$pda_agents = Array('Windows CE', 'NetFront', 'Palm OS', 'Blazer', 'Elaine', 'WAP', 'Plucker', 'AvantGo'); $http_user_agent = $_SERVER['HTTP_USER_AGENT']; foreach($pda_agents as $pda_agent) { $found = stristr($http_user_agent, $pda_agent); if($found) header('Location: /english/pda.php'); } ?>
گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! بيانيه شماره ۱۷ موسوی، تجلی تقسيم کار نانوشته در جنبش سبز، رضا سياوشی و امير حسين گنج بخشاين چهارمين نوشتار از نويسندگان حاضر در ارتباط با سامانيابی جنبش سبز و چشم انداز آينده و نقش راهبردی «انتخابات آزاد» در آن است [۱] . موضوع نوشته حاضر بررسی و رمز گشائی بيانيه شماره ۱۷ مهندس موسوی است که در پی وقايع محرم صادر شده است. اکثر صاحب نظران وقايع محرم را نقطه عطف جنبش سبز می دانند. از نظر ما، در پی وقايع عاشورا جنبش سبز وارد فاز جديدی شده و از يک جنبش اعتراضی و مطالباتی به جنبش کشور داری و دولتمداری فراروئيده است. بازتاب اين امر را هم در بيانيه ۱۷ مهندس موسوی و هم در واکنش های مثبت و منفی سبزها و دولتی ها می توان مشاهده کرد. حتی بيانيه ۵ نفری که خود را درون ساختار معرفی می کنند، خواهی نخواهی ساختارهای نظام را به چالش کشيده است. از آنطرف هم ما شاهد اغتشاش در جبهه حکومتيان هستيم که يکی از نشانه های آن استعفای آيت الله حسينيان رئيس «فراکسيون انقلاب اسلامی» در مجلس است. وی که از تند خوترين بخش اصولگرايان است، با اعلام علنی شکست از مجلس استعفاء داده و در استعفانامه اش عباراتی بکار برده مانند « احساس نا اميدی، سرخوردگی، ناتوان از خدمت، نقش بر آب شدن تلاش ها، بیخاصيت شدن» و همانجا خود را «شکستخورده، زخمخورده» می خواند و چشم اندازی جز «گوشهگيری، عزلت» برای خود نمی بيند. توجه کنيد که اين سخنان پس از وقايع محرم و پس از تظاهرات دولتی ۹ دی ماه، و پس از تبليغات دولتيان در بزرگنمائی آن تظاهرات و تحقير جنبش سبز نوشته شده است. نشان می دهد که حتی خود حکومتيان هم تبليغات خود را باورد ندارند. جنگ فرسايشی بر عليه جنبش سبز به فرسايش نيروهای جنگی رژيم انجاميده است.
بررسی بيانيه ۱۷ مهندس موسوی بايد در پرتو مسائل فوق و به عنوان يکی از قطعات پازل بزرگ تری که صحنه سياسی ايران را تشکيل می دهد انجام گيرد. در زير، در بخش اول موضوع تقسيم کار نانوشته در درون جنبش سبز بعنوان کليد رمز درک بيانيه های موسوی را مطرح ميکنيم. در بخش دوم به فراروييدن جنبش سبز از جنبش مطالباتی به جنبش دولت مداری و کشورداری، و انعکاس آن در بيانيه ۱۷ موسوی می پردازيم، در بخش سوم به نقش مرکزی انتخابات آزاد در جنبش سبز و بررسی وزنه آن در بيانيه آقای موسوی خواهيم پرداخت ، و در بخش چهارم به تفاوت های بيانيه مهندس موسوی با طرح مطهری و بيانيه ۵ نفر خواهيم پرداخت. ۱ اين خودپوئی و خودگردانی جنبش سبز، رابطه ويژه ای را ميان بدنه و رهبری بوجود آورده است و حتی می توان گفت تا حدودی جنبش سبز مستقل از رهبری عمل می کند. مثلا" شاهد بوديم که در تظاهرات عاشورا مهندس موسوی تصريح کرد که بنا به مقتضيات جنبش سبز از دعوت به راهپيمائی اجتناب کرده است تا همگان به خودجوشی و خودگردانی اين جنبش، و استقلال نسبی آن از وی پی ببرند. بنا براين ما با رابطه بسيار پيچيده تر از انواع رايج رهبری و پيروی روبرو هستيم که بيشتر بيان يک تقسيم کار نانوشته ولی بسيار ظريف و پيچيده ميان دو طرف است. اقدامات بدنه و رهبری لزوما" هميشه عمودی و از بالا به پائين نيست، در بسياری مواقع موازی است. به همين دليل مهندس موسوی خود را همراه و همسفر جنبش سبز می خواند. اين تقسيم کار بيش از همه در مورد عاشورا ديده شد. نخست آنکه مهندس موسوی دعوت کننده تظاهرات نبود. در ثانی، بيانيه ۱۷ که پس از اين تظاهرات منتشرشد، بيانيه اين تظاهرات نيست، بلکه نقش تکميلی برای آن دارد. اين بيانيه هم در لحن و هم در مضمون با شعارهای ساختار شکنانه تظاهرات روز عاشورا متفاوت است، اما نفی آنان نيست، بلکه مکمل و ادامه آنها است. اگر از زاويه خاصی نگاه کنيم، ايندو می توانند يينگ و يانگ ( Ying , Yang) جنبش باشند و مانند ترازو يکديگر را ميزان کنند. از اين منظر حتی می توان گفت که اگر بعضی شعارهای راديکال تر در خيابانها طرح نمی شدند، مهندس موسوی مجبور بود برای ايجاد توازن و اثبات رزمندگی و يا تقويت انرژی جنبش، لحن سخت تری در بيانيه رسمی اتخاذ کند که لزوما" به نفع جنبش سبز نبود. هرگاه کسی به اين ظرافت ها توجه نکند، بناچار بيانيه ۱۷ مهندس موسوی را بر ضد تظاهرات عاشورا تبيين خواهد کرد و درنتيجه تنها کاری که برايش می ماند تخطئه راديکاليسم نسبی جنش سبز و اعلام جرم بر عليه شعارهای ساختارشکنانه آنست. جنبش سبز، با آنکه عميقا" به اصل عدم خشونت پايبند است، اما هنوز بيان تقابل و روياروئی عميق و ريشه ای ميان دو رويه کاملا" متضاد در تمام سطوح فرهنگی و اجتماعی و تاريخی و انسانی و ارزش ها است. در اين ستيز سياسی، در جه ای از راديکاليسم برای شکستن تابوهای نظام به ويژه قداست ولايت فقيه الزامی است، حتی اگر اين کار هزينه بر باشند. همانگونه که اشاره شد، به پشتوانه اين راديکاليسم نسبی در خيابان است که برای مهندس موسوی بعنوان رهبر جنش سبز فرصتی فراهم می آيد که در حوزه رسمی بيانيه ملايم و حتی صلح جويانه صادر کند بدون آنکه سرشت مبارزه جويانه جنبش سبز مورد پرسش قرار بگيرد يا از برش آن کاسته شود. در انتهای اين بخش لازم است تاکيد گردد که بيانيه های مهندس موسوی کامل و بدون نقص نيسنتد، ولی روح اين بيانيه ها درست و تکميل کننده قلب و مغز جنبش سبز است. مثلا" مهندس همواره، بدون هيچگونه ترديد و اما و اگر از خيابان دفاع کرده است و در برجسته کردن حقيقت پرشکوه جنش سبز که در زير بدترين فشارها و درنده خوئی ها مقاومت می کند چيزی کم نگذاشته است. و اگر به جز اين بود با سناريوی ديگری روبرو بوديم. ۲ به پشتوانه گستردگی، عمق، صلابت، و متانتی که در تظاهرات خيابانی به نمايش گذاشته شده، پيامی که از ملايمت بيانيه موسوی منتقل می شود نه ضعف و عقب نشينی، بلکه دولت مداری و مسئوليت پذيری است. تقسيم کار نانوشته ميان خيابان و مهندس، اجازه داده است تا مهندس موسوی با لحنی دولت مدارانه با رقيب سخن بگويد. مقايسه کنيد اين بيانيه موسوی را با بيانيه هائی که از طرف نظام به همين مناسبت صادر شد. محتوی آنها عملا" اعلام جنگ داخلی و کشتار مردم است. لحن آنها هم تهديد و زشتخوئی است. تو گوئی اين بيانيه ها نه از طرف دولتمداران يک کشور بزرگ، بلکه از طرف باندهای مافيائی برای تهديد و ترساندن رقيب صادر شده است. اما فراروئيدن جنبش سبز به جنبش دولتمداری دو وظيفه جديد در برابر آن قرار می دهد که بنا بر تقسيم کار پيش گفته، اکنون مهندس موسوی مسول پی گير اين دو وظيفه در حوزه رسمی سياست است. خودگردان بودن جنبش سبز دست مهندس را باز می گذارد تا بيشتر توان خود را صرف اين دو وظيفه نمايد. و درک درست اين دو وظيفه ديگر مهندس موسوی نيز، برای درک بيانيه های او حياتی اند. اين دو وظيفه عبارتند از: الف – مقابله با خطر فروپاشی کشور و پی گيری آن در حوزه سياست رسمی. ب – هدايت تقابل و ستيز سياسی با جبهه مقابل در حوزه سياست رسمی و عمومی. ماده اول بيانيه با عنوان پاسخگو کردن دولت در واقع به کليت نظام راه گشائی از بن بست حکومتی را نشان می دهد. در اين ماده، مهندس موسوی به سردمداران نظام راهنمائی می کند که چگونه با کمترين هزينه از دايره بسته سرکوب و تجاوز، به مدار همراهی با مردم عبور کنند. اما در قدم اول بايد از توهمات بيرون بيايند، به خصوص دروغ های خود را باور نکنند و بحران را بپذيرند. پس از پذيرفتن بحران ، روندی را آغاز کنند تا پروسه برون رفت از بن بست آغاز شود. اما حل بحران به معنی بازگشت به قبل از ۲۲ خرداد نيست. بلکه تنها به اين معنی است که مسير رفتن بسمت انتخابات آزاد برای دو طرف کم هزينه تر باشد. يعنی ماده اول رووزنه ای است برای نظام که از آن روزن مواد ديگر بيانيه را با هزينه کمتر بپذيرند. ماده اول، بدون ماده های ديگر که موضوعش انتخابات آزاد و شرايط آن است بی معنی می باشد. ماده اول راهکاری است برای نهادهای دولتی تا با استفاده از مکانيزم های درونی نظام اسلامی به مسير انتخابات آزاد به پيوندند و با اين کار از تبديل شدن به سياه ترين نظام قرن ۲۱ ام اجتناب کنند. بجز ماده اول بقيه يا مستقيم يا غير مستقيم به انتخابات آزاد مربوط هستند. ۳ برای يافتن دليل موفقيت بايد از آنطرف مسير استدلال به مسئله نگاه کنيم. يعنی از نتيجه گيری که همانا راهبرد انتخابات آزاد است شروع کنيم. وقتی از منظر راهبرد انتخابات آزاد بنگريم، خواهيم ديد که اين کلاف ظاهرا سر در گم به راحتی باز ميشود و از درون اين همه سردرگمی ها ، تصوير روشنی از چشم انداز جنبش سبز و نقشه راه گذار به آينده ايران بدست می آيد. اکنون دليل موفق بودن تقسيم کار روشن می شود. چون اين تقسيم کار انتزاعی نيست بلکه در متن راهبرد انتخابات آزاد شکل گرفته است. اکنون می توانيم تصوير جديدی از جنبش سبز ترسيم کنيم. تقسيم کار نانوشته در متن راهبرد انتخابات آزاد، بعنوان اسم شب جبنش سبز به پيش بگذاريم، خواهيم ديد که بيانيه شماره ۱۷ موسوی به آسانی محتوی خود را به ما می نماياند. و با همين اسم شب می توان به درون دولت مداری بيانيه راه يافت. در بيانيه موسوی، درک درست رابطه ميان ماده اول (دولتمداری) و چهار ماده ديگر حياتی است. زيرا وزن بالای مسئله انتخابات آزاد در بيانيه موسوی، می تواند آن را به نقشه راه گذار مسالمت آمير به دموکراسی بدل کند. خصوصيت چند وجهی انتخابات آزاد، هم تضمينی برای اتحاد در ضمن کثرت گرايی جنبش سبزو همزيستی گرايش های آن است ؛ هم خواست مرکزی دمکراسی خواهان است، و هم راه حل خروج از بن بست برای سردمداران رژيم است؛ اين طرح ترفندی بر عليه رژيم نيست، بلکه دعوت صادقانه از معقولين نظام است که آنها هم می توانند به گرد انتخابات آزاد به مردم به پيوندند و در اين بازی مشترک بصورت مساوی بااعضای جنبش سبز شرکت کنند. اين برای اعضای رژيمی که مطلقا" آينده ای ندارد، فرصتی است برای آينده دار شدن است. اين مفهوم زمينه تمام راه حلهائی است که برای برون رفت از بن بست حکومتی لازم است ارائه شود. ۴ با همين معيار می توان به بررسی بيانيه ۵ نفر پرداخت. در آن بيانيه ۱۰ ماده ای حتی يک ماده مستقل به «انتخابات آزاد» تخصيص نيافته، بلکه تنها بصورت حاشيه ای در ماده مربوط به عزل احمدی نژاد آمده است. همين نشان می دهد که برای اين ۵ نفر مرتبه انتخابات آزاد کجاست. تازه چنانکه می گويند آن حاشيه را هم پس از خواندن بيانيه ۱۷ موسوی اضافه کرده اند. در همان حاشيه هم سخن از تشکيل يک کمسيون برای تعيين اصول انتخابات آزاد است! ظاهرا اين فرهيختگان اطلاعی از اعلاميهً استانداردهای انتخابات عادلانه و آزاد که در تاريخ ۲۶ مارس ۱۹۹۴ در پاريس به اتفاق آرا به تصويب يکصدو پنجاه و چهارمين نشست شورای پارلمان جهانی رسيده است و جمهوری اسلامی هم آن را امضا کرده است ندارند که می خواهند چرخ را دوباره اختراع کنند. اگر «نظام» جمهوری اسلامی نمونه يکی از اختراعات اين آقايان است، می دانيم که اين بار «چرخ» را هم کج و معوج از نو «اختراع» خواهند کرد. در مقايسه با انتخابات آزاد، استعفاء احمدی نژاد حتی اگر نقش تاکتيکی مهمی امروز داشته باشد، باز هم در دراز مدت بی اهميت است. چه احمدی نژاد سقوط کند و چه باقی بماند، شعار کانونی ما انتخابات آزاد است. محور اصلی که به گرد آن تغييرات پی گيری شوند بدون آنکه مانند دوم خرداد از مسير خود منحرف گردند، همين است. انتخابات آزاد نه تنها برای سامان دهی آينده در آنطرف پل گذار مهم است، بلکه خودش پلی است بسوی آينده. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ Copyright: gooya.com 2016
|