جمعه 4 فروردین 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

یک تشکر به آقای خاتمی بدهکاریم! احمد احرار، کیهان لندن

ahmadahrar.jpg
محمد خاتمی چند سالی در اروپا زندگی کرده و می‌داند دموکراسی یعنی چه از همین رو وقتی می‌گفت مردم‌سالاری دینی در حقیقت ریا می‌کرد. رأی دادن اخیر او نیز که به خبرنگاران گفت به «جمهوری اسلامی» رأی داده است، نوعی ریاکاری است چون صندوق را برای رأی دادن به کاندیداهای نمایندگی مجلس نهم گذاشته بودند نه جمهوری اسلامی! با این حال، من عقیده دارم مشارکت آقای خاتمی در انتخابات نه از ترس به معنای متعارف بوده، نه از خوف به ‌تعبیر آقای شکوری راد. بل، ادای تکلیف بوده است و فاتحه‌ای بر لفظ مردم‌سالاری دینی.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


کیهان لندن

حجت‌الاسلام و المسلمین آقای سید محمد خاتمی، روز جمعه دوازدهم اسفندماه در حوزۀ رأی‌گیری حضور یافت و رأی خود را به صندوق انداخت.

در پاسخ این سؤال که به چه کس رأی دادید، ایشان گفته است به جمهوری اسلامی.

این، بهترین و منطقی‌ترین جواب به کسانی است که از رفتن و رأی دادن آقای خاتمی متحیّر مانده و زبان به اعتراض و انتقاد گشوده‌اند.

به‌گمان من، ما همه به آقای خاتمی یک تشکر بدهکاریم. نه به دلایلی که دوستان و هواخواهان ایشان توجیه و تحلیل می‌کنند، بدین دلیل که آقای خاتمی با این عمل از گناه بزرگ خود در باوراندن «مردم‌سالاری دینی» استغفار کرد.

طی سالها، یعنی از همان زمان که آقای خاتمی به‌عنوان چهرۀ شاخص اصلاح‌طلبی در صحنه ظاهر شد و با حمایت آشکار اکثریت مردم بر کرسی ریاست جمهوری تکیه زد، «مردم‌سالاری دینی» و «جامعۀ مدنی» تکیه‌کلام او بود. جامعۀ مدنی را چون در عمل تحقق‌پذیر نمی‌دید پس از مدتی به «جامعه‌النبی» تبدیل کرد و از آن نیز به‌مرور چشم پوشید. مردم‌سالاری دینی امّا از زبانش نمی‌افتاد، چه آن زمان که در قدرت بود و چه بعد از آن که کنار زده شد.

در داخل و خارج، کم نبودند کسانی که «مردم‌سالاری دینی» را باور کرده بودند.

مردم‌سالاری، ترجمۀ دموکراسی است و بیشتر توسط کسانی به‌کار می‌رود که تعمّد دارند کلمۀ «دموکراسی» را به‌کار نبرند، چون دموکراسی مفهومی وسیع و مشخص دارد. کلمۀ دموکراسی، فوراً یک دورۀ طولانی از تاریخ تحولات سیاسی جهان را به ذهن خطور می‌دهد که سرفصل آن تفکیک حوزۀ دیانت از سیاست است.

ناصرالدین‌شاه در بازگشت از سفر اروپا، بلژیک را به لفظ عوام «بلجیک» تلفظ می‌کرد. یکی از محارم وی، از سر خیرخواهی جرأت به‌خرج داد و در فرصتی مناسب معروض داشت که در شأن اعلیحضرت نیست مثل عوام کالانعام کلمۀ بلجیک را به‌جای بلژیک به‌کار برند.

شاه بی آنکه جواب دهد یکی از درباریان یا دولتیان را فراخواند و گفت هوس بلجیک‌پلو کرده‌ایم. فردا تشریف‌فرمای منزل شما خواهیم شد، به آشپزت بگو برایمان بلجیک‌پلو بپزد.

آن شخص، تعظیمی کرد و مشعوف از افتخاری که نصیبش شده بود «اطاعت می‌شود» گفت و عقب‌عقب به‌جای خود بازگشت. شاه به نصیحت‌گو رو کرد و گفت من نوکرانی می‌خواهم که وقتی می‌گویم بلجیک پلو، تمجمج نکنند و ذهنشان متوجه بلژیک نشود. اگر بلژیک را شناختند فردا به‌جای آن که من از آنها بلجیک‌پلو بخواهم آنها از من پارلمان و حکومت قانون خواهند خواست!

آقای خاتمی بخشی از عمر خود را در اروپا گذرانده است و به‌خوبی می‌داند دموکراسی یعنی چه. وقتی می‌گفت مردم‌سالاری دینی و آن را به مردم وعده می‌داد درحقیقت ریا می‌کرد. اقدام اخیر او را در رأی دادن به «جمهوری اسلامی» نیز می‌توان نوعی ریاکاری به‌شمار آورد چون صندوق را برای رأی دادن به کاندیداهای نمایندگی مجلس نهم گذاشته بودند نه رأی دادن به جمهوری اسلامی. با این حال، من عقیده دارم مشارکت آقای خاتمی در انتخابات نه از ترس (به‌معنای متعارف آن) بوده است، نه از خوف (به‌تعبیر آقای شکوری راد از این کلمه) بل، ادای تکلیف بوده است و فاتحه‌ای بر لفظ مردم‌سالاری دینی.

نکته، دقیقاً در همین‌جاست. دین، ملازمه دارد با تکلیف. در محدودۀ دین، انسان مکلف است و نه مخیّر. حکومتی که آیت‌الله خمینی بنا نهاد و سی و دو سال بر عمرش می‌گذرد حکومت دینی است. شرایط اقتضا نمی‌کرد والاّ روزی که مصوّبۀ مجلس خبرگان اول را برای توشیح خدمت آقای خمینی بردند همان‌طور که بر کلمۀ «ملی» خط کشید کلمۀ «جمهوری» را نیز قلم می‌گرفت. مع‌الوصف فصل مربوط به رهبری و اصل ولایت فقیه برای تفهیم نوع حکومت، و تفاوت آن با دموکراسی، کافی بود و امروز کسی نیست که در این معنی شک کند.

پس به‌اقتضای شرافت انسانی، یا باید ولایت فقیه را پذیرفت و نسبت بدان ملتزم بود، یا در برابرش ایستاد. جمعی از یاران و همکاران نزدیک آقای خاتمی در دوران ریاست جمهوری وی راه دوم را برگزیده و البته زجر و شکنجه و زنجیر و زندان را هم به‌بهای آن متحمل شده‌اند. اما کسی که وفادار به اصل ولایت فقیه و حکومت مبتنی بر آن باقی ماند مکلف است به اطاعت از ولی فقیه. وقتی ولی فقیه یا نایب امام زمان (که در زمان غیبت حکم امام را دارد) شرکت در انتخابات را وظیفۀ مردم اعلام و بر ادای این وظیفه تأکید کرد، سر باززدن از آن به‌معنی تمرّد است و تمرّد در قلمرو دین پذیرفتنی نیست.

در دموکراسی اصل بر این است که هرکس، از هر دین و آئین، می‌تواند در امور سیاسی آزادانه بیندیشد و آزادانه عمل کند. در دین اما اصل بر اطاعت است و اجرای بدون قید و شرط احکام. جمهوری اسلامی یک حکومت دینی است نه یک حکومت دموکراتیک. رأی دادن آقای خاتمی به «جمهوری اسلامی» یعنی این که من به اصل ولایت فقیه و اساس حکومت دینی معتقدم و نمی‌خواهم تغییر بنیانی در آن روی دهد.

با این رأی، آقای خاتمی نشان داد که مردم‌سالاری دینی مفهوم واقعی ندارد. دین، میدان بازی‌های سیاسی نیست. اصولی دارد لایتغیّر، ازلی و ابدی. حال آن که دموکراسی راهگشا و مجوّز بازی‌های سیاسی، برخوردهای عقیدتی، تنوع تصمیم‌گیری و رویارویی با مسائل مختلف از طرق متفاوت برحسب اقتضای زمان و شرایط و احوال و ممکنات و مقدورات است.

----------------------------------------------------------

* آقای شکوری راد گفته‌اند «آقای خاتمی از خوف به‌پای صندوق رأی رفت نه از ترس. خوف از جنس تقوی و شجاعت است و ترس در مقابل آن.»


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016