شنبه 30 آبان 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

يافته های جديد در باره نقش کسينجر و لودين و خامنه ای در معامله "اکتبر سورپرايز"، انقلاب اسلامی

به نقل از روزنامه انقلاب اسلامی شماره ۷۳۷ به مدير مسئولی ابوالحسن بنی صدر

* سابقه خامنه ای با جون ليمبرت و ماجرای گروگانگيری:

◄ جون ليمبرت، بهنگام گروگانگيری عضو سفارت امريکا در ايران بوده است. دو هفته ای پيش از انتصاب او به معاونت وزارت خارجه و مسئول امور ايران، خامنه ای ديدار و گفتگو با او را در سايت خود قرار داد.
◄ خامنه ای با گروگانهای ديگر امريکائی نيز ديدار و گفتگو کرده بود. از جمله، با سرهنگ اسکات، در بازداشتگاه او در تبريز. در آن ديدار، خامنه ای، در اول ماه مه ۱۹۸۰، به او پيشنهاد کرده بود واسطه معامله شود:
خامنه ای به سرهنگ اسکات گفته بود: اگر ما حالا شما را آزاد کنيم، چه مدت طول می کشد امريکا به ايران قطعات يدکی هواپيماها و هلی کوپترها و تانکها و نيز مهمات تحويل دهد؟ بدين قرار، در ارديبهشت ماه سال ۱۳۵۹، بر مقامات ايران، معلوم بود که عراق قصد حمله به ايران را دارد. بنا بر آنچه گاری سيک ( صفحات ۳۹ تا ۴۳ کتاب اکتبر سورپرايز) از قول سرهنگ اسکات نوشته است، خامنه ای به او حالی کرده است که ايران با خطر تجاوز عراق روبرو است.
در آن تاريخ، بنی صدر به رياست جمهوری انتخاب شده بود و به بازسازی ارتش مشغول بود. او که در جريان انتخابات رياست جمهوری، يکی از دلايل نامزد شدن خود را، خطر حمله عراق به ايران اعلان کرده بود، همه روزه فشار می آورد مسئله گروگانها حل شود تا که ايران بتواند تجهيزات نظامی مورد نياز را در اختيار گيرد. استدلال بنی صدر اين بود که آمادگی کامل ارتش ايران مانع از تجاوز عراق به ايران و گرفتار شدن ايران در جنگ توأم با محاصره اقتصادی می شود.
خامنه ای از ديدار خود با سرهنگ اسکات، گزارشی به رئيس جمهوری و شورای انقلاب نداد. معنی اين کار او اينست که از سوی خمينی مأمور شده بود.
طرفه اين که بنوشته گاری سيک، او برای پايان بخشيدن به ماجرای گروگانگيری، شرائطی را با سرهنگ اسکات در ميان گذاشته بود که چهار ماه بعد از آن، موضوع گفتگوهای صادق طباطبائی با معاون وزارت خارجه امريکا، کريستوفر شده بودند. همان ۴ شرط کذائی که امريکا تدوين و خمينی اعلام کرد.
از امور شگفتی آور اين که سرهنگ اسکات به خامنه ای پاسخ منفی می دهد: از من کاری ساخته نيست. ۶ ماه است که با حکومت خود ارتباط ندارم و با کاری که شما کرده ايد، زمان لازم است تا امريکا حاضر شود به ايران سلاح و قطعات يدکی بدهد. آيا اگر بجای اين جواب، او می خواست امکان ارتباطش را با حکومت کارتر فراهم کنند تا او بتواند کسب تکليف کند، ايران و امريکا سرنوشت های ديگری را پيدا نمی کردند؟ چه بسا جنگ ايران و عراق روی نمی داد زيرا دليلی باقی نمی ماند برای اين که امريکا عراق را به حمله به ايران برانگيزد. و...
اين پرسش تمام اهميت خود را بدست می آورد وقتی بدانيم ۱- نخستين تماسهای ستاد ريگان با دستگاه خمينی در همين تاريخ گرفته شده اند و ۲ – با توجه به اموری که واقع شدند، پاسخ اسکات، خمينی و دستياران او را به سازش با گروه ريگان – بوش جازم کرده است. در حقيقت، از اين تاريخ ببعد، خمينی برای اين که حل مسئله گروگانها را به تأخير اندازد، مانع از به نتيجه رسيدن هر اقدامی شد و سرانجام حل مسئله را در عهده «مجلس شورای اسلامی» نهاد و آن مجلس نيز، با وجود تجاوز عراق به ايران و نياز ايران به اسلحه و قطعات يدکی، پرداختن به مسئله را تا انتخابات رياست جمهوری امريکا، به تأخير انداخت. در ۴ نوامبر (۱۳ آبان ۵۹ ) ۱۹۸۰، روز انتخابات رياست جمهوری امريکا، هاشمی رفسنجانی، رئيس مجلس، گفت: در آينده خواهند گفت ما موجب شکست کارتر و پيروزی ريگان شديم. طرفه اين که، پيش از آن تاريخ، در ۲۱ اکتبر (همزمان با سازش پنهانی فرستادگان خمينی به پاريس با فرستادگان ستاد تبليغاتی ريگان به اين شهر که اکتبر سورپرايز عنوان گرفت)، رجائی، نخست وزير وقت، گفت: ما اسلحه امريکائی نمی خواهيم. در ۲۳ اکتبر، در مصاحبه با اريک رولو، فرستاده لوموند، هاشمی همين سخن را تکرار کرد. گاری سيک می نويسد: با آنکه ما حاضر بوديم اسلحه و قطعات يدکی خريداری شده ايران را تحويل بدهيم، مذاکره کنندگان، سخنی از آنها بميان نياوردند! همانطور که در افتضاح ايران گيت بر ملاء شد، از همان امريکا، به بهائی سه برابر بهای واقعی اسلحه خريدند. زيرا کودتای خرداد ۶۰ را انجام داده بودند و طرف آنها حکومت ريگان بود که بنا بر معامله اکتبر سورپرايز، می بايد به رژيم اسلحه می فروخت.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


◄ روبرت پاری، در مقاله ای که درباره نزاع اصول گرايان و اصلاح طلبان انتشار داده است (۲۴ ژوئن ۲۰۰۹)، بر اين نظر است که باز می گردد به نزاع در دوران گروگانگيری. در آن زمان، خامنه ای را طرفدار حل مسئله با حکومت کارتر و موسوی را طرفدار حل مسئله با رقيب کارتر، يعنی ريگان و از عوامل معامله پنهانی برسر گروگانها با ريگان – بوش می شمارد. با وجود اين،
◄ از امور مسلم، يکی اين که، در اواخر سپتامبر ۱۹۸۰، در هتل لانفان پلازا، ديداری ميان کسی که خود را نماينده خمينی گفته است با سه تن از اعضای ستاد تبليغاتی ريگان - بوش، يعنی ريچارد آلن و مک فارلين و سيلبرمن، انجام می گيرد. از اين سه تن، آلن ريچارد و مک فارلين، از پی يکديگر، مشاوران امنيتی ريگان شدند و سيلبرمن نيز قاضی شد. هرسه می گويند نمی دانند ايرانی که با آنها ديدار کرده است، چه هويتی داشته است! اما سناتور تاور و ميز (که وزير دادگستری ريگان شد) هم در جريان بوده اند. آنها نيز حاضر نشدند بگويند هويت ايرانی طرف ملاقات چه بوده است. اما اعتراف کرده اند که آن ايرانی پيشنهاد کرده است گروگانها تا انتخابات رياست جمهوری امريکا آزاد نشوند تا که کارتر شکست بخورد و ريگان پيروز شود.
اين امر، ۵ مقام امريکائی که بنا بر موقعيتهاشان نمی توانسته اند حاضر به ديدار کسی شوند که نمی دانسته اند کيست و براستی از سوی خمينی آمده است يا خير، بنفسه، بيانگر اين واقعيت است که اين ۵ نفر نمی خواسته اند هويت او را فاش کنند زيرا اگر چنين می کردند، مدرک قطعی بر وجود معامله اکتبر سورپرايز، را بدست می دادند. با وجود اين، از ميان کسانی که حدس زده می شود بنمايندگی خمينی به ستاد تبليغاتی ريگان – بوش مراجعه و باب معامله را گشوده باشد، يکی از منسوبان خامنه ای بوده است. هرگاه مراجعه کننده منسوب خامنه ای بوده باشد، اين نظر که خامنه ای خواهان حل مسئله گروگانها با کارتر بوده است، نادرست است.

يافته های جديد روبرت پاری در باره اکتبر سورپرايز:

انقلاب اسلامی: ترجمه مقاله ای را می خوانيد که سومين مقاله نوشته روبرت پاری، حاوی يافته های جديدش در باره «اکتبر سورپرايز»، يا معامله پنهانی ميان فرستادگان خمينی – سران حزب جمهوری اسلامی (بهشتی، هاشمی رفسنجانی، خامنه ای) و فرستادگان ريگان – بوش، برای آزاد نکردن گروگانها تا بعد از انتخابات رياست جمهوری امريکا در ۴ نوامبر ۱۹۸۰ است. اين مقاله در ۱۳ نوامبر ۲۰۰۹ انتشار يافته است:
سرهای سپرده به محرم ها که به زبان می آيند، يکی از منابعی هستند که سر اکتبر سورپرايز را آشکار می کنند. ماجرای اکتبر سورپرايز حاکی از آنست که جمهوريخواهان، در قفای کارتر، رئيس جمهوری وقت امريکا، با ايرانيان ارتباط برقرار کرده اند و مانع از موفقيت کارتر در کار آزاد کردن گروگانهای امريکائی شده اند.
مدارکی که بر هم انباشته می شوند – از جمله اسناد دولتی و اظهارات بيشتر از ۱۰ شاهد - حاکی از آنند که ستاد تبليغاتی ريگان تماسهای محرمانه ای با مقامات ايرانی برقرار کرده اند و با انجام معامله ای، مانع از آن شده اند که کارتر بتواند پيش از انتخابات نوامبر ۱۹۸۰، گروگانها را آزاد کند. گروگانها، در ۲۰ ژانويه ۱۹۸۱، در لحظه پايان ادای سوگند از سوی ريگان، بعنوان رئيس جمهوری امريکا، آزاد شده اند.
پيشاپيش خبر دادن از آزاد شدن گروگانها در آغاز رياست جمهوری ريگان، حاصل تحليل هوشمندانه بوده است و يا فرآورده شرکت در معامله ای کثيف و خيانت آميز، بخاطر استفاده از گروگانهای امريکا در انتخابات رياست جمهوری؟ در حقيقت، ۳ تن ، يکی هانری کيسينجر، وزير خارجه اسبق امريکا، و ديگری، مايکل لودين، از محافظه کاران جديد و سومی مايلس کوپلند، افسر افسانه ای سيا، پيشاپيش می دانستند و به محارم خود گفته اند که گروگانها، نه پيش از انتخابات رياست جمهوری که پس از آن و در آغاز رياست جمهوری ريگان، آزاد می شوند. هر سه در «اکتبر سورپرايز» شرکت داشته اند:
● کوپلند همان افسر سيا است که از سازمان دهندگان کودتا بر ضد نخست وزير ايران، دکتر محمد مصدق، بود. در پی کودتای اوت ۱۹۵۳، مصدق زندانی و محمد رضا شاه به سلطنت بازگردانده شد. او در مصاحبه ای که در ۱۹۹۰ با من کرد، گفت: او و برخی از همکاران قديميش در سيا، از جمله آرشيبالد روزولت (از مقامات سيا که در ۱۹۸۰ برای راکفلر کار می کرد) در آنچه به گروگانهای امريکائی در ايران مربوط می شد، با حزب جمهوريخواه، همکاری داشتيم.
کوپلند گفت: بچه های قديمی سيا نقشه خاص خود را برای رها کردن گروگانها، هم به حکومت کارتر و هم به ريچارد نيکسون، رئيس جمهوری اسبق و هانری کيسينجر، وزير خارجه اسبق دادند. بعد از آنکه مأموريت کماندوها که حکومت کارتر برای رها کردن و بردن گروگانها از ايران، در آوريل ۱۹۸۰، شکست خورد، جمهوريخواهان به او گفتند: طراحی و
اجرای طرح ديگری برای رها کردن گروگانها نا شدنی و غير لازم است. کوپلن گفت: اين جمهوريخواهان به من اين سر را سپردند که گروگانها بعد از پيروزی نامزد جمهوريخواهان در انتخابات ۴ نوامبر آزاد خواهند شد.
انقلاب اسلامی: اين امر که در ماه آوريل، مأموريت کماندوها شکست می خورد، در اول ماه مه خامنه ای به ديدار سرهنگ اسکات می رود و اسکات او را مأيوس بر می گرداند و جمهوريخواهان در ارتباط با کوپلن اين سر را به او می سپارند که گروگانها بعد از انتخابات رياست جمهوری امريکا آزاد خواهند شد. با توجه به اين امر که سياست يعنی تدبير، محل تصادف و اتفاق نيست، همزمانی، رويدادها سخت گويا است. در ايران، آن ايام، بر بنی صدر، رئيس جمهوری، دانسته بود که جمهوريخواهان با رهبران حزب جمهوری اسلامی ارتباط گرفته اند. البته با يکی از طرفداران او در خارج از ايران نيز ارتباط گرفته بودند. بنی صدر نپذيرفته بود چرا که با وجود دولت رسمی امريکا، حل مشکل گروگانها به ترتيبی که کارتر شکست بخورد، از هر نظر نادرست است. هم از نظر قانون هم از نظر اخلاق و هم از نظر مسئوليت بسيار سنگين حاکم کردن ريگانيسم بر امريکا و بر جهان.
کوپلن توضيح داد که «بحثی در باره طرح کيسينجر يا نيکسون برای آزاد کردن گروگانها بميان نبود. زيرا نيکسون مثل هر کس ديگر می دانست آنچه ما می بايد می کرديم اين بود که صبر کنيم تا زمان انتخابات رياست جمهوری برسد. پس از آن، گروگانها آزاد می شدند. اين امر گرچه سری بود اما بر بچه های سيا معلوم بود که روی خواهد داد... بيقين، دوستان اطلاعاتی من با مقامی در ايران ارتباط داشتند و با او به تفاهم رسيده بودند. اما بمن اعتماد لازم را نداشتند (و طرف ايرانی خود را معرفی نمی کردند) ».
کوپلن گفت: «طرفهای ايرانی در تماس با دوستان سيا به اينان گفته بودند ملاها گروگانها را به ريگان تحويل خواهند داد. آن زمان، از آنجا که سر و کار ما با شيطان بود، نمی توانستيم مطمئن باشيم. مگر از اين امر که هرگاه کارتر نتواند گروگانها را آزاد کند، به رياست جمهوری امريکا انتخاب نخواهد شد. و زمانی که ريگان به رياست جمهوری جمهوری برسد، ايرانيها خوشحال می شوند از اينکه دست خود را از گروگانگيری می شويند و دوره جديدی از روابط ايران و امريکا پديد می آيد.»
کوپلن حاضر نشد جزئيات بيشتری را به من بگويد. او تنها گفت: «سيا در سيا» که از ديد او حافظان واقعی امنيت ملی امريکا بوده اند، با ايرانيها بر سر گروگانها به تفاهم رسيده بودند.
کوپلن، پيش از آنکه من بتوانم مصاحبه ديگری با او بعمل آورم، در ۱۴ ژانويه ۱۹۹۱ مرد.

●گوی بلورين کيسينجر:

کوپلن، در آنچه به نقش کيسينجر در اکتبر سورپرايز مربوط می شد، توداری بخرج می داد. حال آنکه کيسينجر در شمار جمهوريخواهانی بود که در پی آن بودند که گروگانها وقتی آزاد شوند که ريگان رئيس جمهوری شده باشد.
بعد از مرگ والتر کرونکايت Cronkite Walter که زمانی دراز گوينده اصلی CBS بود، يکی از خوانندگان ما، بهنگام بررسی بايگانی کرونکايت، گزارشهائی را می يابد که خبرنگاران CBS فرستاده بودند. اين گزارشها در باره شب انتخابات بودند و توضيح می دادند که چرا برغم اين که سنجش های افکار نشان می دادند که دو نامزد، آرای نزديک به يکديگر دارند. لسلی استال، خبر نگار CBS گزارش کرده بود که تصادف نخستين سال روز گروگانگيری با انتخابات رياست جمهوری، امريکائيان ناراضی از يک سال تحقير را برآن داشته بود به ريگان رأی دهند.
اين گزارشها بخاطر می آورند مصاحبه کرونکايت را با هانری کيسينجر. کرونکايت گفته است، در اين مصاحبه، هانری کيسينجر گفته بود: «ريگان بکاخ سفيد می رود و گروگانها را به امريکا بر می گرداند. او شرط می بنند که گروگانها کمی بعد از آغاز رياست جمهوری ريگان، آزاد می شوند. معنی سخن او اين بود که هانری کيسينجر می بايد فکر می کرده است که حاصل گفتگوهائی طولانی اين شده است که گروگانها با آغاز رياست جمهوری ريگان آزاد می شوند.
همانطور که می دانيم، پيش گوئی کيسينجر تحقق يافت و در ۲۰ ژانويه ۱۹۸۱، با پايان ادای سوگند ريگان، گروگانها آزاد شدند. اينطور نيز وانمود شد که شخصيت ريگان کار خود را کرد و گروگانها آزاد شدند.
اما، در آنچه به گروگانگيری و چند و چون آزاد شدن آنها مربوط می شود، هانری کيسينجر ناظری که از دور نظاره می کند، نبود. از آغاز، زمانی که او با رئيس چيس مانهاتان بانک، داويد راکفلر، کار می کرد، دست اندر کار گروگانگيری بود. راکفلر بانکدار محمد رضا شاه بود و به کارتر فشار می آورد اجازه ورود شاه را به امريکا ، برای درمان بيماری سرطانش، صادر کند.
انقلاب اسلامی: در کتاب گروگانگيری، نوشته ابوالحسن بنی صدر، تحقيق يک محقق امريکا نقل شده است. بنا بر آن تحقيق، پزشکی که در نيويورک به مداوای شاه سابق پرداخته بود، متخصص بيماری او نبوده است. متخصص بيماری يک پزشک کانادانی بوده است. هرگاه براستی قصد مداوای شاه می بود، می بايد او را به کانادا می بردند و يا پزشک کانادائی را به اقامتگاه او می بردند. شاه را به نيويورک برده اند زيرا طرح گروگانگيری را به ايران فرستاده و از طريق طرفهای ارتباط خود، بعنوان يک طرح انقلابی به دانشجويان خط امام منتقل کرده بودند . طراحان طرح هانری کيسينجر و راکفلر، پس از ديدار با اشرف پهلوی بوده اند:
بنا بر کتاب خاطرات راکفلر، نقش کيسينجر اين شده بود که، در علن، سياست خارجی حکومت کارتر، بخصوص نحوه اداره بحران ايران را انتقاد کند. همزمان، راکفلر نيز از طرق خصوصی، به کارتر فشار می آورد تا که با آمدن شاه به امريکا موافقت کند.
موافقت کارتر با ورود شاه به امريکا ، عناصر راديکال را در تهران برانگيخت که سفارت امريکا را اشغال کنند و اعضای آن را به گروگان بگيرند. همانطور که کوپلند در مصاحبه اش با من گفت، در طول سال (از گروگانگيری تا روز انتخابات رياست جمهوری امريکا)، هانری کيسينجر، صاحب نقش پشت پرده بود. کوپلند به من گفت: « بسياری از ما، من و هانری کيسينجر و آرشيبالد روزولت که آن هنگام در سيا بود، قويا  باور داشتيم که حکومت امريکا چنان ضعفی از خود نشان داده است که مردم ايران و مردمان کشورهای ديگر دنيا، قدرت امريکا را به بازی گرفته اند. »
انقلاب اسلامی: بنی صدر، در کارنامه روزانه خود، چند نوبت توضيح داده است که هدف از گروگانگيری تغيير روانشناسی مردم امريکا از حالت انفعالی به حالت پرخاشگری و تجاوزگری است و ايران نبايد مسئوليت اين امر را بر عهده بگيرد، از جمله ، در کارنامه ۱۳ آبان ۱۳۵۹ (۴ نوامبر ۱۹۸۰، روز انتخابات رياست جمهوری امريکا) بنی صدر گفته است:
«...بعد نشستم و مقداری در اين زمينه ها فکر کردم. ديدم ۸ ماه پيش گفتم: من نمی توانم مسئوليت تغيير روانشناسی جامعه امريکائی را به خشونت و مداخله جوئی، بر عهده بگيرم. آنچه کرده ايم و آنچه کرده اند، کار را به اينجا رسانده اند: جريانی است که امروز نتيجه خود را به بار می آورد. و گمان من اينست که ريگان نه بعنوان جمهوريخواه در برابر دموکرات، بلکه بعنوان بيانگر تغيير روانشناسی جامعه امريکائی انتخاب می شود. چند روز پيش تر، به دوستان گفته بودم که تصميم در باره گروگانها در زمانی و بصورتی اتخاذ شده است که بسود کارتر مؤثر نخواهد شد، بلکه به زيان او مؤثر خواهد شد.»
اگر بنی صدر در اين روز و روزهای پيش از آن خبر از پيروزی ريگان داده است، بخاطر آن بوده که او از سازش پنهانی (اکتبر سورپرايز) اطلاع داشته است. و اگر کيسينجر خبر از آزادی گروگانها بعد از شروع رياست جمهوری ريگان داده است، بدان خاطر بوده است که او طراح گروگانگيری بوده و در معامله بر سر گروگانها، ميان دستگاه خمينی و دستگاه ريگان، شرکت داشته است.
هر گاه خوانندگان به کتاب «نامه ها» مراجعه کنند، نامه ای از بنی صدر خطاب به خمينی را خواهند يافت که، در آن، آمده است که در پاريس، پيش از انتخابات رياست جمهوری امريکا، معامله ای بر سر گروگانها انجام شده است. نه در تاريخ انتشار کارنامه (۱۳ آبان ۵۹ ) و نه در تاريخ نگارش آن نامه به خمينی، در باره معامله اکتبر سورپرايز، کلمه ای انتشار نيافته بود.
اينک که ۳۰ سال است تحقيق در باره اکتبر سورپرايز ادامه دارد، هر ايرانی می بايد متوجه اهميت مهاجرت بنی صدر بشود. او در نخستين مصاحبه خود با بی بی سی، در روز ورود به فرانسه گفت: برای فاش کردن روابط ارگانيک ميان خمينيسم و ريگانيسم به خارج از ايران، به صحنه اصلی مبارزه آمده ام. تحميل خمينيسم به ايران و ريگانيسم به امريکا، فرآورده گروگانگيری شدند و فرآورده های ديگر را هم ببار آوردند. سالها گذشت تا نقش حکومت ريگان و حکومت تاچر و حکومت اسرائيل در طولانی کردن جنگ ايران و عراق (ايران گيت ها) و استقرار استبداد ملاتاريا و نقش دو حکومت ريگان و تاچر در پديد آوردن گروه طالبان و ... از پرده بيرون افتند.
گروه راکفلر با ويليام کيسی، رئيس ستاد تبليغاتی ريگان – بوش در ارتباط بود. و کيسی نقش اصلی را در معامله بر سر گروگانها، اکتبر سورپرايز، داشت. شماری از شاهدان می گويند کسيی با مهدی کروبی و ديگر ايرانيان دست اندرکار معامله بر سر گروگانها، محرمانه ديدار کرده است.
مدارک ستاد تبليغاتی ريگان – بوش مسلم می کنند که ميان گروه راکفلر و کيسی تماسها برقرار بوده اند. برای مثال، مدرکی نشان می دهد که در ۱۱ سپتامبر ۱۹۸۰، راکفلر و چند تن از دستياران او، با کيسی، در ستاد تبليغاتی ريگان - بوش، در آرلينگتن واقع در ويرجينيا، ديدار کرده اند.
ژوزف ريد با راکفلر همراه بوده است. ژزف ريد کسی است که راکفلر او را مأمور کار آوردن شاه به امريکا کرده بود. جز او، آرشيبالد روزولت، افسر سابق سيا که اينک مدير قسمت خليج فارس در چيس مانهاتان بانک بوده ، نيز، همراه راکفلر بوده است. نفر چهارم از همراهان راکفلر، اون فريسبی Owen Frisbie، رئيس لابی راکفلر در واشنگتن بوده است.
در اين دوره، بنا بر قول راننده کيسی، در مصاحبه با من، کيسينجر نيز در ارتباط پوشيده با او بوده است. راننده که خواست اسمش برده نشود، گفت: من دو نوبت به خانه کيسينجر در جرج تون رفتم تا هانری کيسينجر را به ستاد تبليغات ريگان - بوش، در آرلينگتن بياورم تا با کيسی ديدار محرمانه کند.
و در ۶ سپتامبر ۱۹۸۰، ۵ روز بعد از ديدار گروه راکفلر با کيسی، وزير خارجه وقت ايران، صادق قطب زاده در باره تقلای حزب جمهوريخواه امريکا برای جلوگيری از حل مشکل گروگانها پيش از انتخابات رياست جمهوری امريکا گفت:
« حاميان ريگان، کيسينجر و ديگران قصد ندارند بگذارند مسئله گروگانها حل شود. آنها هر چه در توان دارند بکار می برند که مانع از حل مسئله شوند ».
بدين سان، در شب انتخابات رياست جمهوری، وقتی کيسينجر به کرونکيت گفته است، گروگانها، با آغاز رياست جمهوری ريگان آزاد می شوند، پيشگوئی نمی کرده است. از آغاز دست اندر کار گروگانگيری بوده و با کسانی که معامله بر سر گروگانها را انجام داده بودند، از نزديک، همکاری داشته است و از زمان آزادی شدن گروگانها آگاه بوده است:

● نقش لودين در «اکتبر سورپرايز»:

سومين چهره که در گفتگوها با ايرانيان برسر گروگانها شرکت داشته است، مايکل لودين بوده است. او که از روشنفکران محافظه کاران جديد است، نيز، پيش از انتخابات رياست جمهوری امريکا در ۴ نوامبر ۱۹۸۰، به محرم خود، گفته بود گروگانها همزمان با آغاز رياست جمهوری امريکا آزاد می شوند: ريچارد سيل Richard Sale که روزنامه نگار است و با لودين که در تحرير مقاله ای برای انتشار در واشنگتن کوارترلی، همکاری داشته است، می گويد: بعد از انتشار مقاله، من و لودين ديدار کرديم و لودين محرمانه بمن گفت: گروگانها با آغاز رياست جمهوری ريگان آزاد می شوند.
او در ايميل اخيرش به من، نوشته است: از لودين پرسيدم او از کجا می داند گروگانها در آن زمان آزاد می شوند و آزادی آنها چگونه ترتيب داده شده است؟ پاسخ او را من هيچگاه از ياد نخواهم برد: «ترتيب کارها، همه، با چند بار تلفن کردن، داده شده است».
وقتی من با لودين تماس گرفتم و از او در باره اظهارات ريچارد سيل پرسيدم، لودين با فرستادن ايميلی، اين طور پاسخ داد: « سايل کاملا دروغ گفته است که (چنين سخنی را) من به گوش او گفته ام. او يکبار قول داد پوزش بخواهد و هيچگاه نخواست. من نمی خواهم بشنوم حرفی را که او بزند».
وقتی من از سيل در باره قول لودين که او «کاملا  دروغ» گفته است، پرسيدم، سيل پاسخ داد: «لودين از چون و چرای دروغ بودن سخنی که اينک منکر می شود، هيچ ننوشته است. و دروغ می گويد که من به او گفته ام پوزش خواهم خواست. نه دليلی برای پوزش خواستن وجود داشته است و نه او از من خواسته است پوزش بخواهم.»
سند ديگری بر ارتباط مايکل لودين با مورد «اکتبر سورپرايز» وجود دارد. سندی که در اختيار کميته کنگره مأمور رسيدگی به «اکتبر سورپريز» قرار گرفته بود، حاکی است که لودين و يک نو محافظه کار معروف ديگر، ريچارد پرل، در اجتماعات گروه «اکتبر سورپرايز» (يک گروه ۱۰ نفری که بنا بر قول ستاد تبليغات ريگان – بوش مأموريت داشته اند اثر موفقيت احتمالی کارتر را در آزاد کردن گروگانها، پيش از انتخابات رياست جمهوری امريکا، خنثی کنند) ستاد تبليغات ريگان – بوش، شرکت می کرده اند.
سند همچنين حاکی است که در اجتماع ۱۶ سپتامبر ۱۹۸۰ اين گروه، که «طرح خليج فارس» بميان بوده است مقامات اول ستاد، از جمله کيسی و ريچارد آلن شرکت داشته اند. لودين نيز در اجتماع حاضر بوده است.
با اينهمه، بهنگام نگارش گزارش کميته کنگره، نام و کارهای لودين، حذف شده است. بررسی واپسين گزارش را لورنس بارسلا، دوست قديمی لودين، انجام داده است.

● پيوندها که سبب می شوند چشم بر حقيقت بسته شود:

پيوند بارسلا و لودين، از چندين دهه پيش شروع شده است. از زمانی آغاز شد که بارسلا خانه ای را به لودين فروخت. بنا بر کتاب مانهوت Manhunt نوشته ماس Mass، در مورد افسر سابق سيا، ادوين ويلسون، متهم به همکاری با ليبی، بارسلا دادستان بوده است. لودين، بخاطر پرونده ادوين ويلسون، در ۱۹۸۲، با بارسلا ارتباط گرفته است. لودين که بعنوان مشاور، برای وزارت خارجه امريکا کار می کرده است، بخاطر دو تن از شرکای خود، تد شکاکلی و ريچارد ون ماربد، نگران بوده است.
سالها پيش، در مصاحبه با من، لودين گفت: «من به لاری گفتم: «من نمی توانم تصور کنم که شاکلی ( و يا ون ماربد) در ماجرائی که تو در باره اش تحقيق می کنی، شرکتی می توانسته اند داشته باشند. من سعی نمی کردم در او اعمال نفوذ کنم. ما جماعتی هستيم که برای درک امور بيکديگر کمک می کنيم. » بارسلا نيز مراجعه
خارج از مجرای قانونی را کاری نادرست نيافت. او به من گفت: «لودين از من نخواست که پرونده را سمبل کنم. او از من نخواست اين کار را بکنم و آن کار را نکنم. او تنها می خواست دانسته های خود را با من در ميان گذارد.»
با وجود اين، شکالی و ماربد، از پرونده ويلسون بيرون گذاشته شدند.
شکالی، همبسته لودين، نيز در اکتبر
سورپرايز، نقش داشته است. در ۱۹۸۰، او برای جورج بوش، نامزد معاونت رياست جمهوری، کار می کرد و موضوع کار او، مسئله گروگانها بود.
و چون بارسلا از سوی کميته رسيدگی به موضوع «اکتبر سورپرايز»، رئيس گروه تحقيق شد، نقش دوست خود، لودين، را در «اکتبر سورپرايز» شتر ديدی نديدی کرد. با اين که کميته اطلاع يافته بود که لودين عضو غير رسمی کميته «اکتبر سورپرايز» ستاد تبليغاتی ريگان بوده است. از قرار، همچون مورد ويلسون، لودين دوست خود، بارسلا، را متقاعد کرده است که بايد به راهی ديگر رود. در ژانويه ۱۹۹۳، وقتی گزارش نهائی کنگره انتشار يافت، در آن، اثری از نقش لودين در «اکتبر سورپرايز» نبود.
...
نام و کار لودين و ديگر مدافعان قانونی بودن رياست جمهوری ريگان، از گزارش کنگره در باره «اکتبر سورپرايز»، حذف شدند. بارسلا و گروه او ، در تهيه گزارش، بر اسناد مربوط به لودن چشم بستند. کميته ای که برآن، لی هاميلتون، عضو مجلس نمايندگان از اينديانا و هانری هايد جمهوريخواه، نماينده از ايلونوا، رياست می کردند، چشم بر اسناد بسياری بستند تا که به اين نتيجه برسند که سندی بر وقوع «اکتبر سورپرايز» يافت نشد.
حتی بارسلا، رئيس گروه تحقيق و مشاور کميته، با ملاحظه اسناد، به ترديد افتاد و از سرپرستان کميته خواست، سه ماه ديگر وقت بدهند تا گروه تحقيق بتواند روی اسنادی که در اختيار کميته قرار گرفته است، کار و ارزش آنها را معين کند. بارسلا در مصاحبه با من گفت: هاميلتون تقاضای مرا رد کرد و اصرار ورزيد گزارش را آماده و انتشار دهيم.
برای مقامات واشنگتن، در اوائل سال ۱۹۹۳، - بيماری الزايمر ريگان در مرحله اول خود بود و ژرژ بوش نيز ديگر رئيس جمهوری نبود - آسان تر بود که اسناد مربوط به خطاکاری حزب جمهوريخواه را ناديده بگيرند. غافل از اين که راز «اکتبر سورپرايز» و از پيش خبر دادنهای (کيسينجر و لودين و...) از آزاد شدن گروگانها و زمان آن، توضيح نجسته است و در انتظار توضيح است.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016