حامد ذرهذره فلج میشود و هيچکس نيست صدای ما را بشنود! گفتوگو با خواهر حامد روحینژاد، هرانا
خبرگزاری هرانا - حامد روحی نژاد که به اتهام همکاری با انجمن پادشاهی محارب شناخته شده و در دادگاه بدوی به اعدام و سپس به ۱۰ سال حبس توام با تبعيد به زنجان محکوم شد به دليل ابتلا به بيماری ام اس در آستانه فلج مطلق قرار دارد.
در مورد آخرين وضعيت اين زندانی گزارشگر هرانا گفتگويی را با خواهر اين زندانی انجام داده است.
هرانا: خانم روحی نژاد آخرين وضعيت برادرتان در زندان چگونه است؟
وضعيت حامد متاسفانه کماکان بد هست. چند روز پيش هم مسئولان زندان به دليل اينکه وی مشکل کليوی و دفع ادرار داشت، به بيمارستان منتقلش کردند.
هرانا: منظورتان بيمارستان داخل اوين هست يا بيرون از زندان؟
ببينيد وقتی شرايط وی حاد می شود به بهداری منتقلش می کنند و پزشکان آنجا با تشخيص اينکه بايستی در جايی با امکانات بيش تر تحت درمان قرار بگيرد و از دست ايشان کاری ساخته نيست، وی را به بيمارستان می برند. در آخرين انتقال به بيمارستان که مربوط به شنبه ی گذشته بود، پزشکان بيمارستان فارابی با تشخص اينکه چشمانش روز به روز کم ديد تر می شود، اين مشکل را مربوط به مغز وی دانستند و درمان از طريق عينک و امثالهم را بيهوده دانستند.
هرانا: شما چطور از وضعيت روزانه حامد باخبر می شويد؟
والا تماس های تلفنی که تقريبا به صورت منظم با منزل داشت، الان بيش از سه روز هست که قطع شده. و ما هم به طور کامل از وضعيتش بی خبر هستيم. در اين بين تنها مادران با تماس با يکديگر پيگيری می کنند که کدام يک با منزل تماس داشته اند تا بلکه از اين طريق اندکی از نگرانی شان کاسته شود اما در طی اين سه روز هيچ يک از بچه ها گويا تماسی با بيرون نداشته اند و ما دليل اين اتفاق را نمی دانيم...
هرانا: آيا بهبودی در وضعيت ايشان در طول دوران زندان وجود داشته است ؟
ما در آخرين ملاقاتی که داشتيم، وی را بسيار عصبی ديديم. به طور کلی نيز چشمان حامد وضعيت فجيعی دارد. حتی يک بار گفت که من از طريق صدا تشخيص می دهم که شما در کدام سمت من نشسته ايد.
اما متاسفانه هيچ کس درک اين را ندارد که وضعيتش را پيگيری کند. البته به دليل وخامت حالش گهگاه وی را نزد پزشک می برند اما همه چيز به يک ويزيت ساده ختم می شود. پزشک معالج حامد هم که تاکنون چندين بار برايش گواهی صادر کرده معتقد است که تنها با اخذ مرخصی و بستری شدن در بيمارستان است که امکان بازگشت بخشی از سلامتی حامد وجود دارد؛ چون ام اس بيماری ای نيست که درمان قطعی و مشخصی داشته باشد. ببينيد حامد دچار تشنج های شديد هم می شود که البته خودش اين قضيه را از ما مخفی نگه داشته و ما از طريق دوستانش شنيديم و حتی در موقع بازگو کردن هم حامد باز دست به انکارش زد و اصرار داشت که اين قضيه را باز هم از ما مخفی نگه دارد. بالاخره برادر من جوان است و غرور دارد و نمی خواهد از پا افتادنش را ديگران ببينند و از طرفی هم به هيچ عنوان دوست ندارد حالا که خودش در چنين شرايطی است ما را هم نگران حال خود کند. يکی از دوستانش می گفت يک بار حامد به طرزی دچار تشنج شد که اگر چند نفر دور و برش نبودند درجا فلج می شود.
هرانا: آيا حامد از سرنوشت بيماران ام اس با خبر هست ؟
ببينيد اين بيماری ديگر تقريبا شناخته شده است. هر روز شاهد کور شدن و ويلچری شدن بسياری از جوانان مبتلا به ام اس هستيم. اما حامد به دليل اينکه نمی خواهد قبول کند که در اوج جوانی بايد روی ويلچر بشيند و فلج باشد، تا آخرين نفس سعی دارد که خود را سرپا نشان دهد و گويا اين خصوصيت رفتاری حامد برای مسئولان هم چندان بد نشده و باعث شده که از اين استقامت او سواستفاده شود.
هرانا: آيا بهداری اوين به وضعيت وی توجه می کند؟
گويا مسئولان قصد دارند با انتقال حامد به بيمارستان وی را از سر خود باز کنند. چون هيچ تغييری در شرايط وی به وجود نمی آيد و داروها هم همان داروهايی است که خودمان برايش از بيرون تهيه کرديم و نمی دانيم در حال حاضر اصلا تاثيری به حالش دارد يا نه. مثلا آمپول وی بايستی در يخچال نگهداری شود و ما اصلا نمی دانيم چنين موارد حساسی در قبال وی رعايت می شود يا داروهايش فاسد شده و همان ها را آن هم خارج از وقت تزريق می کنند.
هرانا: نظر خود آقای روحی نژاد در مورد شرايطش چيست؟
همان طور که گفتم حامد به شدت در آخرين ملاقات عصبی بود اما خب اصولا اصلا از هيچ چيزی شکايت نمی کند. همه ی زندانيان در مورد وضعيت آب و غذا، حمام و مواردی از اين دست به خانواده ها شکايت می کنند اما حامد هيچ گاه در مورد اين مسائل با هم حرفی نمی زند. حتی موارد واضح بيماری اش را هم از ما پنهان می کند و اگر هم چيزی می دانم به شخصه به من می گويد و واقعا رعايت مادر و پدرم را می کند.
هرانا: به نظر شما چه نهادی در پروسه مرخصی استعلاجی برادرتان کارشکنی می کند؟
ببينيد اين قضيه بيش تر مربوط به قاضی پرونده است که بايستی به ديدی متفاوت از آنچه گذشته داشته به پرونده نگاه کند تا دستور مرخصی صادر شود. در اين بين مسئولان زندان با اينکه کار چندانی از دستشان برنمی آيد اما به نظر من مسئولان زندان فعاليت خوبی دارند. دادستان هم گهگاه به برخی پرونده ها و اشخاص لطف می کند اما قاضی پرونده ی حامد حتی يک بار در قبال درخواست مرخصی به پدرم گفته بود که شما خواسته ی نامعقولی داريد چرا که پسرتان بايد اعدام می شد! و البته خود حامد هم معتقد است اگر اعدامش می کردند بسيار بهتر از اين مرگ تدريجی است که اکنون با آن مواجه است.
هرانا: به نظر شما با اينکه بسياری از زندانيان حتی جدا از مرخصی استعلاجی با قرار وثيقه به مرخصی می آيند، چرا حامد روحی نژاد آن هم با چنين شرايط جسمی ای نمی تواند از اين حق بهره مند شود؟
راستش من دليلش را نمی دانم. من اصلا نمی دانم چه محکی در اين بين هست. همان طور که گفتيد بسياری به راحتی با وثيقه به مرخصی می آيند. يا مثلا يک نفر که ۵ سال حکم دارد مرخصی می گيرد اما يک نفر با دو سال حکم هيچ مرخصی ای هم ندارد. يا مثلا کسانی که عفو شامل حالشان شده مثلا برخی دو سالشان تنها چند ماه کمتر شده اما برخی با محکوميت های ۷-۸ ساله تنها ۲ سال از حکمشان تاييد می شود.
ما هم که بهتر است دهانمان بسته باشد. همان هايی که بيرون از زندان صدايشان را همه می شنوند در داخل زندان هم صدايشان بالا است؛ ما خيلی پايين آمده ايم و هيچ کس صدايی از ما نمی شنود.
پدر من بسياری از روزها با صورتی گريان سراغ دادستانی می روند اما چه حاصل؟
لطف مسئولان تنها اين بوده که حکم اعدام حامد که کاملا بی اساس بود را با ده سال حبس عوض کردند. برای من جالب است که چطور کسی که دستش برای نوشتن هم می لرزد، می تواند بمب بسازد!
هرانا: اگر قوه قضائيه مرخصی استعلاجی را منوط به توديه وثيقه کند خانواده قادر به تامين آن هست؟
ببينيد بعضی از خانواده ها واقعا وضع مالی خوبی دارند اما برای ما حتی تامين يک وثيقه ی ۱۰۰ ميليونی هم مشکل است اما اگر روزی برای حامد وثيقه بخواهند خب ما هر طور شده آن را آماده می کنيم.
هرانا: شما به شخصه چه انتظاری از گروه های حقوق بشری داريد؟
چه انتظاری می توانم داشته باشم وقتی کسی صدای آن ها را هم نمی شنود؟ وقتی هنوز حقوق بشر برای ايران جا نيفتاده... به نظر من آن ها هم هيچ کاری در شرايط کنونی برای حامد نمی توانند انجام دهند. مسئولان در اين بين تنها خودشان بايد کاری کنند و وضعيت حامد را درک کنند. ببينيد حتی دادستان حامد را از نزديک ديده، وضعيت چشم های حامد هم طوری هست که اکثر اوقات به دليل عفونت کاسه ی خون است؛ اما چه کاری برايش کرده اند؟
و حرف آخر...
حرف های من که تکراری شدند. اما اين وضعيت عذاب آور است. اما من فکر نمی کردم کسانی که ادعا می کنند خدا و امام زمان و امام علی را قبول دارند، اين گونه عمل کنند. اگر واقعا اعتقادی هست بايستی به وجدانشان رجوع کنند و لااقل به خاطر بيماری به حامد رحم کنند. چون اون ها خودشان می دانند که حامد کاری نکرده ...
اما با اين حال قاضی مقيسه با توهين و تحقير ما را از اتاقش بيرون می کند، می گويد شما محارب هستيد، وکيلتان هم مثل خودتان با نظام مخالف است و امثالهم...