مادر مجيد دری: در دادگاه حق دفاع از اتهام دروغين به فرزندم داده نشد، جرس
مژگان مدرس علوم - جرس: روز گذشته دادسرای انتظامی قضات از دريافت شکوائيه رسمی مجيد دری از بازپرس و قاضی پروندهاش، سر باز زد. مجيد دری، دانشجوی محروم از تحصيل دانشگاه علامه در دادگاه تجديد نظربه شش سال حبس و به زندان بهبهان تبعيد شده است. مجيد دری و وکلای وی در جلسات دادرسی از دفاع نسبت به اتهام محاربه به اين بهانه که سندی مبنی بر ايراد اتهام وجود ندارد منع شدند. اما در نهايت مجيد دری به شش سال حبس که پنج سال آن مربوط به اتهام محاربه می باشد، محکوم شد و به همين علت وی از بازپرس و قاضی پرونده شکواييه ای نوشت.
گفتنی است، از زمانی که مجيد دری به زندان بهبهان تبعيد شده است، پدر و مادر سالمند او بايد مسافتی طولانی را برای ملاقات فرزندشان طی کنند که در آخرين ملاقات مادر وی در راه بازگشت به بيمارستان منتقل می گردد.
به همين مناسبت "جرس" با مادر مجيد دری در خصوص شکواييه فرزندش و آخرين وضعيت وی به گفتگو پرداخته که در پی می آيد:
خانم دری در خبر ها آمده است که دادسرای انتظامی قضات از دريافت شکوائيه رسمی فرزندتان از قاضی پروندهاش خودداری کرده اند لطفا در اين خصوص توضيح بفرماييد؟
- مجيد يک شکوائيه ای هم از بازپرس و هم از قاضی پرونده نوشته بود مبنی بر اينکه به او حق دفاع ندادند و حکمش ناعادلانه بوده است. البته اين شکواييه را قبل از اينکه تبعيدش کنند نوشته و به امضای رئيس زندان رسيده بود و به مددکار داده بودند که من هم آنرا از مددکار گرفتم اما به توصيه وکيلش آن را ندادم چون می گفت اگر شکايت نامه را بدهيد در تبعيد مجيد تعجيل می کنند. اما با اين حال مجيد را تبعيد کردند و من نامه را به دادسرای قضات بردم و قاضی پرسيد از چه کسی شکايت کرده که من گفتم از قاضی و بازپرس پرونده به علت اينکه به او حق دفاع ندادند شکايت کرده است. اما جواب دادند که تازه قاضی خوبی بوده که چنين حکمی داده و شکايت نامه ات پذيرفتنی نيست و گفتند برو و جوابی ندادند.
می توانيد از محتوای شکايت نامه برايمان بگوييد؟
- شکايت از بازپرس پرونده و قاضی پرونده بوده است به علت اينکه در رابطه با حکمی که به مجيد دادند نگذاشته اند از خودش دفاع کند. قاضی پيرعباسی به صراحت گفته است که نيازی به دفاع نيست و برائت از اتهام محاربه را پذيرفته است با ذکر اين مطلب که مستنداتی وجود ندارد بنابراين نيازی به دفاع در برابر اتهام محاربه نيست. اما بعد فقط به اتهام محاربه به پنج سال زندان و تبعيد به ايذه محکوم گرديد در حاليکه حق دفاع به مجيد و وکلايش داده نشد.
آيا وکلای فرزندتان در آن زمان در دادگاه حضور داشتند؟
- وکلای مجيد آقايان اوليايی فر(که هم اکنون در زندان هستند) و مشکاتيان و خانم منيژه محمدی هستند که در دادگاه حضور داشتند و هر سه شاهد بودند که چنين موضوعی بوده و نتوانستند دفاع کنند و بخاطر همان اتهاماتی که به ايشان زدند حکم برايش صادر کردند و در کل شش سال حبس برايش و تبعيد صادر کرده اند.
چه اتهامات ديگری به فرزندتان وارد کرده اند؟
- ديگر اتهاماتی هم که به مجيد وارد کرده اند: اجتماع و تبانی، فعاليت تبليغی و اخلال در نظم بوده است. مجيد چون دانشجوی ستاره دار بود چند بار با عده ای از دانشجويان برای اعتراض به اين موضوع جمع شده بودند که اين اتهامات را بهش زدند که دفاع هم کرد.
در دادگاه بدوی که به ده سال و تبعيد به ايذه محکوم شده بود که بعد از دوندگی های زياد در دادگاه تجديد نظر به شش سال و تبعيد محکوم شد که در اصل هيچ تغييری نکرد چون اعتراض ما و مجيد به اتهام محاربه بوده است و در دادگاه تجديد نظر به همين اتهام به پنج سال زندان محکوم شد. حتی خودش نامه انزجار نوشت و ما به همه جا مراجعه کرديم اما کسی پاسخی نمی دهد. هم مجيد و هم ما بصورت کتبی و شفاهی رد کرديم و آن اتهام ارتباط با گروهک منافقين است که ما بشدت اين را تکذيب کرديم حتی زمانيکه دادستان کل آقای دولت آبادی که داخل زندان آمده و با مجيد صحبت کرده بود خود مجيد به صورت کتبی اعلام کرد که با هيچ گروهک و حزبی همکاری نداشته است و اين يک اتهام دروغين است فقط برای اينکه حکم زندان بتوانند صادر کنند اين اتهام دروغين را وارد کرده اند، وگرنه هيچ مدرکی دال بر اين موضوع ندارند و خودشان هم می دانند اين "دروغ محض" است. حتی در دادگاه حق دفاع از اين اتهام دروغين به فرزندم داده نشد. وکلا هم که پرونده را مطالعه کرده اند هر سه متفق القول هستند که اين اتهام و حکمی که صادر کرده اند ناعادلانه است. حتی در آخرين ملاقات مجيد بسيار بر روی اين نکته تاکيد داشت که او به هيچ عنوان اين اتهام را قبول ندارد و به همين علت هم از بازپرس و قاضی پرونده شکايت کرده است. اما متاسفانه هيچ گوش شنوايی نيست ما به چندين جا هم مراجعه کرديم حاضر به ملاقات ما نيستند.
آخرين ملاقاتی که با فرزندتان داشتيد چه زمانی بوده است؟
- روز پنج شنبه، اما مسافت بسيار زياد است و ما تا بهبهان بايد فقط برای چند دقيقه ملاقات برويم که حتی دفعه پيش ما مجبور شديم در هنگام بازگشت در ساعت دو شب به علت اينکه حالم بد شد به بيمارستان منتقل شوم و در آنجا آمپول و دارو تجويز کردند بعد به خانه برگشتيم. من و همسرم سنمان بالاست و تاب و توان اين همه راه را نداريم. تقريبا هفده و هيجده ساعت و هزار و صد کيلو متر راه است که مسير طولانی است و همسرم هم يک بازنشسته است و توان مالی هم نداريم که اين مسير را با هواپيما طی کنيم. به همين علت هم نمی توانيم هر هفته برويم و مجبوريم چند هفته يکبار به ملاقات برويم اين در حالی است که تمام دلخوشی ما اين است که بتوانيم هفته ای يکبار فرزندمان را ببينيم. اين هم از ما دريغ کرده اند تا جاييکه از مدتی که پسرم را برده اند اين دومين باری است که توانستيم با تمام اين مشکلات جسمانی به ملاقات مجيد برويم. خيلی در سختی هستيم به هرکجا هم مراجعه می کنم جوابی نمی دهند و می گويند ربطی به ما ندارد. به قوه قضاييه و دادستانی هم مراجعه کردم اما اصلا وقت ملاقات نمی دهند و می گويند ما کاری نمی توانيم انجام دهيم. تنها وزير دادگستری از بين تمام مسئولين ما را پذيرفت که او هم گفت ما کاری نمی توانيم انجام دهيم و فقط يک توصيه نامه برای دادسرا نوشتند که وقت ملاقات بدهند. به هر جا که مراجعه می کنم با درهای بسته مواجه می شوم. بخدا ديگر نمی دانيم با اين حال مريض و سن بالا چه کار بايد بکنيم و کجا مراجعه کنيم.
امکانات زندان چگونه است و آقا مجيد ناراحتی در اين زمينه ندارند؟
- مجيد می گفت امکانات واقعا پايين و تقريبا زير صفر است. تماس تلفنی بصورت بسيار محدود است دسترسی به کتاب و امکانات ديگر نيست. وقتی هم با مسئولين اين را در ميان گذاشتيم پاسخ دادند ما فضای کافی، بودجه و امکانات نداريم و همين است که هست. يکی از مشکلات که ما را خيلی نگران کرده اين است که تفکيک جرايم وجود ندارد و مجيد با کسانی که معتاد و قاچاقچی هستند و ديگر جرايم در يک جا نگهداری می شوند. چند بار هم خودش اعتراض کرد اما گفته اند امکانات ما همين هست و جا و مکان نداريم و پاسخ درستی هم ندادند.
وضعيت روحی و جسمی فرزندتان چگونه است؟
- از نظر روحی که بسيار "قوی" و خوب هست و با اين شرايط سخت روحيه اش را حفظ کرده و بسيار عالی و قوی است. اما از نظر جسمی مشکلات زيادی دارد که ما برای معالجه درخواست مرخصی هم کرده ايم اما پاسخی ندادند. مجيد مشکل چشم و دندان و ميگرن دارد که نياز به مداوا و رسيدگی پزشکی است که متاسفانه توجهی به اين مشکلات نمی شود.
فقط اين جا از فرصت استفاده کنم و بگويم که مردم بهبهان مردمانی مهمان نواز و خونگرم بودند و مدام به ما "روحيه" می دادند. اينقدر نسبت به ما لطف و محبت داشتند و ما را دلداری دادند که نمی دانيم چطور بايد پاسخگوی اين همه محبت و مهربانی باشيم. من از همين جا از همه مردم خوب و صميمی بهبهان تشکر می کنم که نسبت به ما و مجيد لطف کردند و خودشان را شريک در مشکلاتمان می دانند. مسئولان زندان هم قانونی برخورد کردند و برخورد بدی با ما نکردند و می گفتند ما بايد اين کارها را انجام دهيم و از دست ما ناراحت نشويد. ما هم گفتيم ما تابع قانون هستيم و غير از اجرای قانون چيزی نمی خواهيم و ما از آنها هم شکايتی نداريم بالاخره مامورند و معذور.
درميان صحبت هايتان اشاره داشتيد که به هر کجا مراجعه می کنيد با درهای بسته مواجه می شويد و کسی حاضر به شنيدن صحبتهايتان نيست حالا از همين تريبون با مسئولين صحبتها و خواستهايتان را مطرح کنيد.
- ما درخواست زيادی نداريم حداقل زندانش را عوض کنند تا بتوانيم حداقل هفته ای يکبار مجيد را ملاقات کنيم. حداقل يک مرخصی به او بدهند. ما خيلی سعی کرديم اينها را به گوش مسئولين برسانيم انشاالله از طريق شما حرفهای ما را بشنوند.
فقط کلاهشان را قاضی کنند يک پدر و مادر پير چه گناهی مرتکب شده اند که بايد اين همه سختی را تحمل کنند. بخدا ديگر توان اين همه راه را نداريم. ما اصلا اتهام محاربه را قبول نداريم و خودش هم بارها نامه نوشته و اعلام انزجار کرده و شکايت نامه اش را در مورد همين موضوع است که اين اتهام را قبول ندارد. يک مورد هم از بازپرس پرونده شکايت کرده که به او فشار می آورده که "بنويس اين اتهام را قبول دارم " وگرنه دوباره اين کار و آن کار را باهات می کنيم....
ديگرنمی دانم چه بگويم، حالا اين هفته هم اين شکواييه را به يک قاضی ديگر می دهم تا ببينيم آيا جوابی می دهند. اينها خودشان عزيز دارند و پدر و مادر دارند من همانجا به وزير دادگستری هم گفتم که يک لطفی در حق ما بکنيد ما چه جرمی مرتکب شده ايم که اين همه راه را برای ديدن عزيزمان بايد طی کنيم. من عمل جراحی انجام داده ام مسافرت طولانی نمی توانم انجام دهم و از نظر روحی هم که حال مناسبی ندارم و هر وقت که می روم و برمی گردم حالم بد می شود بخدا شب و روزم گريه است می خواهم مجيدم را ببينم ..( به علت گريه مصاحبه ناتمام ماند)
با تشکر از فرصتی که در اختيار جرس قرار داديد.