شنبه 10 مهر 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

در سوگ ويکتور خارا و حسين اقدامی، رضا مقصدی

ويکتور خارا ـ حسين اقدامی
ترانه – سرودهای ويکتور خارا، شعرهای آله‌خاندرو گازه‌لا و فرياد آزادی‌خواهانه‌ی حسين اقدامی، زنجيره‌ی گسست‌ناپذير هم‌دردی‌های انسانی است که در طول و عرضِ جغرافيای آزادی کشيده شده است

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


تحولات فرهنگی مردم امريکای لاتين مثل هر سرزمين ديگر پيوندی تنگاتنگ با تحولات تاريخی سياسی ِ اين قاره ی رنجديده دارد. آنچه مسلم است «زلزله ها وتکان های تاريخی ِ قاره، چين خوردگی های ويژه يی را در پهنه ی فرهنگ ِ اين ديار پديد آورده است»*
می گويند شعر کلاسيک امريکای لاتين، بيشترين توجه اش به طبيعت و ماوراء طبيعت بود اما شعر امروز ِ آن در خطوط ِ کلی اش با تکيه به آن جنبه از ميراث های ارزشمند ِ شعر کلاسيک که « پاپلونرودا » آن را « گنج خانگی »می خواند دقيقاً متأثر ازخيزابه های خروشان ِ رويدادهای اجتماعی است.
اين تأثيرات در امريکای لاتين جغرافيای خاصی را دنبال نمی کند. آن آوای رسايی که در سينه ی سوزان ِ نيشکر –زارهای کوبا شنيده می شود در گستره ی کشتزار های بوليوی،طنين می افکند.
اندوه ِ ترانه خوانان ِ شيلی، در سيم ِ سازهای غزلخوانان ِ « ال سالوادور » رخنه می کند و آوای شادمانه ی« نيکاراگوئه » در جان ِ اندوهگين ِ شيلی، راه می يابد.
در آمريکای لاتين، هيچگاه زبانه های روحيه ی همدردی به خاموشی نرفته است « تحريک ِ عصبی ِ هرجزيی از قاره، بازتاب ِ عصبی ِ تمامی ِ اجزاء ديگر آن قاره را » به دنبال دارد. هنگامی که گلوی ِ آوازخوان ِ « ويکتورخارا » آهنگساز، شاعر و ترانه پرداز ِ رهايی ِ مردم شيلی با گلوله های چکمه پوشان ِ « پينوشه » خاموش شد مردم ِ آزاده ی جهان به ويژه « لاتينی »ها در دفاع از آزادی و در اعتراض به ددمنشی های آدمکشان ِ « پينوشه»، ياد وارزش های فرزندان ِ به خون خفته ی مردم شيلی را گرامی داشتند.
در اين ميان، نام « ويکتورخارا » چون ستاره يی در خشان جلوه يی ديگر يافت تا جايی که امروزه، ياد و يادگارهايش، خاطره ی همه ی به خون خفتگان ِ شيلی و عاشقان آزادی را زنده نگهميدارد و داغ ننگی تازه بر پيشانی ِ تبهکاران ِ شيلی می گذارد.
در رثای او به نشانه ی همدردی با مبارزات مردم شيلی، شعر های بسياری سروده شد.
« آله خاندروگازه لا » شاعر و ترانه پرداز ِ جوان ِ « اِل سالوادور » نيز شعری دردمند در رثای « خارا » نوشت.
« آله خاندرو » « که در دايره ی رزمندگان و پيشتازان ِ ارتش ِ آزادی بخش ملی ِ السالوادور چهره يی ممتاز دارد »


ويکتور خارا ـ حسين اقدامی

قامت ِ برومندش در سال ۱۹۸۰ « در گيرو دار ِ يکی از دلاورانه ترين » مبارزات ِآزادی خواهانه در سن ِ ۲۲ سالگی به خاک افتاد. غم آوای او در ترجمه ی حسين اقدامی (اشکوری) که خود به دست جلادان ِ جمهوری اسلامی در زندان به قتل رسيد در ادبيات شاعرانه ی ما به ياد گار مانده است.
حسين اقدامی،ازچهره های شورانگيزوُ فروتن ِ گستره ی ادبی ماست.او بيشتر کتابهای خود را هم برای فرار از تيغ ِ تيز ِسانسور و هم به پاس روحيه ی فروتنانه اش بشکل "ترجمه" منتشر کرد. طُرفه آنکه بيشتر اين به اصطلاح ترجمه ها نوشته های خود او بوده است.
تمايل ويژه اش به ادبيات آمريکای لاتين، زمينه ساز آن شد که نويسندگان اين کتاب ها به ظاهر، آمريکای لاتينی باشند. اما در همان زمان، برای اهل نظر، روشن بود که اين نام ها ساخته و پرداخته ی ذهن اوست و اصلاً وجود خارجی ندارند.
از مهم ترين اين کتاب ها: "دو مقاله از شيلی"، "از نيمه راه يک صحنه"، "کنسرو فلسفه"، "شدت برخورد"، "حد دوام در بوليوی"، " شطرنج يک طرفه"، "رويای يک قو"، "خدا را هجی کن" و "شعرهای ممنوعه ی آمريکای لاتين" هستند.
تنها "طرح يک نقد" بررسی شخصيت جمال الدين اسد آبادی و ترجمه "سفر شرق" از هرمان هسه، مضامينی جداگانه دارند.
"تاريخ مختصر سه انترناسيونال" "بحران و وحدت در حزب ما" و"در رد انحلال طلبی" نيز از آثار ويژه ی سياسی اوست.
چهره ی شاعرانه اش را بيشتر در زندان، عيان کرده است که پاره ای از شعرهايش در ميان زندانيان سياسی سالهای ۶۳ تا ۶۷ دست بدست ميچرخيد وُ سينه به سينه، ورق می خورد که بخشی از آنها در سال ۱۳۶۹ در آلمان با نام "فرياد های بند" به چاپ رسيد.

برهنه پای برتيغ
برهنه پای برآتش
قد افراخته از آزمون ِ سرخ
می گذرم.

وسرنوشت، نه پيشا پيش ِ من
که چون سگی رانده
به دنبالم می دود.

سبک بال می گذرم
سراپا همه، خونشعله
بر آتش و تيغ
با قلبی آکنده از اميد ِ بهاران
وکول پشته ای سرشار از فرياد وُ رنج
رنج، رنج، رنجهای تلخ ِ مردم ِ سرزمينم
که فردا های ِ آتشين را می زاياند
و فرياد، فرياد، فرياد های سرخ رفيقانم
که فلق را خونرنگ ميکند.

می گذرم
برتافته وُ عاشق
با تيری در قلب
وپرنده ی کوچکی در دهان
که با هزاران لهجه
برای پيروزی مردم
نغمه می خواند.

حسين صدرايی اشکوری که به احترام حسين اقدام دوست، از مبارزان ِ بر جسته ی ِ گيلانی ِ سالهای دور، نام اقدامی را برخود نهاده بود با ايجادوُ مديريت ِ انتشارات درُفک (به گويش گيلکی، آشيانه ی عقاب) در روبروی دانشگاه تهران در نشر وُ چاپ کتاب نيز خدماتی شايسته به جامعه ی فرهنگی ما کرده است. ودر انتشار ِ نشريه ی ادبی ِ" بيداران" سهمی زيبا داشته است.
حسين اقدامی، همسرشت وُ سرنوشت ِ ويکتور خارا و شيفته ی ادبيات آمريکای لاتين، پس از مقاومت ِ مثل زدنی و کم نظيرش در زير ِ شکنجه های ِ طاقت سوز ِ جانيان ِ اوين، سر انجام با برادر ِ سر افرازوُ جانانه اش علی صدرايی اشکوری، در قتل عام ِ اسلامی ِ سال ۶۷ به جوخه ی ِ اعدام سپرده می شود.
با مرگ ماتم خيز ِ او عرصه ی مبارزات ِ آزادی خواهانه، از حضور ِ پر شور ِ يکی از رزمندگان ِ راستين ِ خويش، خالی می مانَد و گستره ی زيبای فرهنگ وُ ادبيات معاصر، يکی از خُنيا گران ِ زلال ِ خويش را از دست می دهد.

ترانه – سرودهای ويکتورخارا، شعرهای آله خاندرو گازه لا و فرياد آزادی خواهانه ی حسين اقدامی، زنجيره ی گسست نا پذير همدردی های انسانی است که در طول و عرضِ ِ جغرافيای آزادی کشيده شده است.
آری، آوازی که در شيلی خاموش می شود در سيم سازهای اِل سالوادور شعله می کشد وپرچمی که در زندان های جمهوری اسلامی به خاک می افتد در ايران ِ امروز و فردا بر افراشته می ماند.


درسوگ ويکتورخارا

از: آله خاندروگازه لا
ترجمه: حسين اقدامی (صدرايی اِشکوری)
از کتاب: شعرهای ممنوعه امريکای لاتين


درهياهای دم افزون ِ بادها
از مرزهای مِه گرفته
سايه وار می گذرد
وقلب ِ باکره اش را
چون گيتاری سرخ
در پنجه، می نوازد.


همواره
کولباری از ترانه با خود دارد
ومرهم ِ آوازش
دلتنگی ِ سوسنهای وحشی
و درد ِ بنفشه های پرپر شده را
تسلی می بخشد.
وقتی دهان می گشايد
آرزوهای پژمرده
جوانه می زنند –
و فردا چراغان می شود.


چهچه هايش
در دره های کوهستان جاری ست
و رگبار ِ زخمه هايش
چهره ی دشت های خونالوده را
می شويد.


او را از حضور ِ مهتابيش در نيمه شبان
می شناسيم
که بی قرار
برکوره راه های پرت ِ جنگل ها
پوزار می کشد
تا شبنم های آفتاب نخورده ی صبحگاهی را
بين ِ پرندگان غريب
و گل های تشنه
قسمت کند.


او را در پرسه های بی پايان ِ کولی وارش
در می يابيم
که ترنّم زنگدارش
چون ناقُوس ِ شبانگاهی
خواب ِ مسموم ِ قاره را
آشفته می کند.

او
ميراث ِ بوميان ِ پا برهنه
فرزند ِ بی بديل ِ خلق ِ لاتينِ
ويکتور خاراست.

*از پيشگفتار ِ مترجم بر کتاب شعر های ممنوعه ی آمريکای لاتين.


Reza.maghsadi@gmx.de


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016