جمعه 20 دی 1387   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

يوشکا فيشر: اين جنگ دوم ايران و اسراييل است، دی تسايت، برگردان الاهه بقراط

يوشکا فيشر
تصوير کردن اسراييلی‌ها به عنوان جنايتکار و فلسطينی‌ها به عنوان قربانی، يک درک غلط از درگيری خاورميانه است و من به دولت آلمان توصيه می‌کنم با اين موضع مخالفت و در برابرش مقاومت کند. درست است که بايد ديد مردم چه می‌گويند. ولی يک دولت بر سر کار نمی‌آيد تا همان چيزی را تکرار کند که مردم می‌گويند. اين بر خلاف هنر حکومت است

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


يوشکا فيشر وزير خارجه پيشين آلمان از حزب سبزها در گفتگوی با روزنامه دی تسايت (۸ ژانويه) به نقش کليدی جمهوری اسلامی ايران در درگيری خاورميانه می‌پردازد.

س: آقای فيشر، درگيری مسلحانه در غزه هنوز کاملا شروع نشده بود که صدراعظم آلمان همان نظر اسراييل مبنی بر مقصر بودن حماس را تکرار کرد. آيا چنين موضعی از سوی آلمان درست است؟
ج: با کمال احترام بايد بگويم که اين موضوع ربط چندانی به صدراعظم آلمان ندارد. واقعيت اين است که حماس مردم غزه را قربانی يک محاسبه خطا کرده است. حماس فکر می‌کرد می‌تواند با حمله موشکی به اسراييل جنگی مشابه جنوب لبنان [تابستان ۲۰۰۶] راه بيندازد. ولی حساب نکرد اسراييل از آن جنگ تجربه آموخته است. حماس در عين حال تخمين غلطی از توازن نيروها داشت. غزه، جنوب لبنان نيست.

س: با اين همه فکر نمی‌کنيد موضع‌گيری زودرس و يکجانبه آلمان به سود يک طرف درست نباشد؟
ج: خانم مرکل به اين نکته توجه داد که نبايد به دليل فاجعه انسانی که در غزه جريان دارد، علت اين فاجعه را فراموش کرد. حماس بود که پايان آتش‌بس را اعلام کرد و موشک‌پرانی به جنوب اسراييل را از سر گرفت. اين‌ها واقعياتی هستند که جامعه جهانی بر سر آن توافق دارد. حتی کشورهای عربی نيز از تقصير مشترک حماس حرف می‌زنند و اين موضعی بسيار استنثائی است.

س: اگر هم تقصير حماس را بپذيريم، ولی پرسش بر سر هشياری و واکنش مناسب اسراييل است. آيا دولت [آلمان] نبايد در اين باره چيزی بگويد؟
ج: البته بسيار مهم است که در يک جنگ فشار آورد تا به مردم غيرنظامی آسيبی نرسد. وضعيت مردم غزه فاجعه‌بار است! ولی اين نکته نيز نظر را جلب می‌کند که چرا اين پرسش شما در طول ماهها که جنوب اسراييل زير حمله موشک‌های حماس قرار داشت، مطرح نشد؟ برای هر کسی که شاهد اين موقعيت بوده است، روشن بود که اسراييل به زودی واکنش نشان خواهد داد.

س: آيا موضع گرفتن به سود يک طرف دعوا، امکانات آلمان را در ديپلماسی محدود نمی‌کند؟
ج: در اينجا لازم است از دولت آلمان حمايت کنم. ما ورای هرگونه جانبداری، با اسراييل همبستگی کامل داريم و اين بخشی از بنياد فکری حکومت ما از زمان تأسيس جمهوری فدرال آلمان است. موضع روشن ما نسبت به اسراييل، بنا بر تاريخ ما، شرط باز ماندن درها به روی ما هم در اورشليم و هم در رام‌الله است.

س: به آنهايی که شکايت می‌کنند بر اثر موشک‌پرانی در يک طرف در طول هفت سال ۳۲ کشته و در طرف ديگر ۵۰۰ کشته تنها در طول چند روز وجود داشته، چه پاسخی می‌دهيد؟
ج: اين ديگر يعنی چه؟ کشتن ۳۲ نفر عيبی ندارد ولی ۵۰۰ نفر آری؟ اگر اين طور حساب کنيد ما بايد به دنبال شکل مدرنی از قصاص و چشم در برابر چشم باشيم. نه، شمار قربانيان دردناک است، اما در عين حال نشانگر محاسبه خطای حماس است چرا که در همين قربانيان می‌توان چگونگی توازن قوای نظامی را مشاهده کرد.

س: اکثريت افکار عمومی در آلمان جانب فلسطين را می‌گيرد. دولت چگونه بايد با اين موضوع برخورد کند؟
ج: اين برخورد يکی از وظايف بنيادين دولت است که بايد از صدراعظم، خانم مرکل، بپرسيد. من اما اين را می‌دانم که اعلام «همبستگی با اسراييل» يک موضع دشوار است. ليکن در يک جامعه باز بايد بتوان موضع خود را آن چنان که هست اعلام کرد تا اقليت به اکثريت تبديل شود. تصوير کردن اسراييلی‌ها به عنوان جنايتکار و فلسطينی‌ها به عنوان قربانی، يک درک غلط از درگيری خاورميانه است. اگر سياست آلمان چنين درک کژی را دنبال کند و به عنوان کميته همدردی با فلسطين وارد عمل شود، قطعا وارد يک دام شده است. و من به دولت آلمان توصيه می‌کنم با اين موضع مخالفت و در برابرش مقاومت کند. درست است که بايد ديد مردم چه می‌گويند. ولی يک دولت بر سر کار نمی‌آيد تا همان چيزی را تکرار کند که مردم می‌گويند. اين بر خلاف هنر حکومت است.

س: ولی آيا موقعيت فعلی ما را به سوی يک بلاتکليفی در سياست آلمان و اسراييل نمی‌راند؟ بطور ذهنی از اهميت همبستگی با اسراييل با خبريم. ولی با هر روزی که از اين درگيری خونين می‌گذرد، به سختی می‌توان شمار کشته‌شدگان را توجيه کرد.
ج: من قبول دارم که افزايش شمار کشته‌شدگان را در ميان غيرنظاميان نبايد بدون عمل تماشا کرد. بايد به يک آتش‌بس پايدار رسيد. و بدون ترديد بايد از اسراييل به عنوان يک کشور دمکراتيک و دارای دولت حقوقی معيارهای بالاتری را توقع داشت. درست همان گونه که ما همبستگی خود را با اسراييل جدی می‌گيريم، بايد همان گونه نيز از منافع مشروع فلسطينی‌ ها نيز دفاع کنيم. ولی در عين حال بايد بلاتکليفی اسراييل را نيز درک کنيم. بيش از سه سال است که ارتش اسراييل از نوار غزه عقب‌نشينی کرده است. اين يک فرصت برای خودمختاری فلسطينی‌ها بود. در عمل اما نوار غزه به منطقه تحت نفوذ افراطيون تبديل شد. در چنين شرايطی بی‌فايده است از اسراييل خواست که واکنشی نشان ندهد.

س: آيا اين همان درگيری است که شما در دوران خود به ميانجی‌گری در آن پرداختيد؟
ج: نه. مرکز درگيری به سوی شرق انتقال يافته است. در اينجا نيز موضوع بر سر فشارهای ايران، به عنوان پشتيبان حماس و حزب‌الله، برای تبديل شدن به يک قدرت برتر منطقه‌ای است. به برکت استراتژی بی‌بديل دولت بوش، ايران به سوی چنين موقعيتی رانده شد. بی‌ثبات کردن عراق و تحويل دادن بخش‌های ديگری از اين کشور به منطقه نفوذ زير ايران اين بازی را شدت بخشيد. بر اين اساس جنگ غزه نيز يک جنگ جانشين است. می‌توان چنين گفت: نخستين جنگ ايران و اسراييل همان جنگ لبنان بود و دومين جنگ اينک در غزه جريان دارد.

س: اين جنگ به چه منجر خواهد شد؟
ج: هسته اصلی برای من همان است که هميشه بود: اگر يک عمليات نظامی موفقيت‌آميز- نامش در پايان هر چه می‌خواهد باشد- توسط سياست تغذيه نشود و با پيشرفت راه حل دو دولت همراه نگردد، آنگاه همه چيز دوباره از سر تکرار خواهد شد.





















Copyright: gooya.com 2016