی سیاسی و نظامی معرفی کرده، نوشته است که ترور مصطفی احمدی روشن در 21/10/1390، کار مشترک موساد و سازمان مجاهدین خلق است.»

http://www.roozonline.com/persian/opinion/opinion-article/archive/2012/january/12/article/-c3e13fdabe.html

توجه شما را به این نکته جلب می‌کنم که پیش از انتشار این مقاله‌ی گنجی، با ذکر مدارک مستندی از وبلاگ ریچارد سیلور استین به صراحت در پاسخ به نوشته‌ی دیگری از گنجی و روزنامه انقلاب اسلامی بنی‌صدر نوشته بودم که سیلور استین با توجه به اطلاعاتی که خود در وبلاگش می‌هد:

http://cifwatch.com/cif-contributors/richard-silverstein/

نه یک ژورنالیست و کارشناس امنیتی آمریکایی بلکه یک وبلاگ نویس یهود، ساکن سیاتل آمریکا دارای تحصیلات حوزوی یهودی و زبان عبری در دانشگاه کلمبیا و یوسی‌ ال ای و برکلی است که تنها هنرش برگزاری فستیوال موسیقی یهودی در منطقه‌ی شمال کالیفرنیاBAY AREA بوده است. و هیچ تخصصی در زمینه‌ی مسائل امنیتی ندارد.

اما وقتی قرار باشد به رژیم امدادرسانی شود گوش امثال گنجی به این روشنگری‌ها بدهکار نیست و آن‌ها کار خود می‌کنند.

http://www.irajmesdaghi.com/printm-430.html

تریتا پارسی مسئول لابی رژیم در آمریکا نیز با استناد به منبع موهومی، مجاهدین را عامل ترورهای هسته ای معرفی کرد و خواهان ابقای آن ها در لیست تروریستی آمریکا شد.

http://www.theatlanticwire.com/global/2012/05/apparently-terrorism-isnt-terrorism-if-it-targets-iran/52343/

متأسفانه بنگاه های خبررسانی بی بی سی، صدای آمریکا، رادیو فردا، دویچه وله و رادیو زمانه که به نقل از سیمور هرش در گفتگو با شبکه‌ی تلویزیونی «ان بی سی»، مجاهدین و اسرائیل را مسئول ترور «دانشمندان ایرانی» معرفی کرده بودند و به فضا سازی رژیم و امدادرسانان بین‌المللی‌اش کمک کرده بودند،

http://www.irajmesdaghi.com/maghaleh-433.html

حال که پرده‌ها بر افتاده و رژیم نیز مدعی است با دستگیری کلیه‌ی افراد درگیر در ترورهای هسته‌ای هیچ‌یک از اعضا، هواداران و یا وابستگان مجاهدین در میان دستگیر شد‌گان نبوده‌‌اند، هیچ گزارش و یا تفسیری در این مورد به شنوندگان و بینندگان خود ارائه نداده‌اند و مسئولیت خطایی را که مرتکب شدند نمی‌پذیرند و یا در جبران آن نمی‌کوشند. در این جا تنها به گزارش بی بی سی از ادعاهای غیرواقعی و کذب سیمور هرش بسنده می‌کنم. گزارش بقیه رسانه‌‌ها هم کم و بیش مانند این گزارش بود.

«پیشتر گزارش شده بود دو مقام آمریکایی به شبکه تلویزیونی "ان بی سی" گفته اند، ترور دانشمندان ایرانی با حمایت و طراحی موساد سازمان اطلاعات اسرائیل و توسط سازمان مجاهدین خلق اجرا می شود.

این دو مقام به این شبکه گفته است که تمام پیش فرض های قبلی درباره نقش این سازمان در ترورها درست است.

آقای هرش در این گزارش نوشته است که منبع آگاهی ضمن تائید گزارش "ان بی سی" به او گفته است که اسرائیل با همکاری سازمان مجاهدین خلق در قتل های دانشمندان هسته ای در ایران دست داشته است.

http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2012/04/120406_hersh_mek_training.shtml

سردبیر سایت «راه کارگر» که مدت‌هاست در «زمین رژیم بازی می‌کند» در سایت این سازمان حمایت عجیب و غریبی از سیمور هرش به عمل می‌آورد. او در پاسخ به انتقاد دوستانه‌ی یکی از زندانیان و فعالان سیاسی چپ که با امضای خودش نامه‌ای خصوصی را در اعتراض به درج گزارش غیرواقعی سیمور هرش در سایت راه‌کارگر خطاب به مسئولان این سازمان نوشته بود، موارد یاد شده را به رشته‌ی تحریر در آورده است:

http://www.rahekargar.net/browsf.php?cId=1069&Id=101&pgn=

نکته‌ی حیرت‌انگیز آن که سردبیر سایت «راه‌کارگر» نامه‌‌ی خیرخواهانه و خصوصی فرد یاد شده را که خواهان علنی شدنش نبود به شکل سانسور شده و بدون نام نویسنده انتشار داده و در بخش نظرات، اظهاراتی را انتشار می‌داد که آشکارا من را نویسنده‌ی نامه‌ی فوق معرفی کرده و به ناسزاگویی علیه من می‌پرداختند و حضرات هم با توجیه عدم سانسور و جریان آزاد اطلاعات به نشر آن‌ها می‌پرداختند.

البته این همه ماجرا نبود، در حالی که رژیم هنرمندان و وزرشکاران و ... را مجبور کرده بود در محکومیت این ترورها موضع‌گیری کرده و بیانیه صادر کنند، سازمان فدائیان اکثریت، اتحاد جمهوری‌خواهان، سازمان جمهوری‌خواهان، انواع و اقسام جبهه‌ی ملی داخل و خارج از کشور (اروپا و آمریکا)‌، ملی مذهبی‌ها، سایت‌های کلمه و سحام نیوز و جرس و حزب «توفان»! و ... نیز به میدان آمدند تا از قافله عقب نمانند. (۱)

به نظر من همه‌ی کسانی که به ندای وزارت اطلاعات و دستگاه امنیتی رژیم به ویژه در خارج از کشور و به دور از تهدیدات رژیم لبیک گفته و در راستای سیاست تبلیغاتی رژیم، قتل «متخصصان هسته‌ای» را که توسط دستگاه‌ امنیتی رژیم صورت گرفته بود تلویحا و رسماً به کشورهای خارجی نسبت داده و موجبات تحریک و تحریص رژیم برای پیگیری سیاست جنایتکارانه‌اش را فراهم آورده و باعث دستگیری عده‌ای بیگناه به این جرم شده‌اند با دیدن این سناریوی مسخره بایستی بدانند که در این جنایت سهیم بوده و در خون ناحقی که ریخته خواهد شد دست خواهند داشت

اگر به اصطلاح «اپوزیسیون» ایران یک صدا رژیم را به خاطر ترورهای هسته‌ای که در راستای سیاست مظلوم‌نمایی‌اش بود، محکوم کرده بود و در قبال جان مجید جمالی فشی احساس مسئولیت می‌‌کرد او را به این سادگی با سناریویی مسخره به دار نمی‌آویختند و برای ادامه‌ی این سیاست جنایتکارانه تحریک و تشویق نمی‌شدند که امروز جان ۱۴ نفر در خطر باشد.

آیا همه‌ی‌ آن‌هایی که در تحلیل‌های خود مستقیماً مجاهدین را مسئول این ترورها معرفی می‌کردند؛ یا زیرکانه از قول منابع ناشناس و امنیتی آمریکایی و یا روزنامه‌نگاران معلوم‌الحال، مجاهدین و موساد را عامل این ترورها جلوه می‌دادند، حالا که همه چیز از پرده بیرون افتاده و حتی رژیم نیز به دروغ مدعی است که «تروریست‌های» مذکور جوانان کرد وابسته به «پژاک» هستند و در اردوگاه‌‌های گروه‌های کردی آموزش دیده‌‌اند، نمی‌بایستی ضمن پذیرش خطایی که مرتکب شدند از مردم ایران پوزش خواهی کنند؟

آیا به خاطر دروغپردازی های قبلی‌شان در مورد نقش مجاهدین در این ترورها احساس شرم نمی‌‌کنند؟

آیا برای یک بار هم که شده وظیفه ندارند مسئولیت خطای آشکار خود در فضا سازی به نفع رژیم خونریز حاکم بر میهن‌مان را پذیرفته و از مردم ایران پوزش بخواهند؟

آیا این افراد و گروه‌ها در جنایت صورت گرفته در حق «متخصصان هسته‌ای» و تلاش رژیم برای پوشاندن دست‌های خونین‌اش شریک جرم نبوده و در خون بناحقی که ریخته خواهد شد دست نخواهند داشت؟

www.irajmesdaghi.com

irajmesdaghi@gmail.com

پانویس:

1- آملی لاریجانی در تاریخ 28 دیماه 1390 «اقدامات تروریستی علیه دانشمندان هسته‌ای کشور را مصداق بارز "افساد فی‌الارض" دانست و تاکید کرد: قوه قضائیه در اسرع وقت عاملان و فریب‌خوردگان این اقدامات تروریستی را به اشد مجازات می‌رساند و تمام کسانی که به صورت گروهی و باندی در این امور دخالت می‌کنند مفسد فی‌الارض هستند و قطعا اعدام خواهند شد»

رییس-قوه-قضاییه-تروریست-ها-اعدام-می-شوند

2- البته در این میان روزنامه ساندی تایمز و مقامات اسرائیلی هم به مدد رژیم آمده و سناریوهای مختلفی را به منظور قدرت نمایی پوشالی مطرح می کردند.

«روزنامه ساندی تایمز انگلیس نیز به نقل از یکی از شخصیت های اسرائیل که نمی خواهد نامش فاش شود، جزییاتی مربوط به ترور احمدی روشن را فاش کرد. بر اساس گزارش این روزنامه، اعضای موساد ماه ها برای ترور احمدی روشن برنامه ریزی کرده اند. آنها وارد تهران شده و پس از آشنایی با فعالیت های روزمره او به ترور او پرداختند.»

http://persian.cri.cn/141/2012/01/18/1s119022.htm

برای آگاهی بیشتر می توانید به منابع زیر رجوع کنید.

http://www.irajmesdaghi.com/maghaleh-430.html

http://www.irajmesdaghi.com/maghaleh-433.html



http://www.yjc.ir/fa/news/4004731

http://www.yjc.ir/fa/news/4047610/ دوربين‌هايي-که-لحظاتي-قبل-از-عمليات‌هاي-ترور-را-شکار-کردند-تصاوير

افشاگري-شكست-مثلث-ترور-در-قاب-كلوپ-ترور-تصاوير

همه-عوامل-ترور-شهيد-رضايي‌نژاد-دستگير-شدند

http://www.yjc.ir/fa/news/3992532/در-عمليات-اخير-سربازان-گمنام-که-منجر-به-دستگيري-عوامل-ترور-شهداي-هسته-اي-کشور-شد-حدود-20-نفر-دستگير-شدند

http://www.tebyan.net/NewIndex.aspx?pid=150314&MusicID=81159

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8910221543

بدون همکاری و همدلی همسرم راضیه متینی تهیه‌ی و ارائه‌ی این متن به سختی امکانپذیر می‌شد. جا دارد در این‌جا از تلاش‌های بی شائبه‌ی وی تشکر و قدردانی کنم.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016