$pda_agents = Array('Windows CE', 'NetFront', 'Palm OS', 'Blazer', 'Elaine', 'WAP', 'Plucker', 'AvantGo'); $http_user_agent = $_SERVER['HTTP_USER_AGENT']; foreach($pda_agents as $pda_agent) { $found = stristr($http_user_agent, $pda_agent); if($found) header('Location: /english/pda.php'); } ?>
گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
17 خرداد» آزادی، ما آزادی میخواهیم!، اشپیگل آنلاین، برگردان از الاهه بقراط16 خرداد» يکی نغز بازی کند روزگار...، الاهه بقراط، کيهان لندن 12 خرداد» به شرافتم سوگند! ديتر هيلده برانت و راجر ويلمسن، برگردان از الاهه بقراط 9 خرداد» می شود ولی آيا می توانند؟ الاهه بقراط، کيهان لندن 4 خرداد» معادله سه مجهولی! الاهه بقراط، کيهان لندن
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! عمليات ميرمحسن کروبی نژاد، الاهه بقراط، کيهان لندنبرای کسب آرای گويای کسانی که آن را از جمهوری اسلامی دريغ می کنند است که نامزدهای رياست جمهوری تا طرح شعار «تغيير» پيش رفته اند و ناخواسته زمينه های يک فرصت تاريخی را برای طرفداران دمکراسی فراهم می آورند. چه امکان و فرصتی بهتر از اين که خود رژيم شعار «تغيير» را به ميان مردم برده است؟
• ولی رأی، چه آنکه خرج جمهوری اسلامی می شود و چه آنکه از جمهوری اسلامی دريغ می گردد، اتفاقا در دست همين «مردم» و «توده» است و نه در دست کسانی که از جانب آنها حرف می زنند. مردمی که اثری از آنها را در تبليغات و جار و جنجال های انتخاباتی نه «اصولگرايان» و نه «اصلاح طلبان» نمی توان يافت. رأی آنان را، چه آن را خرج کنند و چه نکنند، کسانی می توانند به خود اختصاص دهند که يا اعتماد آنها را جلب کرده و يا به طور مادی و معنوی، اعم از تطميع و تحميق، روی آنها سرمايه گذاری کرده باشند. • آن کسانی که اين روزها شعار می دهند و اعلام می دارند «به طور گسترده» در «انتخابات» شرکت کنيم، خود مطلقا نمی دانند و نمی توانند محاسبه کنند اين «گستردگی» که توقع دارند روز جمعه ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ مسببات رضايت خاطر آنها را فراهم آورد، چه وسعتی بايد داشته باشد که بتواند کانديدای مورد علاقه ايشان را بر کرسی رياست جمهوری اسلامی بنشاند. به ويژه اگر به اين رهنمود «تاريخی» دقت کنيم که برخی از اينان مردم را فرا خوانده اند تا به «کانديداهای اصلاح طلبان» رأی بدهند! چطور می توان برای گزينش «يک» رييس جمهور، به «کانديداها» رأی داد؟! برای رفتن به دور دوم؟! اين را بايد به حساب طنز بی بديل سياست در جمهوری اسلامی و شوخی «سياست ورزی» در نزد مخالفانِ موافق آن گذاشت. • برخی از چپ ها و جمهوری خواهانی که به سخنگوی گروهی از خودی های نظام جمهوری اسلامی تبديل شده اند، بدون آنکه بتوانند از فرصتی که موسم رأی گيری در اختيار آنها نهاده است استفاده مطلوب کنند، کار «رهنمود» و «تحليل» را به جايی کشانده اند که در تاريخ معاصر ايران در دفاع به اصطلاح روشنفکرانی که ادعای سکولاريسم، دمکراسی و حقوق بشر دارند از نامزدهای يک حکومت دينی و يک نظام خودکامه ايدئولوژيک بی نظير است. • اپوزيسيون سکولار و دمکرات ايران، اعم از چپ و راست، جمهوری خواه و مشروطه طلب، در اين روزها بهترين فرصت را داشته و هنوز دارد تا با گرد آمدن و توافق بر روی فراگيرترين خواست های بنيادين که بازتاب منافع ايران و ايرانی در شرايط کنونی باشد، خود را به عنوان بديل جمهوری اسلامی مطرح کند و آن توده عظيمی را که خواه ناخواه آرای خود را از رژيم دريغ خواهند کرد، به سوی خود جلب نمايد. افشاگری کانديداهای انتصابی نظام درباره خود و نظام شان بيانگر وضعيت متزلزل و ناپايدار ساختاريست که موريانه فساد و دروغ پايه های آن را تا مرز انحطاط و سقوط جويده است. • آرايی که از جمهوری اسلامی دريغ می شوند، همان آرايی هستند که «می توانند» به اين بديل تعلق داشته باشند. اين آرا که به غلط و چه بسا به عمد از سوی کسانی «آرای خاموش» نام گرفته است، رأی «نع» و با صدای بلند به جمهوری اسلامی است که جايی برای خرج خود در اين نظام و در ميان کانديداهای آن نمی يابد. صاحبان اين آرای گويا هيچ امکانی برای ابراز وجود جز دريغ اين آرا از نظام نمی يابند. به طمع جذب همين آراست که کانديداها تا طرح شعار «تغيير» پيش رفته اند و ناخواسته زمينه های يک فرصت تاريخی را برای طرفداران دمکراسی فراهم می آورند. چه امکان و فرصتی بهتر از اين که خود جمهوری اسلامی شعار «تغيير» را به ميان مردم برده است؟ • يک ويژگی شرايط کنونی جمهوری اسلامی در اين است که به دليل حذف تمامی نيروهای سياسی مخالف، بسياری از کسانی که در رأی گيری هايش شرکت می کند، اساسا مخالف آن هستند! اين پديده در جامعه سياسی ايران به يک پژوهش مبتنی بر روانشناسی و رفتارشناسی نياز دارد که شايد بتوان در يک دوران آرامش پس از جمهوری اسلامی به بررسی بالينی و مستند آن پرداخت. • اگر نظام بتواند بر تلاطمی که جامعه را فرا گرفته است، غلبه کند و کانديداهای خود را که ناگزير همزمان با افشای يکديگر، به جان نظام خويش نيز افتاده اند، به آشتی و سکوت فرا بخواند، سرانجام يکی از اين نامزدها، به قول جوانان ايرانی «ميرمحسن کروبی نژاد» رييس جمهوری اسلامی خواهد شد. ولی آيا جمهوری اسلامی می تواند جرقه ای را که با مناظره ها به دامان نظام افتاده است، پيش از آنکه شعله ور شود، خاموش سازد؟ آيا سررشته از دست نظام و اين نامزدها، که بر کسی پوشيده نيست برای هر حرف و عملی بايد تأييد «رهبر» را در جيب خود داشته باشند، در رفته است؟ • در اين ميان، اگر هر چند سال يک بار، بنيه ايران و ايرانی در انواع و اقسام فلاکت های اقتصادی و اجتماعی چنان فرسوده شد که ديگر نتوانست کمر راست کند، چه باک؟! ناز شست «اصلاح طلبان» و «اصولگرايان» و نظام ولايت فقيه شان که نگاه سگ هم به مدافعان به اصطلاح سکولار و دمکرات و چپ و جمهوری خواه و فعال سياسی و مدافع حقوق زنان و فعال محيط زيست و محقق و پژوهشگر و هنرمند و نويسنده و اديب و شاعر و ورزشکار و فيلمساز و طنزپرداز و مقاله نويس و مبلغ شان در داخل و خارج کشور نمی اندازند. • در عوض، اگر احمدی نژاد نرفت، آنوقت اينها می توانند همچنان به کسانی که رأی گيری را تحريم کردند، ناسزا بگويند و خودشان را آماده کنند برای رأی گيری مجلس شورای اسلامی نهم و بعد دو سال ديگر برای رييس جمهوری يازدهم و بعد مجلس شورای اسلامی دهم و بعد رييس جمهوری دوازدهم و ... اگر هم احمدی نژاد رفت، بگويند چون رفت نگذاشت دولت بعدی کار کند! زيرا اينها نيامده اند که بروند، و اگر مجبور شوند بروند، بيکار که نمی نشينند! • نکته آخر اينکه، آيا شما افراد و احزاب سکولار و چپ و جمهوری خواه و دمکرات به اين فعالی و با اين حس عميق مسئوليت ديده بوديد که اصلا به اين فکر نکنند که چگونه بايد برای رسيدن به قدرت مبارزه کرد، بلکه تمام فکر و ذکرشان اين باشد که چگونه و چه کسانی بر آنها حکومت کنند که حذف آنان از سياست همچنان ادامه داشته باشد؟! Copyright: gooya.com 2016
|