پنجشنبه 18 شهریور 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

افشاگری يک زندانی از وضعيت دهشتناک زندان وکيل‌آباد مشهد: زندان‌های مخفی، فريب نهادهای بين‌المللی و اعدام‌های ناگهانی و دسته‌جمعی، ميزان

ميزان: نامه افشاگرانه ای از زندان وکيل آباد مشهد،از ابعاد ديگری از وضعيت وخيم حقوق بشر در اين زندان از جمله ۵۰۰ اعدام مخفيانه در يک سال گذشته پرده برداشته است.

به گزارش «ميزان خبر» اين نامه که توسط يک از زندانيان سياسی زندان مشهد نگاشته شده است، با تشريح وضعيت مخوف اندرزگاه ۵ زندان وکيل آباد که با فريب بازرسها از چشم نهادهای بين المللی دور نگاه داشته شده است و همچنين اعدامهای ناگهانی،فله ای و دسته جمعی از جمله ۵۰۰ اعدام مخفيانه در يک سال گذشته، ابعاد ديگری از وضعيت دهشتناک اين زندان را تشريح کرده است.

متن اين نامه افشاگرانه به شرح زير است:



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


در زندان وکيل آباد مشهد فجايعی به وقوع می پيوندد که سبعيت آن توصيف ناپذير است. اندرزگاه ۵ زندان وکيل آباد مشهد رمزآلودترين و مخفی ترين بند زندان وکيل آباد مشهد بوده که با چيدن پتو در ورودی اندرزگاه در هنگام بازرسيهای بين المللی به عنوان انبار پتو معرفی می گردد و کمتر کسی اطلاعاتی دقيق از وضعيت آن دارد. اندرزگاه ۵ زندان وکيل آباد مشهد شامل ۴ بند به ترتيب:

بند ۱۰۱: محکومين به اعدام به جرم فروش مواد مخدر بيش از ۵۰۰ نفر
بند ۱۰۲: اکثرا محکومين به قصاص، ۳۰۰ نفر و ديگر جرائم حدود ۲۵۰ نفر
بند ۱۰۳: بند جوانان ۱۸ تا ۲۵ سال با جرائم سرقت،زنا، فروش مواد مخدر، حدودا ۶۰۰ نفر
بند ۱۰۴: جرائم سرقت، مواد مخدر، زنا، ۲۵ ساله ها به بالا حدودا ۶۰۰ نفر

در هر يک از بندهای ۱۰۲، ۱۰۳ و ۱۰۴ حدودا ۲۰۰ نفر محکومين به اعدام هستند که با تاييد حفاظت زندان از بند ۱۰۱ به آنجا منتقل شده اند.
بند ۱۰۱ زندان وکيل آباد مشهد حساس ترين بند زندان است. تدابير شديد امنيتی بر آنجا حکمفرماست. برخلاف ديگر بندهای زندان بند ۱۰۱ با درب دوجداره ی آهنی که قابل رويت از بيرون به داخل بند نيست مسدود گشته و تردد افراد به ندرت و با هماهنگی حفاظت زندان صورت می گيرد. افراد حاضر در اين بند برای تماس تلفنی تنها با شماره هايی می توانند تماس بگيرند که حفاظت زندان آن را قبلا تاييد کند...آنهم هر يک روز در ميان ۵ دقيقه. حکم اعدام به هيچ کدام از آنان حتی وکلا و خانواده هايشان ابلاغ کتبی نمی گردد و فقط شفاها به آنان در دادگاه انقلاب و يا توسط يکی از مامورين زندان به آنان ابلاغ می گردد.اين در حاليست که هيچ کدام از آنان از زمان اجرای احکام خويش مطلع نيستند و در هر تاريخ نامشخص اجرای احکام اعدام، همه بايد خود را مرده حساب کنند. يعنی افراد قبل از اعدام در ذهنشان بارها اعدام می شوند. در فاصله ی بين تيرماه ۸۸ الی فروردين ۸۹ نزديک به ۲۵۰ نفر در زندان وکيل آباد مشهد اعدام گشته اند. مرداد ماه سال هشتاد وهشت ۶۸ نفر ،آبان ماه سال هشتاد وهشت ۴۰ نفر، دی ماه سال هشتاد وهشت ۳۰ نفر، اواخر بهمن ماه سال هشتاد وهشت ۸۸ تقريبا ۲۰ نفر و فروردين ۸۹ بيشتر از ۵۰ نفر.
اين ارقام جدای زنانی است که در هر سری از بند نسوان اعدام می شوند ،که از رقم حقيقی آن اطلاعی در دست نيست و همچنين جدای از تعداد زندانيانی است که از شهرستان های اطراف مشهد خصوصا تربت حيدريه و فريمان که جهت اجرای حکم اعدام به زندان وکيل آباد مشهد در اين مدت منتقل شده اند.
همچنين در مرداد سال ۸۹ هر هفته و در ۴ نوبت اعدام گروهی و دسته جمعی در رقمی حدود ۷۰ نفر در هر سری اعدام شده اند:در تاريخ چهارشنبه ۱۳ مرداد هشتاد و نه ۷۰ نفر و تاريخ چهرشنبه ۲۷ مرداد ۶۷ نفر اعدام شده اند. در دو تاريخ ۶ و ۱۹ مرداد نيز رقمی بين ۶۰ تا ۷۰ نفر اعدام شده اند که البته آمار دقيق همچنان نامشخص است.
شايد توصيف لحظه های اعدام ما را با گوشه ای از اين رنج عظيم آشنا کند. هر دو يا سه ماه همه منتظرند که بار ديگر در روزی نامشخص اجرای احکام اعدام اتفاق افتد ناگهان در روزی ازهمين روزها در حدود ساعت ۴ عصر تلفن در کل زندان بر خلاف روال معمول قطع می گردد. هواخوری ها تخليه می شوند، افراد به داخل بندها و سپس به داخل اتاق ها هدايت می گردند. تردد در تمام زندان متوقف می گرددو در اين لحظه همه می دانند که اعدام دسته جمعی ديگری به وقوع می پيوندد. رنگ ها پريده، قلب ها پرتپش، محکومين به اعدام اکثرا بهت زده، عده ای در حال اشک ريختن آرام و بی صدا، و ديگرانی که با آنان همدردی می کنند. همگی آرامند و سکوت مطلق حکم فرماست. عده ای از محکومين به اعدام بی آنکه بدانند نامشان در ليست اعداميان اين سری از اعدام ها قرار دارد يا نه همچون دفعات گذشته با آرامشی از سر استيصال لباس های سفيد اتو کشيده می پوشند و خود را آماده ی مرگ می کنند تا هنگام تحويل اجساد به خانواده هايشان نشان دهند که کاملا آرام بوده اند شايد کمی تسلی بخش دردهای آنان باشند و چهره هايی که نفرت نسبت به اين همه زشتی و قساوت در وجودشان موج می زند چه محکومين اعدام و چه ديگر زندانيان.
آری محکومين به اعدام همه آماده اند اما نمی دانند اين بار نوبت کيست. ناگهان با ورود رييس زندان، مسوول حفاظت زندان و دادستان مشهد نامها خوانده می شوند. چاره ای نيست جز خروج و روانه شدن به سوی سرنوشتی که قطعا ناعادلانه است اما سرنوشت است. عده ای بيرون می آيند مستاصل با نگاهی نگران از آينده ی همسر و فرزندانشان، عده ای حتی توان بلند شدن ندارند. گريه می کنند و ناخودآگاه از ترس ادرار می کنند بعد از جمع آوری افراد آنها را برای غسل به بند ۶/۱ ،بند مخصوص حفاظت(تحت نظر کامل حفاظت اطلاعات زندان)، منتقل می کنند.در آنجا در سوييت های تنبيهی کثيف، ۶ يا ۷ نفر وارد می شوند تا غسل کنند. و بعد آنها را در انبار بند ۶/۱ جمع می کنند تا وصيت نامه بنويسند. گريه ها به فرياد تبديل می شود، عده ای هم ساکت اند و بی رمق و عده ای هم با فرياد خدا را صدا می کنند و از او می خواهند خانواده شان را نگهدار باشد. اگرچه از حق خويش برای ملاقات عزيزانشان برای آخرين بار محرومند اما عکس فرزندانشان را می بوسند و در لای کاغذ وصيت نامه می گذاردند تا از طريق دوستانشان يا مسوولين زندان هنگام تحويل وسايلشان به خانواده ها داده شود. حدودا ساعت ۶ به سمت محل اعدام که در راهرو ورودی ملاقات شرعی و حضوری است حرکت می کنند. راهرويی بدون سقف که طناب ها که با نام افراد مشخص شده به تير آهن های خارج شده از سقف ساختمان کنار راهرو آويزان شده و همه اعدامی ها که از دسته های ۱۵ نفری تا ۷۰ نفری تا کنون بوده اند همزمان چهارپايه ها توسط گارد مخصوص زده می شود ، زير پايشان خالی می شوند و با هم اعدام می گردند، اعدام دسته جمعی و پايان زندگی...تا چند روز بعد از اين اتفاق زندان در سکوت، بی رمقی و غم فرو می رود. فردای آن روز از طرق مختلف خانواده ها مطلع می گردند و پس از پرداخت هزينه ی طناب دار، عزيزانشان را تحويل می گيرند.

اين تنها گوشه ای از واقعيات تلخی بود که به تصوير کشيده شد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016